رسیدن به آسمایی: 29.09.2007 ؛ تاریخ نشر در آسمایی : 29.09.2007

گزارشگر: ماریا یقین

 

 

 

فیلم کوچه نارنجی

(Orangestraat  street)

به پندار من کوچه به جای گویند که در آن زنده گی جاریست و اشخاص و افرادی در آن جا زنده گی مینمایند، که دارای نفع و ضرر مشترک اند. در کوچه آب، باد، خاک، آتش، هوا، سنگ، خشت، گل، خار، درخت، سبزه، مکتب، بیمارستان، کودکستان ، میدان سپورت، جوی آب، مسجد، کلیسا و در نتیجه همه داشته هایش، مال همه مردم است، و به همین دلیل کوچه مال یک شخص نیست بلکه از همه استفاده کننده گان است و نمیشود که از آن به نفع شخصی خود و به ضرر دیگران استفاده کرد.

بدون شک کوچه مانند یک کتاب و رمان نانوشته شده است که چندین ذوق و سلیقه مختلف را در خود جای داده و هر ورقش جالبتر و پرمعناتر از صفحه های قبلی است. کوچه مثل یک آیینه است که میتوان در آن تمام خوبیها و زشتیها، سیاهیها و سپیدیها ، بدیها و نیکیها، شادیها و رنجها، را دید و از آن متأثر شد و برعکس بر آن تأثیرگذار بود. کوچه چون آلبوم پر خاطره یی است که دارای عکسها و تصویرهای زیبا و زشت فراوان است و هر لحظه میشود با دیدن این تصاویر رنگارنگ بر تجربه و آزمون زنده گی خود و دیگران افزود و از آن به نفع همه گانی استفاده کرد.

در کوچه خود خواهی، خودبینی، برتری جویی، زورگویی، مردم گریزی و مردم آزاری نیست و نباید باشد. در کوچه آدمیزاده دوست داشتن، احترام گذاشتن، مردمدوستی، زیست باهمی، اخلاق، سیاست، زبان، دین، قضاوتها، سلیقه ها و اندیشه های گوناگون، و در نتیجه فلسفه زنده گی کردن را به خوبی میآموزد و از شادی دیگران شاد میشود و از رنج و غم دیگران متآثر میگردد.

کوچه همچون کامره عکاسی است که هرچه را میتوان در آن ثبت کرد و در حافظه آن نگهداری نمود و با دیدن و به دست داشتن این فیلم رنگه، به خاطره های خوب و بد، دست یافت و به جهان گذشته های خویش، سیر و سیاحت کرد و درست اینها همان مطالبی هستند که در فیلم « کوچه نارنجی » میتوان دریافت.

به تاریخ 11  سپتمبر سال 2007 میلادی مطابق به 20 سنبله سال 1386 خورشیدی در سالون سینمای شهر ارنهم هالند فیلم کوتاه رنگه زیر نام « کوچه نارنجی » به زبان هالندی و انگلیسی به نمایش گذاشته شد که تعداد کثیری از افغانان مقیم اروپا و یک تعداد از سینماگران، فیلم نویسان، بازیگران، منتقدان وعلاقه مندان عرصه سینما و تعداد زیادی از هالندیهای آن را تماشا کردند.

فیلم کوچه نارنجی از تولیدات مؤسسه « یقین آرت » باهمکاری « بلوهارد فیلم » و بنا به درخواست ریاست عمومی اتباع خارجه هالند تهیه شده است. باید گفت که این نخستین فیلم رنگه آموزشی و تربیتی به زبانهای خارجی است که به ابتکار، کوشش و همت « آرش یقین » صاحب امتیازمؤسسه « یقین آرت» در هالند تهیه و به نمایش گذاشته شده است.

* * *

سناریوی فیلم کوچه نارنجی توسط « مایک برخ سترا» به نگارش درآمده و سینما گر و فیلم ساز شناخته شده هالند « باس فن تایلنگن » کارگردانی آن را انجام داده و به وسیله «باس اندریاس» فیلمبرداری شده است. در این فیلم تعداد زیادی از هنرپیشه ها و بازیگران کشورهای گوناگون چون : هالند، آلمان،عراق،ایران،سومالیا،نایجیریا وکشوراوگاندا،بازی نموده اند که نسبت به تنوع هنرپیشه هاوموضوع آن،جالب ودیدنیست.

 

* * *

فیلم کوچه نارنجی چنان آغاز یافته است که دختری سیاه پوست توسط بایسکل پوست رسیده  از کشورهای خارجی به هالند را توزیع میکند و میخواهد بسته های پارسل را به  نشانی دریافت کننده ها برساند. دختر پوسته رسان زنگ چند دروازه خانه را میفشارد، تا صاحب پارسل را پیدا کند، مگر هر بار با نا امیدی فراوان ربرو شده و مجبور میشود تا امتداد کوچه را بپیماید و به راهش ادمه دهد. این پوسته رسان که در حقیقت یک دخترغیرهالندی است در جریان توزیع نامه هایش به واقعیتها و حقایقی برمیخورد که دلخراش و نومید کننده بوده و ذهنش همچون کامره عکاسی تمام آن واقعه ها و حوادث پیش آمده را ثبت کرده  و به خاطر میسپارد؛ که در این جا  به گونه نمونه به چند صحنه آن اشاره میشود

* * *

پسته رسان در بین کوچه پسر نوجوان مهاجری را می بیند که کلید خانه اش را گم کرده و دروازه خانه همسایه اش را که یک خانم هالندی الاصل است، به صدا در میآورد، تا مشکل خود را دوستانه با او در میان بگزارد و از وی خواهش کند، تا به شرکت خانه سازی تماس بگیرد و خواهان کمک شود. خانم همسایه با بی تفاوتی تمام، بدون رعایت آداب مردمداری و حقوق همسایه گی با تفکر بومی بودن در این کوچه، با پسر جوان همسایه اش برخورد غیرمسؤلانه میکند، و بدون آن که به پرسش مؤدبانه این جوان ، پاسخی داده باشد، محکم دروازه خانه اش را میبندد.

* * *

در امتداد کوچه، دختری بیست و اندساله زیباروی هالندی را مشاهده میکند که با بایسکل خود در حال حرکت دیده میشود، اما بکس جیبی او که تمام اسناد و دارایی اوست، در بین کوچه افتاده است. جوانی موی سیاه با رنگی گندمگون بکس جیبی را برمیدارد و مؤدبانه دختر را صدا میزند و بکس پول را به دخترمیدهد. زیباروی هالندی که تا آن زمان از جوانان خارجی برداشت بدی دارد، لحظه یی به فکر فرومیرود و با خود چنین میاندیشد : « نمیتوان از دروغگویی شخصی، حکم به دروغگویی تمام یک شهرنمود». دختر به این نتیجه میرسد که خوب و بد، زشت و زیبا در میان تمام انسانها، ملتها و اقوام گوناگون جامعه بشری موجوداست و به همین دلیل با این جوان نوخاسته دست محبت و دوستی دراز میکند و آنها در همه جای با هم دوست،  یار و یاور هم دیگر میشوند.

* * *

دختر پوسته رسان همچنان به راهش ادامه میدهد و باز هم چشمش به دو نوجوان دیگر می افتد که باوجود تفاوت رنگ و پوست با هم در کنار کوچه نشسته اند و صیمانه و دوستانه درهوای آزاد، مواد مخدر مصرف میکنند و انگارکه غم دنیارابه پشیزی نمیخرندوچنان مستانه گرم صحبت اند که انگاردردنیا دردواندوهی رانمی شناسند و خوشیها و شادیها را بدون تبعیض مساویانه باهم تقسیم نموده اند.

* * *

شب فرامیرسد. همه جوانان کوچه در رستورانت محله گردهم آمده اند ودر حالت رقص و پایکوبی دیده میشوند. دختر پوسته رسان نیز با پارسل دست داشته اش در انتهای کوچه داخل رستورانت محله میشود تا دمی بیاساید و دم بگیرد. او پارسل را برزمین میگذارد و مشغول نوشیدن کافیی میشود که ناگهان دختری ده دوازده ساله یی پارسل را برمیدارد و به گمان آن که این بسته مال اوست، آن را باز میکند. چشم کودک نوجوان به کاغذی می افتد که در آن مطالبی درج شده است و انگارکه پیام فیلم درهمین نامه بازتاب یافته است …

* * *

مطلب دیگری که قابل یادکرد است،اینست که فیلم به تاریخ 11 سپتمبر به نمایش گذاشته شده است. ازآنجایی که واقعه و حادثه این روزدر سال 2001 میلادی، تاریخ جهان معاصر را ورق زد و تا حدودی پیوندهای آدمیزاده امروزین را درهم و برهم کرد و گوهر آدمیان را نسبت به همدیگر ناهمگون ساخت؛ لذا از این نگاه نیز درخور تأمل و تعمق است. اگرچه این واقعه به گونه روشنی در فیلم بازتاب نیافته است، مگربا آنهم غیرمستقیم یادی از گذشته های   دور و دراز دارد و این که انسان معاصر باید با دید ژرف به پدیده های ماحول خود نظراندازی نماید و به آسانی نمیشود که غیرمسؤلانه خوب و بد را از نگاه رنگ و پوست، دین وعقیده، سیاه وسپید بخشبندی نمود.

فیلم از اول تا آخر با موسیقی دلنشینی همراه بوده به ساعت 3 بعد از ظهرآغاز و تا ساعت 5 ادامه یافت. پس از نمایش  از طرف منتقدان و سینماگران هالندی وعده یی دیگر نقد و بررسی گردید. در ختم فیلم «کوچه نارنجی »، موسیقی زنده و کوتاه غربی به اشتراک دو تن از جوانان هالندی  اجرا شد و مراسم پس از صرف عصریه پایان یافت. این فیلم در دو هفته اخیر در کانالهای تلویزیون، روزنامه ها، مجلات و رادیوی هالند، بازتاب فراوانی یافته است.

برای معلومات بیشتر در مورد فیلم « خانه نارنجی » میتوان به این سایت مراجعه کرد :

www.yaqinArt.com

 

ماریا یقین

30 سپتمبرسال 2007 میلادی

8 میزان سال1386خورشیدی

هالند