رسیدن به آسمایی :05.07.2008؛ تاریخ نشر در آسمایی :09.07.2008

دستگير خروټی

 

شعاری برای آزادی و برابری


کی نمی خواهد
کی نمی خواهد آزاد  باشد؟
کی نمی خواهد که صاحب جان و زنده گی خود باشد؟.
کي نمی خواهد که بر آیندهء خویش حاکميت داشته باشد؟
کي نمی خواهد که با ديگران برابر  باشد؟
کی نمی خواهد که شخصيت مستقل داشته باشد؟
کی نمی خواهد که در کار جامعه و قدرت مثل ديگران سهمی داشته باشد؟


کی می خواهد
کي می خواهد که دیگران مالک او باشند؟
کی می خواهد ديگران بر زنده گی او سودا و معامله کنند؟
کی ميخواهد که زنده گی اش توسط ديگران تعیین شود؟
کی ميخواهد مقلد و پېرو باشد و تفکری مستقلی نداشته باشد؟
کی ميخواهد مريد و خادم باشد و اراده یی نه داشته باشد؟

 

مي گویند: اين فرهنگ ما است!
من با انديشه و کار خود فرهنگ را ايجاد کردم
بدون من فرهنگ معنې ندارد
بلی فرهنگ تولید تفکر من است
پس چرا اين فرهنگ با من در جنگ باشد
پس چرا من قربانې اين فرهنگ باشم


 آزادی ما را
برابری ما را
انديشه ی ما را
تفکر ما را
آينده و گذشته ما را
نام، هويت و شخصيت ما را
ميگرند و می دزدند،
ميگویند: اين فرهنگ ما است

ما را ميزنند و زولانه ميکند
 ما را ميکشند
 ما را ميسوزاند
بينی و گوش های ما را می برند
انگشتان دست و پای ما را قطع ميکنند
ميگویند: اين فرهنگ ما است.

 

ما را با شتر مبادله می کنند
ما را با سگ مبادله ميکنند
ما را با تفنگ و کلاشينکوف مبادله ميکنند
پدرم، بلې پدرم با من چون " کالا" معامله ميکند،
و ما را مي فروشد
ما را در بدل جنايت ميدهند
ميگویند: اين فرهنگ ما است

ما را نمی گذارند به مکتب بروم
ما را نمی گذارند دانش داشته باشم
ما را نمی گذارد به پای خويش بیايستم
ميگویند اين فرهنگ ما است.

 

من راهی جز بغاوت ندارم
من راهی، جز شکستاندن بند های کهنه ندارم.
بند های کهنه یی که:
عقلم را
فهمم را
ذهنم را
وجدانم را
 به اسارت گرفته اند.

بند های کهنه یی که:
راه پیشرفتم را
راه ترقیم را
راه خوشبختیم را
سد کرده اند.

 

 من بغاوت ميکنم
من خود را از سر تعريف ميکنم
نه در چوکات های:
قومی
لسانې
مذهبی
جنسی
پوست و رنگ.
من خود را چون انسان تعريف ميکنم.
انسانها آزاد به دنيا مي آيند و با هم برابرند
پس چرامن آزاد نه باشم؟

مي خواهم آزاد باشم و انديشه آزاد داشته باشم
مي خواهم اراده آزاد داشته باشم
مي خواهم به پای خود بی ایستم
می خواهم مالک زنده گی و آينده خود باشم
من زنده گی را دوست دارم و ميخواهم زنده باشم
من آزادی را دوست دارم و ميخواهم آزاد باشم
من برابری را دوست دارم،

ميخواهم همه  با هم برابر باشيم.