رسیدن به آسمایی:  30.01.2011 ؛ نشر در آسمایی: 30.01.2011
 

حمیرا نکهت دستگیرزاده

ستیز سنگ و شیشه

پر از ستاره میشوم به لحظه ی رسیدنت
حریص میکند مرا نیاز داغ دیدنت

چراغ شعر می شود به برگ های دفترم
به سبزه زار گفتگو چو ناله قد کشیدنت

ستیز سنگ و شیشه ام به شب نشینی ِ دلم
خموشی ِ سپیده ام به شوق بر دمیدنت

چه دسته بسته میشود به دست های عاشقت
شکوه همزبانی از حضور عشق چیدنت

نماز عاشقانه ای به پنج فصل همدلی
نیاز هر ترانه ام ؛ به واژه ها تنیدنت

شبم شکسته میشود به دامن صدای تو
سپیده زاده میشود ز مشرق شنیدنت

بگو که سنگ وا شود لبِ ترانه زا شود
به سادگی ِ گفتنت به ستره گی ِ دیدنت