رسیدن به آسمایی: 30.05.2010 ؛ نشر در آسمایی: 30.05.2010

قیوم بشیر

عاشق رؤیایی


با نگهش صنم ِ غمزده ویرانم کرد
ناله های دل من بی سر و سامانم کرد
در سکوت شب ظلمانی و بیداد زمان
آنقدر سوخت مرا طعمه ی طوفانم کرد
با دو زلفی که دلآویز دل یار من است
حلقه بر جان و دل افتاده پریشانم کرد
چقدر گریه کنم ، آه کشم ، ناله زنم؟
چون که آن عاشق رؤیایی پشیمانم کرد
ناله ها در دل شب دارم و طوفان زده ام
بسکه این دردِ دل افسرده گی حیرانم کرد
با خبر باش « بشیر» سیل بلا آمده است!
زان نگاهی که نظر بردل و بر جانم کرد
 

ملبورن – آسترالیا
28 می 2010