نشر در آسمایی 10.2014.26

 

 حمیرا نکهت دستگیرزاده

 

گذر از آتش

 

با آفتاب قصۀ فردا میسر است

دیروز ها صدای سکوت مکرر است

ای امتداد لحظه به بیداری زمان

در چشم یاد های تو این دیده بر در است

بی باک از دهانۀ آتش گذر کنم

سیمرغ را نشانۀ یاری اگر پِر است

من در پناه بال تو اسوده میشوم

زال زر ِ صدای مرا عشق رهبر است

تنها مرا به سینه یی روزت نگاهدار

خورشید در سپهر همیشه شناور است

بگذار در بلال صدای تو بشکفم

آزادگی فرازترین اوج باور است

من در حروف نام تو پیوسته جاریم

آیینه های عشق تو اندیشه پرور است.

 

15-05-2014