رسیدن:  22.05.2011 ؛ نشر : 24.05.2011 

 

زرغونه عبیدی
 

مادرم
 

مادرم
باغ دلم
دست نوازش
جشن نگاهم

چه دهم هدیه ترا ؟
چه بریزم به پایت ؟
تو که خود قبلۀ عشقی
تو که خود باغ کمالی

چه دهم هدیه ترا؟

سر من
سجده به پایت
لب من
در ذکر دعایت
چشم دل
فرش به راهت
جان من
هر دم به فدایت

قدم هایت به در خانۀ من
خشت طلا
گرمی مهر تو است
نور خدا

03.12.2010
***


 

عبور بغض

دلم در دوریت پدر
تپش آتشین دارد
عبور بغض در گریه
وزش سهمگین دارد

نگاهم خسته و خاموش
ترا در هر کجا جوید
در و دیوار آشنا
سکوت غمگین دارد

عقاب زندگی بودی
غرور قله ها داشتی
عبور کردی خط سبز را
افق خون در کمین دارد

روزم چشم در عزا دارد
شب هیاهو در فضا دارد
قلم در دست و نام تو
نجابت در جبین دارد
 30.12.2010