25.10.2017

پرتو نادری

سه عقرب و شعر پای‌داری

بامداد دهۀ دموکراسی در افغانستان، بامداد خونینی بود. همان‌گونه که نخستین جنبش مشروطه‌خواهی در کشور نیز در نخستین گام‌های خویش با خون مشروطه‌خواهان آغشته شد. آن‌جا مشروطه‌خواهان به خاک و خون کشیده شدند، این‌جا دانش‌جویانی که می‌خواستند دموکراسی و آزادی بیان را تمرین کنند، سرکوب شدند. بسیاری از پژوهش‌گران جنبش‌های سیاسی و تاریخ معاصر در افغانستان، روی‌داد سوم عقرب 1344خورشیدی برابر با 25 اکتوبر 1965 را نقطۀ عطفی در مبارزات سیاسی و عدالت‌خواهانۀ کشور می‌دانند. به گواهی تاریخ پس از سرکوب تظاهراتی که در پیوند به تقلب‌های گستردۀ دولت در انتخابات دور هشتم شورا حمل 1331 تا آغاز دور دوازدهم شورا 1344که تظاهرات گستردۀ دانش‌آموزان، دانش‌جویان، شهریان کابل را در سوم عقرب این سال در پی داشت، افغانستان تظاهرات دیگری را در این فاصله تجربه نکرده بود. آن‌‌گونه که پیش از این گفته شد با گشایش دور دوازدهم شورا ،شماری از دانش‌جویان در روز سوم عقرب به پارلمان هجوم بردند تا جریان رای اعتماد بر کابینۀ داکتر محمد یوسف نخستین، نخست وزیر دهۀ دموکراسی را شاهد باشند. این که این روی‌داد چگونه رخ داد، بحثی جداگانه است که تاریخ نویسان در این باب به گسترده گی نوشته اند؛ ولی هر چه بود در این روز دانش‌جویان پارلمان را اشغال کردند و کار رای دهی به کابینۀ به فردا گذاشته شد. بر بنیاد گزارش‌ها و خاطره‌هایی که وجود دارد در نتیجۀ برخورد دانش‌جویان با پولس سه تن به نام‌های حکیم، فرید و حسن شهید شدند. شماری زخم برداشتند و به همین‌گونه شمار بیشتری دستگیز و زندانی شدند. این امر تظاهرات خیابانی گستردۀ دانش‌جویان را در پی داشت. گاهی از این روز به نام روز همبسته‌گی جنبش دانش‌جویی در افغانستان نیز یاد شده است. روی‌داد سوم عقرب به حیث یک موضوع بحث‌برانگیز در تاریخ مبارزات سیاسی افغانستان پیوسته مورد توجه تاریخ نویسان بوده است. در این مورد پژوهش‌های گسترده‌یی صورت گرفته و هنوز شماری از پژوهش‌گران با نگاه و دید تازه‌یی به این روی‌داد نگاه می‌کنند و به پژوهش‌های تازه‌یی ادامه می‌دهند.
در جهت دیگر روی‌داد سوم عقرب در شعر متعهد و سیاسی افغانستان بازتابی دارد گسترده.
سوم عقرب در دهۀپنجاه خورشیدی به نماد مبارزه در برابر نظام سلطنتی بدل شده بود.می‌شود
گفت که هیچ شاعر سیاسی و پای‌داری را در این دوره نمی‌توان یافت که به گونه‌یی به رویداد سوم عقرب نپرداخته باشد.
سه عقرب نماد مبارزه و نماد تلاش برایی دگرگونی نظام است. پندار من چنین
است که اگر بازتاب سه عقرب را در شعر معاصر جست‌ و جو کنیم بدون تردید کتابی خواهد شد.
این روزها تاریخ نویسان در پیوند به چگونه‌گی روی‌داد سه عقرب و جای‌گاه آن در همبسته‌گی
جنبش دانش‌جویی افغانستان پژوهش‌های تازه‌یی را آغاز کرده اند. فکر می‌کنم که در یپوند
به بازتاب روی‌داد سه عقرب در شعر پای‌داری افغانستان نیز باید پژوهش‌های گسترده‌تری روی
دست گرفته شود.
داکتر رویین شعری دارد به نام «سه عقرب»، او در این شعر به بیان بیداد سلطنت می پردازد که به نام دموکراسی از کشتن شهروندان و راهیان راه دموکراسی روی‌گردان نبست. او هم‌چنان در این شعر ماجرا را به مانند یک تاریخ نویس تا آن‌جای که هنر شعر اجازه می‌دهد با بیان می‌کند. 
آفتاب از پشت کوهی آسمایی شاد می‌خندید
روز چون گل در نگاه رهروان شاداب و زیبا بود
در برون درب کاخ مجلس شورا
لحظه‌ها در چنگ غوغا بود
موج مردم در تقلا بود
نوجوانی در تلاش سخت
بی‌قرار از شوق دیدن‌های شورا بود.
افسری زان سو صدا سرداد:
« ناظر کار وکیلان جز حکومت نیست
 بازگردید... بارگردید... »
لیک موج منتظر درکار
هم‌چنان در شور و غوغا بود
ناگهان در شرار تیر گرمی سوخت
سینه‌یی، قلبی، سری، پایی
بعد از آن پرواز صدها تیر
ناله‌یی برخاست:
« چی‌ست آخر جرم ما زین‌کار؟
دولت اخر از چی می‌آغازد این کشتار؟»
در خروش گنگ غوغاها
غرش مردی طنین افگند:
« مردمان!
حرف قانون و عدالت نیست
جز به کام این سیه کاران
چشم را از برق تیر این ستم‌گرها کنون دیدی دیگر باید
لانۀ این بدسرشتان را به نیروی که در بازوست
بعد از این زیر و زبر باید
خون قرمز رنگ ما امروز
موجه یی از موج توفان است
راه ما راه شهیدان است ...»
آسمان پرگرد
کشته‌ها بردوش
چهره‌ها پر درد
خون‌شان در جوش
آفتاب این زورق خاموش
برفراز جادۀ غم‌ناک
دیده برصدها نشان لاله رنگ خون
رو به سوی نیلگون دریای شب
- آهسته می‌راند
سیمرغ های بی آشیان البرز، ص 129.
رویین در یکی از سروده‌های دیگرش زیر نام « احساس» که روز سوم عقرب 1350 در
توقیف‌خانۀ کابل سروده شده است. خون ریخته شدۀ شهیدان سوم عقرب را لاله‌های رستخیز
و قیام فردا می‌داند:
در بیرون زندان
سه عقرب فریاد می کشد
و هوا در ریزش برگ‌های فصل‌
همهمۀ پرنده‌گان را تکرار می‌کند
آن‌جا، در سرزمین شهیدان
لاله‌ها به قیام ایستاده اند
و به رستخیز فردا
باران ناگهانی رحمت را
زمزمه می‌کنند
و این‌جا،
چشم‌ها،
به آسمان مستطیلی زندان
هرصبح
سلام سرنوشت مکتوم را
غمگینانه پاسخ می‌گوید
چرا که تکان دست‌ها
به سلام رهایی
نمی شتابد
سیمرغ‌های بی‌آشیان البرز، ص 255- 256.
 
 
در بیشترینه سروده‌های واصف باختری می‌توآن‌جای پای روی‌داد‌های سیاسی و استبداد سیاسی را پی‌گرفت. در چنین سروده‌هایی، شاعر به پاس‌داری از میهن و استقامت در برابر استبداد بر می‌خیزد. هرچند او در این گونه شعرهایش اشارۀ روشنی به روی‌داد ندارد؛ اما با تصاویر و زمینه سازی‌هایی که در شعر ارائه می‌‌‌‌کند، ذهن خواننده را به آن روی‌داد می‌کشاند. چنان‌که در غزل « های میهن»، شاعر با الهام از جنبش دانش‌جویی کشور یعنی روی‌داد سوم عقرب به پاس‌داری آن برخاسته و دشمن به ظاهر پیروز را بازندۀ میدان می‌داند.
آن که شمشیر ستم بر سرما آخته است
خود گمان کرده که برده ست؛ ولی باخته است
های میهن بنگر پور تو در پهنۀ رزم
پش سوفار ستم سینه سپر ساخته است
هر که پروردۀ دامان‌گهر پرور تست
زیر ایوان فلک غیر تو نشناخته است
دل گُردان تو و قامت بالندۀ شان
چه بر افروخته است و چه بر افراخته است
گرچه سرحلقه و سرهنگ کمان‌داران است
تیغ البرز به پیش‌اش سپر انداخته است
کوه تو، وادی تو، درۀ تو، بیشۀ تو
در سراپای جهان ولوله انداخته است
روی او در صف مردان جهان گل‌گون باد
هر که بگذشته زخویش و به تو پرداخته است
سفالینۀ چند بر پیش‌خوان بلورین فردا، ص، 72.
تازه‌گی‌ها نوشته‌یی خواندم از داکتر شعور در پیوند به بازتاب روی‌داد سوم عقرب در شعر شاعران پای‌داری دهۀ پنجاه. من این ‌جای بخشی از این نوشته را می آورم که نشان می‌دهد که این روی‌داد در میان شاعران پای‌داری و دستگاه سلطنت خط قرمزی کشیده بود. داکتر شعور در این مقاله نوشته است:
« جنایت سوم عقرب عکس العمل بالقوۀ گسترده‌یی را در قبال داشت که در همان شب و روز از پخش شب‌نامه‌هایی آغاز گردید. نخستین شب‌نامه که دو روز پس از سوم عقرب در بین روشن‌فکران دست به دست می‌گشت « نالۀ معارف » عنوان داشت که گویندۀ آن مشخص نبود. دو، سه سال پیش دوستم جناب احمد قانون مجموعۀ اشعار و چند یادداشت پدرشان، زنده‌یاد استاد شیرعلی قانون را در اختیار این قلم گذاشت که متن کامل نالۀ معارف که بخش عمدۀ آن را نگارنده در حافظه داشت نیز در میان این اوراق بود. به درستی فهمیده نشد که این شعر دست‌نویس استاد قانون است، سرودۀ خود او می‌باشد و یا این‌که در همان ایام از همان شبنامه‌ها یادداشت کرده بودند. نالۀ معارف نسبت به سایر اشعار قانون پخته و مستحکم نیست. شب‌نامه‌نویسان درآن ایام برای این‌که به دام نیفتند سبک و سیاق سخن خود را از روی عمد تغییر می دادند. به نظر نگارنده شعر یا از قانون است و یاهم از پاییزحنیفی که در این راه جان شیرین‌اش را به باد داد و مجموعۀ شب‌نامه‌های نزد دوستان‌اش موجود است و آن چنین‌ است:
ظلمِ بی‌حدِ رژیم پادشاهی را ببین
کشتن مارا نظر کن، بی‌گناهی را ببین
معبر کابینۀ خاین ز بعدِ انتقال
سرخ از خونِ جوانان شد، تباهی را ببین
جرم از کابینه؛ اما جانِ ملت در خطر
منطقِ مارا نگر، کارِ سپاهی را ببین
مکتبِ ملت به حکم خاینان تعطیل گشت
عرضِ حال ما شنو، این دادخواهی را ببین
سنگرِ ما جز کتابِ معرفت چیزی نبود
فیرِ ماشین‌دار و احکام شفاهی را ببین
« ظاهر» و« قیوم» هریک فتنه ها انگیختند
در دل تاریخ این داغ سیاهی را ببین
از صبوری تا به این‌جا کاروان تعقیب کرد
نا امیدی را نگر، لطفِ الهی را ببین
از شهیدان غیر نامی هیچ چیز باقی نماند
امبولانس‌اش را نگر، دفن نهانی را ببین
 
نیست این‌جا شاهدی جز چشمِ خون آلود ما
از شهیدان در صف محشر گواهی را ببین 
دومین شب‌نامۀ منظوم آن روزها «سرکوب خونین» عنوان داشت که توسط زنده‌یاد مضطرب کابلی سروده شده؛ در هرگوشه و کنار ورد زبان جوانان بود. سرایندۀ این نظم نیز ناشناخته بود؛ ولی بنابر این‌که نگارنده در پخش کاپی‌های آن نقش کوچکی داشت می‌داند که مضطرب آن را سروده بود. برخی از ابیات «سرکوب خونین» که در حافظۀ نگارنده باقی مانده؛ چنین‌ است:
 کجا بودی درآن روزی که می دیدی جوانان را
به خون پاک رنگین ساختند روی خیابان را
گر استبداد این باشد؛ به خون رنگین زمین باشد
همی گفت و همی خندید؛ و می دید روی میدان را
جوانان با کتاب و با قلم در شوق استماع
که تا بینند کابینه و اجلاس وکیلان را
ولی تانک و زره پوشان همه آمادۀ کشتار
که منع دیدن شورا کنند این نونهالان را
سر انجام روی میدان سرخ گشت از خون شاگردان
ز پا کش کرده می‌بردند، اجساد شهیدان را
شعر دیگری که سه سال پس از رویداد سه عقرب سروده شده در افواه جوانان علاقه‌مند سیاست افتاد، سروده‌یی از زنده یاد عزیز مختار بود که بعد ها مجلۀ طنزی «شوخک» را انتشار داد. درین شعر که اسامی زندانیان سیاسی آن زمان را ــ که فقط سه نفر بودند ــ آورده شده بود، چند بیت معدود آن در حافظه نگارنده باقی‌مانده است؛ چنین‌ است:
سه عقرب بر مزار کشته گان
اشک چشمم باز توفان می‌کند
بر گلیم غم نشسته « خاوری»
«محسنی» کمک به یاران می‌کند
بهر سرکوب ... و ارتجاع
اهل زندان رو به «عثمان» می‌کند
ترکیب‌بندی دیگر که در جریان تظاهرات چهارمین سال‌گرد سه عقرب توسط نگارنده به صورت ارتجالی سروده شده و بسیاری از شاگردان معارف پس از آن روز زمزمه اش می‌کردند؛ دارای هفت بند بود که فقط دوتای آن، اکنون در حافظه‌ام مانده است:
ای شهید و کشتۀ آزادی، ای فرزند خلق
ای به میدان عمل اندر دلیری پند خلق
این بود دایم به روح پاک تو سوگند خلق
تا ز خصم و قاتلان تو نگیریم انتقام
راحت و آرام برما نا روا باشد مدام
گرچی رفتی از جهان با قلب مملو از امید
گشتی اندر آرزوی اعتلای ما شهید
آن‌گهی که آفتاب حق پرستی بردمید
زنده گی بر دشمنان و قاتل‌ات سازیم حرام
می دهیم پیکارِ راه حق‌پرستی را دوام
www.rangin-hamburg.com
همان‌گونه که داکتر شعور اشاره می‌کند در آن روزگار ممکن نبود تا سروده‌های پای‌داری در پیوند به روی‌داد سه عقرب در نشریه‌ها به نشر برسند. با این حال همه ساله تظاهراتی گسترده‌ برای دادخواهی خون شهیدان سه عقرب راه اندازی می‌شد و در این تظاهرات چنین شعرهایی خوانده‌ می‌شدند. اما چنین چیزی پس از کودتای داودخان ( 26 سرطان 1352) کاملا ممنوع گردید.
جمهوری داودخان زمینۀ مبارزۀ دموکراتیک در کشور را از میان برداشت.راه اندازی هرگونه اجتماعات مدنی را غیر قانونی اعلام کرد. رسانه‌های غیر دولتی از نشر بازماندند. فعالیت احزاب سیاسی غیرقانونی خوانده شد و بر دروازه های پارلمان نیز قفل آویختند. تا آن زمان همه ساله ‎‌سازمان ‌ها و احزاب سیاسی ، دانش‌جویان و دانش آموزان در شهر کابل و در شمار شهرهای دیگر نشست‌ها و گردهم آیی‌هایی را در پیوند به حادثۀ سوم عقرب راه اندازی می‌‌کردند؛ چنین چیزهایی دیگر در نظام داود خان غیر قانونی بود. در روزنامه‌های دولتی در پیوند به چندی و چونی آن روی‌داد سیاسی، چیزی نمی نوشتند. اساساً یادی نمی‌کردند. وقتی نظام سلطه‌گر تمام پنجره‌های آزادی بیان را می بندد و دیگر اندیشی را نمی‌پذیرد، آن‌گاه سخنان روز در شب گفته می‌شود. چنین بود در زمان جمهوری داودخان از سوم عقرب تنها در شب نامه‌ها یاد آوری می‌شد. بیشترینه این شب‌نامه‌ها با شعرهای انقلابی نیز هم‌راه بودند. چنان‌که در یکی از این شب‌نامه‌ها شعری خواندم، از عزیز سیاه‌پوش. هنوز بیت‌هایی از آن شعر را درحافظه دارم. البته در شب‌نامه نام شاعر نیامده بود؛ اما این شعر را بارها از زبان خود شاعر شیده بودم. شاید آن شب‌نامه را که در چند برگ نوشته شده بود مستقیماً ازدست خودش دریافت کرده بودم . متن شب‌نامه را نیز خودش نوشته بود، او در نثر نویسی نیز از قدرت بزرگی برخوردار بود. زبان شسته،رسا و پر از طنز و کنایه داشت که نثر او را از قوت بیش‌تری برخوردار می‌ساخت. می‌‌شود گفت سیاه پوش در نثر نویسی خود نیز شیوۀ خاصی داشت. این هم بیت‌های از آن شعر.
به شهید سه عقرب قسم است
که در این ملک نظام ستم است
این نظامی است که در بابت آن
هرچه بد گفته شود باز کم است
فاتح کارتۀ چار کجاست
که به مخلوق کشی متهم است
یادبود سه عقرب امسال
از خطرناکی خود هم‌چو بم است
در این شعر« فاتح کارتۀ چار» کنایه‌یی است برای سردارمحمد ولی، داماد شاه سابق و پسرکاکای او. بر بنیاد پژوهش‌های که وجود داردگفته می‌‌شود او بود که دستور داد تا بر دانش‌جویان گلوله باری شود. سردار ولی در آن زمان رییس ارکان قومندانی قوای مرکز بود. او پس از این حادثه یک واحد نظامی را جهت سرکوب تظاهرات ایجاد کرد که در میان شهریان کابل به نام « غند ضربه» شهرت داشت. وظیفۀ این گروه نظامی سرکوب تظاهرات دانش‌آموزان و دانش‌جویان در شهر کابل بود. گفته می‌شد که این گروه نظامی تنها از او فرمان می‌برد و در بالاحصار کابل باش‌گاه داشتند. با افزار و تجهیزات خاصی جهت سر کوب تظاهرات مجهز بودند. آن گونه که شهرت داشت از نظر خوراک، پوشاک و شرایط زنده‌گی از امکانات ویژه و بهتری بر خوردار بودند و مانند یک کارمند دولت حقوق ماه‌وار دریافت می‌‌کردند. تمام مسوُولیت شان سرکوب تظاهرات بود. به وظایف خود نیز خوب عمل می‌کردند و در هر تظاهراتی که پای غند ضربه به میان می‌آمد حتما چند تن از تظاهر کننده‌گان زخمی می‌شدند.
شماری از تاریخ نگاران که در سال‌های اخیر به انتشار خاطرات خود پرداخته اند، داودخان و گروه وابسته به او را در امر ناکامی دموکراسی در افغانستان نیز سهیم می‌دانند. اتفاقاً داود خآن‌چه در دورۀ صدارت و چه در جمهوریت گویی رسالت تاریخی داشت تا ریشه‌های یک دموکراسی نوپا راکه قرار بود در افغانستان تجربه شود و به ثمری برسد، از زمین سیاست برکند!
همان‌گونه که در آغاز گفته شد شاعران به رویداد سه عقرب به پیمانۀ گسترده‌یی پرداخته اند که هنوز یک پژوهش لازم در این پیوند صورت نگرفته است. بدون تردید بخشی از شعر پای‌داری این دوره و دوره‌های بعد در شب‌نامه‌ها تجلی یافته است.
پایان