رسیدن به آسمایی: 25.04.2010 ؛ نشر در آسمایی: 28.04.2010
منصور سایل شبآهنگ
بهاران مبارک ات باد
باور نمیکردی
که درخت کهنسال کوچه یک روز
دوباره جوان شود
کف برف را از خود فروشوید
از حمام باران برآید
پیراهن شوخ رنگی بپوشد
عطر دل انگیزی بزند
و صبح زود
با دسته گلی در دست
و چتری از آهنگ
با انگشت ملایم نسیمی
بر شیشه ی ارسی خوابگاهت بکوبد
و تو
با چشمان نیمه باز
ببینی
که عجب
عاشق شدی
به همین ساده گی.
عاشق جان دیوانه!
صبح بخیر
بهاران مبارک ات باد