نورالله وثوق

رأی حیران

...

دستِ ناتوانی

بگوآن دلبر بالانشین را

چه کردی دیدگانِ راه بین را

چرا پاشیدةِ دردشتِ الفت

به دستِ ناتوانی تخمِ کین را

.......

نقدبازی

ستادِ کارسازی را چه کردی

اصولِ نقدبازی را چه کردی

شدی غرقِ سیاهی هوسها

شکوهِ سرفرازی را چه کردی

......

حقه بازی

کجای حرف تو بوده  نمازی

شدی آیینه دارِ حقه بازی

تو و آهنگ جنگ و رنگ و نیرنگ

من و حیرانی این صحنه سازی

.........

رای احساس

مکن ما را ازین افزوده هاسی

شدم بیزار ازین دیموکراسی

کجا شد انتخابِ رای احساس

کجا شد شورِ قانونِ اساسی

........

روسپیِ تقلب

مشو هم بسترِ داغِ تعصب

تماشا کن به بالای تعجب

ببین بر لُختی فحشای نیرنگ

چه رسوا گشته روسپیِ تقلب

.......

شور انتخابات

درین کاخی که دیوار و دری نیست

صدای دلگشایی رهبری نیست

چه می پرسی ز شور انتخابات

تقلب را سرِ شور و شری نیست

........

نقشةِ باور

تنِ اندیشةِ ما سر ندارد

یکی فکرِ صفا گستر ندارد

دریغ از این سفر کاندر مسیرش

به دستی نقشةِ باور ندارد

.........

ره و رهبر

دلِ ما غیرِ چشمِ تر ندارد

امیدی از ره و رهبر ندارد

چه میجویی الا ای رأی حیران

ز شورایی که شور و شرندارد

......

روحِ سیاهی

جهالت پیش تان شرمنده گشته

دوباره قرن وحشت زنده گشته

چنان روحِ سیاهی کرده جولان

که هر آیینةِ بازنده گشته

...........

منگِ منگِ

سرِ من منگِ منگِ منگِ منگ است

دلم از دیدن این صحنه تنگ است

به دستِ ناظرانِ تیره آیین

پیِ بشکستنِ آیینه سنگ است

.......

دودمانِ زیر زیر

همه از دودمانِ زیر زیر اند

به چنگ نفس واویلا اسیر اند

سرِ شان گرم فتوای خیانت

که می گوید که این یاران وزیر اند

.......

دوشنبه

1/9/1389