رسیدن به آسمایی:08.08.2009 ؛ نشر در آسمایی: 09.08.2009
نورالله وثوق
صندوق رأی
***
رهزنیهای رنگا رنگ
فرورفتن به لاک خویش ننگ است
که ا ینجا رهزنیها رنگ رنگ است
مبادا برسرِدل چیره سازیم
صدایی را که با مردم به جنگ است
***طبل ابطال
گرفتم پی مَه و سالِ شمارا
نشانی کرده ام فالِ شمارا
دَمِ فریادمردم میزند هی
دمادم طبل ابطالِ شما را
***اِکس- وای
پیاپی با نگاهم در ستیزم
که رأیم را به صندوق که ریزم
مبادا اِکس مارا وای خوانند
همان وایی که از او می گریزم
***آتش نگاهان
درینجاراستی سنگر نگیرد
حسابِ همصدایی سرنگیرد
ازین آتش نگاهان درشگفتم
که شهرِما چگونه دَرنگیرد
***خط دل
به هر جاخط دل را بر مخوانید
کهن بیگانه رایاور مخوانید
میان محفلِ اینان همان به
که یاسین را به گوشِ کرمخوانید
***تبارنیرنگ
نژادی ازتبار رنگ داریم
ازانرو باهمه نیرنگ داریم
د لی هرشیشه میلرزد مگرما
میان سینه بار سنگ داریم
***سر چارسو
چه می پرسی زبنیادم برادر
من از اهل دل آبادم برادر
سرِ چارسوی دلها می زنم جار
که من جریان فریادم برادر
***آسمانِ لهجه ها
صداها برگ وساز ناز دارند
صداهاخواهشِ پرواز دارند
سری برآسمانِ لهجه ها زَن
صداها آسمانها رازدارند
***تختِ مستی
رگِ غیرت اگربرخیزد این بار
زدستِ او نه درماند نه دیوار
به زیر آرد توراازتختِ مستی
بود دیوانه درکارِ خود هشیار
***
فریکانس بلند
تماشا نقشبند همدلی را
گُلِ نازِ پرندِ همدلی را
زتار وپود جان خویش دریاب
فریکانس بلند همدلی را
***برقِ چشم
صدای فکرِ شهری پَر گرفته
به اوجِ آسمان سنگر گرفته
به رنگ چهرهِ ناباوران بین
که برقِ چشم شانرا برگرفته
***17/5/1388