01.03.2017

هارون یوسفی 

 

دعا

 

ای خدا این ملتِ خَو بُرده را بیدار کن

یک کمی شورش بده از تنبلی بیزار کن

 

رهبران و چاکران را در فراموشی سپار

فکر نو اندیشه ء نو را تو روی کار کن

 

مولوی وشیخ و آخوند و ملا را دَر بتی

ساکن دوزخ بساز و درد شان بسیار کن

 

قاتل و راکت پران و انتحاری را بکُش

آدمِ با منطق و  فهمیده را سرکار کن

 

آن نشان و رتبه و القاب ناحق را بگیر

مثل خر٬ بر شانه اش پاروی ما را بار کن

 

آنچه دزدیده ٬ ز حقِ مردم و طفل یتیم

زهر مارش کن ٬ سبیلش کن٬ غمش بسیار کن

 

آن کسی که از گلیمش پای خود بیرون کشد

بعدِ قفپایی ببر تسلیم احوالدار کن

 

بانوان را افسر و فرمانده و اوقی بساز

جای آنان٬ طالبان را سنگسارو خوار کن

 

هر کی قصری ساخت از پولِ من و ماما قدوس

کش کده او را ببر بالای چوبِ دار کن

 

غاصبانِ مُلک مردم را به چاراهی بیار

چولک شان را بُبر٬  بالای شان اقرار کن

 

آدمِ ورزیده را فرمانده اردو بساز

یک کس فهمیده را والیِ ننگرهار کن

۹

آن سخنگو و مشاور را که بیکاراست و منگ

با قمندانان ببر در گوشه یی آچار کن

 

این ملایان را «کسانانی» که نفرت پیشه اند

لُنگی شان را بِکش بر فرق شان ایزار کن

 

هر وکیلی  که صدای  مردم خود نشنود

گوش او با سیخک موی قمرگل غار کن

 

زیر پل صد ها جوان در حال زار  افتاد  است

عاملین این مصیبت را تو خوار و زار  کن 

 

ای خدا هیچ است در پیش تو کارِ این جهان

زود تر این لگه و این لوگه را بیکار کن

 

                   لندن- ۲۰ فبروری ۲۰۱۷چ