زخمی


دست من خونيست
دست من زخميست
من غريبانه درين تاريکره می رفتم
تنها
دلم من می لرزيد
از صدای تاپ تاپ دل خود
حتا
می ترسيدم
ناگهان
به سرراه چراغی ديدم
چشمهايی بود
که به رويم رخشيد