22.01.2016

حمیرا نکهت دستگیرزاده

 شهر سوگوار


این درد ای دریغ تسلا نمی شود
این بغض از گلوی صدا وا نمی شود
در جاده ها نجابت فریاد مرده است
این شهرِ سوگوار، دل آسا نمی شود
از
بس چراغ های صدا را شکسته اند
این شب بساط رویش رویا نمی شود
از بس ستاره از دل این شام چیده اند
آیینه دار زایش فردا نمی شود

*** 
اینان نمرده اند صدا نیز زنده است
دیروزِ حادثات تو پایا نمی شود
بگذار روز های ترا عشق پر دهد
پرواز ،بی سپهر، مهیا نمی شود
دیدار از نگاه کسی کوچ میکند؟
دنیا به پشت پلک کسی جا نمی شود
ای شهر ای نجابتِ جاریِ روزگار
درد ترا سکوت مداوا نمی شود
پژواک درد های تو ای شهر کوه نیست
جاری تر از غریو تو دریا نمی شود 
21-01-2016