شبهای کابل
نقد و بررسی کارنامهی ادبی "خالد نویسا"
شبهای کابل که معمولاً در پنجشنبهی پایانی ماه برگزار میشود، این نوبت نیز به تاریخ 27 حمل 1388 برگزار شد. در این برنامه حسین فخری، محمدحسین محمدی و عباس آرمان به نقد و بررسی کارنامهی ادبی "خالد نویسا" پرداختند.
حسین فخری به عنوان سخنران اول برنامه آرا و نظراتش را بر محور داستان کوتاه «تصورات شبهای بلند» نویسا عرضه کرد. وی ضمن بیان این نکته که «این داستان به گونهی نامتعارف روایت میشود و داستان ترسناکی است. داستانی که در آن شخصیت داستانی از انسانهای پیرامون خود میبرد. اسیر هیولا (گوریل) شده و وحشت پایا و نفرتانگیز به ما میبخشد،» به طرح این سوال پرداخت که «آیا این وحشت صرفاً برای وحشت خلق شده است؟ اگر چنین نیست، نویسنده چرا این همه برشاخ و برگ هیولا میافزاید؟ به سخن دگر آیا این وحشت سهمی در درونمایهی داستان دارد؟ آیا وحشت از مفهومی برخوردار است؟»
فخری در ادامه با موشکافی داستان، ضمن بیان اینکه: «خالد نویسا با استفاده از فرم داستان، مجالی برای اندیشیدن و حرف زدن دربارهی واقعیتهای اجتماعی تاریخی یافته است. روایت راوی با تفکرات ذهنی و اوهام او درمیآمیزد و رنگی درونی و خیالی مییابند.» اینگونه پاسخ داد: «خالد نویسا با نشان دادن انسان مضطرب و گیر افتاده در لایههای رمزآمیز واقعیت، فضایی رویایی و کابوسمانند ایجاد میکند که نشانگر ابعادی از هستی امروز ماست. نویسنده نشان میدهد که چگونه راوی در پنجهی دهشتهای عظیم اوضاع سیاسی وجنگ اندکاندک فردیت خویش را از دست میدهد و خرد و خمیر میشود. محیطی که وصف میکند، علیالخصوص در نظر کسانی که از آن فاصله داشته باشند، محیطی است بسیار غریب؛ اما نویسنده با ارایهی نمادهای نسبتاً آشکاری ازقبیل «شاخ کشیدن در ماه ثور، قطع و صدور مخفیانهی جنگلات، گریختن از باغ وحش، بسته شدن دانشگاهها، جنگ کوسوو، بمباردمان شدید کابل، بیبرقی، سرقت تابلوها و اسناد تاریخی شوهر عمه، گیتار شکسته» کاری میکند که به توضیح تجارب شخصی ما و آسانیابی و حتا افشاگری داستان مساعدت کند. نویسنده با استفاده از شیوهی اول شخص به خواننده امکان میدهد با چشمان مرد دیوانه بنگرد و فعالیتهای ذهن وی را با وضوحی که ایجاد آن با توسل به هیچ شیوهی دیگری ممکن نبود، دریابد، خواننده دهشت مرگباری را که وجود راوی در پنجه ی آن است به خوبی احساس میکند.»
فخری اعتقاد دارد که «خالد نویسا در داستان «تصورات شبهای بلند» به طرزی اجتنابناپذیر به یکسو میگراید. فزون از اندازه درونگراست و اغلب در زوایای اعماق شخصیت غور میکند و جهان بیرون را مورد عنایت چندانی قرار نمیدهد. گاهی عناصر خودآگاه بر نویسنده چیره میشوند و او را با امواج خروشان خویش به جلو میرانند و موقعیت پوچی میآفریند که فاجعهی زندهگی از درون آنها سر بر میکشد.» وی در ادامه با یادآوری اینکه «نکتهی مهم در این داستان، تنشهای روانی و درونی راوی و پرداخت صحنه به صحنه است» و «خالد نویسا دراین داستان پابندی بدون چون و چرا به مدرنیسم دارد. به آشناییزدایی متوصل میشود و از تکنیکهایی سود میجوید تا جهان متن را به چشم خوانندهگان بیگانه بنمایاند.» ایرادهای وارد بر داستان تصورات شبهای بلند این چنین بر میشمارد: «1) طرح داستان فاقد چارچوبی منسجم و روابط منطقی میان شخصیتها و وقایع و رخدادهای داستانی است، 2) گهگاهی جنبهی تعقلی رنگ میبازد و خرافه بر آن غلبه مییابد، 3) چند جا توصیف گزارشگونه میگردد.»
فخری در پایان اظهار داشت که «نویسنده در این اثر غالباً از توصیف و روایت مستقیم بهره میجوید. کمتر نشان میدهد و بیشتر توضیح میدهد. حوادث در داستان خطی و فصلی و گهگاهی بیربط و پراگنده است. ماجراهای داستان پیوند زنجیرهیی با یکدیگر ندارند و یا کمتر دارد.»
سخنران دوم برنامه عباس آرمان بود. آرمان به گفتهی خودش با نگاه از زاویه خاص و تکنیکیتر به داستانهای کوتاه کتاب فصل پنجم و بررسی نثر در داستانهای نویسا سخنرانیاش را عرضه کرد. آرمان با بیان اینکه «مهمترین ویِژگی یک داستان کوتاه خوب، نثر آن داستان است و نثر در داستان همان واسطه یا فاصلهای است که یا باید از میان مخاطب و ماجراها برخیزد یا باید آنقدر کوتاه و شفاف شود که مخاطب وجود آن را حس نکند و از ورای آن بتواند به راحتی به تماشای حقیقت که همان ماجراهاست، بپردازد.» با نقل بخشهایی از متن داستان فصل پنجم با یاد«وری مواردی چون: به کار بردن جملات کوتاه و بدون دستانداز، وجود تصاویر به یاد ماندنی در برخی از داستانها، وجود ردپای قضاوت نویسنده در داستان، نبود نثر پخته، مستقیمگویی، توصیف دور از ذهن، تکلف در نثر، زیادگویی، کهنگی سوژه، استفاده از جملات بلند را در برخی دیگر از داستانها از ضعفهای عمده کار نویسا برشمرد.
وی در پایان با بازخوانی اولین بند از داستان فصل پنجم به عنوان نمونه، ابراز داشت: «خالد نویسا راه خود را به طرف دستیابی به یک نثر خوب یافته است.»
آخرین سخنران محمدحسین محمدی، مدیر خانه ادبیات افغانستان بود. وی ضمن خوشآمدگویی به حاضران سخنان خود را با استناد به این گفتهی هنری جیمز که «حادثه چیست؟ جز نشان دادن شخصیت.» و سید فیلد: «ماجرا همان شخصیت است.» داستان را در کل به دونوع داستانهای ماجرایی یا ماجرا محور و داستانهای شخصیتی یا شخصیتمحور دستهبندی کرده و ابراز داشت: «شخصیت جان داستان است. ماجرا از یک شخصیت آغاز و به او ختم میشود. درواقع شخصیت ماجرا و ماجرا شخصیت را به پیش میبرد.»
او تأکید کرد: «در داستاننویسی امروز و مدرن برخلاف ماجرا، شخصیت و شخصیتپردازی مهمتر است و نویسندهگان توجه بیشتری به آن دارند و ادبیات داستانی جدی بیشتر به سمت داستانهای شخصیتی روی آورده است. در داستانهای کلاسیک شخصیت مهمترین عنصر داستان بود و هست. و در داستانهای مدرن اگر شیوههای روایی داستان بسیار اهمیت یافته، اما نتوانسته شخصیت را از میدان بدر کند و تکنیکهای روایی نیز با توجه به شخصیت راوی شکل میگیرد. حتا تکنیکهای داستان نیز متأثر از شخصیت داستان است. اینگونه است که شخصیت را نمیتوان از داستان جدا کرد.»
او در ادامه افزود: «برخی ماجرا به معنای اتفاقهای مهم میگیرند اما در داستاننویسی مدرن که از هنری جیمز آغاز شد حتا دست روی میز گذاشتن شخصیت نیز یک اتفاق داستانی است.»
وي با توجه به آنچه ابراز داشت اضافه کرد: «در داستانهای خالد نویسا نیز به شخصیت توجه خاصی شده است. نویسا با دیدی کلاسیک به داستان قلم میزند و همانطور که گفته شد در داستانهای ماندگار کلاسیک نیز این شخصیتها هستند که داستانها را ماندگار کرده است. بینوایان ویکتور هوگو. آرزوهای بزرگ چارز دیکنز و بابا گوریو و..... در داستانهای خالد نویسا نیز شخصیتهای ماندگاری مانند آقامیرزا در داستان خوب لکه، پاچا در داستان اگنه اپیسنا، صادق در داستان آه و هاجرو در داستان فصل پنجم را خلق کرده است.»
در پایان باید گفت شب خالد نویسا با همکاری نهادهایی چون: مؤسسه تعاون، انجن قلم افغانستان، آکادمی هنر و علوم سینمایی، شبکه تلویزیونی نگاه و مؤسسه فرهنگی ـ اجتماعی سراج، در سالن اجتماعات دانشگاه کاتب برگزار شد.