رسیدن به آسمایی: 22.04.2010 ؛ نشر در آسمایی: 22.04.2010
به مناسبت سومین سال خاموشی پدر روان شادم استاد رازق فانی غزل چاپ نشده ای از او را خدمت علاقمندان شعر و ادب پیشکش مینمایم . روانش شاد باد
رابعه فانی
مار
از عشق مرا گفتی بگذر که خطر دارد
عاشق نه ز جان ترسد، نی غصه سر دارد
من عاشق جانبازم، جان در خطر اندازم
هر چند که این بازی دانم که خطر دارد
در شهر اگر غوغاست، از بیخبران بر پاست
با چشم سخن گوید، ان کس که خبر دارد
ان شیخ که شب خیز است، نی از پی پرهیز است
شب در صف شبگردان،صد کار دگر دارد
هر لاله ز شصت او، تیری به جگر خورده
هر ساقه ز دست او، داغی ز تبر دارد
ان جاده که می پوید، پر پیچ و خم است ای دل
و ان واژه که می گوید، صد زیر و زبر دارد
گر زخم خورد بر سر، بیرون مشو از سنگر
ور مرد مکن باور، کاین مار دو سر دارد
رازق فانی