1393.04.02 مطابق به 04.2014 .24

هارون یوسفی


به استقبال شعر و آهنگِ: وطن عشق تو افتخارم!

لطفن این آهنگ را در حالتِ نیمه ایستاده ، با صدای نیمه جَر، رسا و پر از احساس وطنپرستی ، با چهرهء نیمه تراژیدی، در یک زمانِ نیمه مناسب در اتاق نشیمن تان بخوانید .

نوت: قبل از خواندنِ این آهنک، نیم گیلاس آب سرد نوشیده و سه بار نفسِ نیمه عمیق بکشید.


وطن!

وطن عشق تو یک سوال است
رها کردنت بس محال است
وطن دشمنت در گریز است
رفیقان تو درپچال است
وطن طاقتم طاق گشته
به هر جا روم پرس و پال است
نه برق است و نی تیل و نه نان
نه آب ونه سنگِ زغال است
ببین کودک من مریض است
شفاخانه غیر فعال است
وطن! اجنبی اجنبی است
گپِ شان فریب است و چال است
هر آنکس که بود اعتراضی
بدان گردنش زیر بال است
ببین راکبین را به سرویس
سر پایه‌دان ها کشال است
ببین قشر روشنگر تو
سرِ «گاه» و «تون» در جدال است
وطن آفرین برتو بادا!
که صبر تو هم بی مثال است
گمان میکنم روز خوب ات
محال است و خواب و خیال است
وطن خشت و خاک ات ربودند
به هر کوچه ات صد دلال است
چرا کُلّ بدبختی تو
نزاع جنوب و شمال است
وطن طالبانت همیشه
پی انتحار و قتال است
وطن عسکران دلیرت
همه لایق یک مدال است
وطن هست و بودت ربودند
ببین صاحبانت بقال است
خلاصه بگویم وطن دار
ببین این چه روز و چه حال است