رسیدن به آسمایی: 25.04.2010 ؛ نشر در آسمایی: 27.04.2010
یک سروده از فیروز خاور
به روشنی که فکرمیکنم
تاریکی ها متنفراند از من
خمار پیکی خورشید ام
بریز که خلوتم را
درجمع ستاره ها قسمت کنم
وقتیکه مینوشم مینوشم
چشمانم بزرگ بزرگ میشوند
آنگونه که زمین را
اندازه سیب میبینم
باداغی دردلش
شاید این ساحه کرم خوردگی
میهن من است
چاردست بلند ازچارجهت
باچار چاقو
سیب درمحوراش میچرخید