12.07.2015
حمیرا نکهت دستگیرزاده
شاید مقصر...
شاید مقصرم که تو این سان شکسته ای
در مفصل دروغ و دعا شکل بسته ای
شاید مقصرم که تو در امتداد یاءس
در شام های خالیِ تنها نشسته ای
می بینمت که در دل من ریشه میزنی
هر چند از صدای بهاران گسسته ای
من نیز خسته ام ز توتا دور مانده ام
شاید مقصری که چنین تلخ و خسته ای
تو یک نماد روشن پرباور عظیم
از بامداد رویش خورشید رِسته ای
***
با آنکه امتدادتمنای رُستنی
باآنکه ابتدای بلند و خجسته ای
تو ای کهن دیارمن از بس مقصری
از داربست حادثه بیرون نجسته ای
از دست های خالی ما رخت بسته ای
بازیچۀ شکسته یی هر دار و دسته ای
شایدمقصری که همه دل شکسته ایم
شاید مقصرم که چنین دل شکسته ای
26/06/2015