رسیدن:  29.10.2013 ؛ نشر :  20.11.2013

دکتور سید خلیل الله هاشمیان 

 

بحثی درعلم زبانشناسی*

 

صوت همزه در ساختمان صوتی (الفبا) زبان دری (فارسی و تاجیکی) وجود ندارد !!!

 

درصفحات پورتالها مطالب گوناگون نشرمیشود وهرافغان مطابق به جهانبینی خودازاین نظرات مستفیض میگردد. من باقتضای مسلک وتجارب خودمقالات مربوط بزبان وزبانشناسی رامیخوانم ودرین اواخر مقاله ای بقلم دانشمند آقای (نجیب سخی) پیرامون "" نقش همزه دربیان ونگارش زبان پارسی دری"" را که در 12 صفحه نشر شده ، خواندم وبه اجازهء این دانشمند محترم میخواهم این موضوع را اززاویهء علم زبانشناسی مطرح نمایم.

هدف من مخالفت بادانشمنمدمحترم(نجیب سخی) نیست، بلکه اعتراض برموضوعیست که ایشان پرورش داده واین موضوع به دو شعبهء علم زبانشناسی تعلق میگیردکه من بعدازدریافت لیسانس دررشتهء (زبان وادبیات دری) از پوهنحی ادبیات وعلوم بشری پوهنتون کابل، مدت هفت سال (از1964 تا 1970) تارتبهء پوهنمل درجملهء مضامینیکه درپوهنخی ادبیات تدریس میکردم یکی هم مضمون (دستورزبان دری) درصنوف اول بود. دوکتابیکه خوشبختانه در همان وقت توسط دو استاد نامدارپوهنتون کابل تالیف شده بود، یکی ""دستورزبان معاصردری"" تالیف مرحوم پوهاند نسیم نگهت (1) درسمستر اول ودیگری "" روش جدیددرتحقیق دستورزبان دری"" تالیف مرحوم پوهاندمحمد رحیم الهام (2) درسمستر دوم سال اول بود.تشخیص شده بودکه فارغان لیسه هاازولایات مختلف که بپوهنحی ادبیات شامل میشدند، تسلط کافی بدستورزبان نداشتند تامضامین ادبیات را درصنوف بالاترهضم بتوانند، لهذاازمقام ریاست وهیات تدریسی سفارش میشد تادرسال اول به تدریس (دستورزبان) بیشترتوجه شود وبرای اینکارهفتهء شش ساعت وقت تدریس داده شده بود.

ازجملهء چندکتاب دستورزبان فارسی تالیف دانشمندان ایرانی که درکتابخانهء پوهنتون وجودداشت، دوتای آنرامن بدقت خوانده بودم، یکی ""دستورجامع"" همایون فرخ و دیگری ""دستورزبان فارسی- روش نو"" تالیف داکترخانلری بود. خوشبختانه استاد نگهت واستادالهام هردو، وخصوصا استادالهام اززاویهء علم زبانشناسی، اشتباهات مولفین ایرانی رادرآثارخودتوضیح کرده بودند که درسمستردوم بعضی ازین اشتباهات ایرانیها رادرصنف مطرح میکردیم. دوکتابیکه من تدریس میکردم ، هرکدام حدود 160 صفحه، از علم الاصوات یا علم واحدهای صوتی(فونولوجی) آغاز، سپس ساختمان هجاها وکلمات (مورفولوجی) وبعدآ بساختمان جمله، انواع جمله وتشریح ارکان جمله وغیره مطالب مربود بواحد های نحوی یا علم نحو( سنتکس) خاتمه مییافت. این بود وظیفهء من ازرتبهء پوهیالی تا پوهنمل درکابل. از سال 1970 تا 1977 درپوهنتون اندیانا- اضلاع متحده امریکا دررشتهء زبانشناسی تحصیل ودربازگشت بوطن تا سال 1980 مضمون زبانشناسی را دردپارتمانتهای مختلف پوهنتون کابل بسویه لیسانس وماستری تدریس میکردم. درفرارازوطن چندسال درپوهنتون (کلیرانت) مضامین زبانشناسی و (ادبیات مقایسی) تدریس کرده ام.

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------

(1) کتاب پوهاندنسیم نگهت درسال 1967 یعتی چهارسال بعدازنگارش آن، توسط پوهنتون کابل چاپ شد، امامتن آن قبل ازطبع بچاپ گستدنردرسال 1964 بمحصلین توزیع میشد وگاهی هم برای دویاسه محصل یک کاپی میرسید و دربین خود کاپی میگرفتند.

(2) کتاب پوهاند الهام در سال 1968 توسط پوهنتون کابل طبع شدو آنهم قبل ازطبع بچاپ گستدنرتوزیع میگردید. من این کتابها رااکنون ندارم وسنوات طبع آنهارانیز تقریبی نوشته ام.این مطالب را نه بقسم خودنمایی ، بلکه بخاطری درمقدمه جا دادم تا بدانشمندمحترم(نجیب سخی) وخوانندگان این مقاله اطمینان بدهم که صلاحیت بحث ، مناقشه و توضیح رادرمسایل مربوط بعلم زبانشناسی دارم. دردورهء تقاعد درمدت بیست سال گذشته هرگاه پوهنتونهای امریکا مرا برای بحث ولکچر روی مسایل افغانستان دعوت کرده اند، قاعدتآ قبل ازشروع بحث، سوابق و صلاحیت اکادمیک خود را تذکرداده ام.

درثبوت اینکه صوت همزه درالفبای زبان دری (فارسی، تاجیکی) وجودندارد، ساختمان صوتی زبان دری (فارسی وتاجیکی) راذیلآ تشریح میکنیم و خاطرنشان میسازیم که نظام صوتی واصول ساختمانی ودستورزبان دری( فارسیوتاجیکی) همگونومشترکمیباشند.نکتهء دیگراینست که در بانک جهانی اصوات مجموعا 72 صوت وجوددارد(که همزهء متعلق بزبان عربی نیز درآن شامل است) و هرزبان سهم صوتی خود را ازهمانجا میگیرد.

همه زبانها دارای دونوع واحد صوتی (فونیم) میباشند : فونیمهای مقطع و فونیمهای غیرمقطع یاعروضی . فونیمهای مقطع زبان دری (فارسی وتاجیکی) سه نوع است : صامت ها(کانسوننت) مصوت ها(واول)- نیم مصوت یا شبه واول و دیفتانگ . وجه صوتی هریک ازین واحدهاازلحاظ محل تولیدصوت، عضو تولیدصوت و چگونگی یا طریقهء تولیدصوت فرق میکند .

صامت های زبان دری بدو دسته تقسیم میشوند : صدادار وبیصدا . کانسوننتهای صدادارکه بهنگام تولید آنها رشته های صوتی درحنجره مرتعش میشوند، عبارتند از :

/ب/ - /ج/ - / د/- / ر/ - / ز/ - / ژ/ - / گ / - / غ / - / و/ (دیفتانگ /W /) - / ه / (هوز). اینها هرکدام (باستثنای / ر /) جفت بیصدا هم دارند.

چهارکانسوننت صدادار دیگر : / ل / - / م / - /ن / - /ی/(دیفتانگ /Y / ) جفت بیصدا ندارند.

کانسوننتهای بی صدای زبان دری که بهنگام تولید آنها رشته های صوتی درحنجره مرتعش نمیشوند، عبارتند از : / پ/ - /ت/ - /چ/ - /خ/ - / س/- /ش/ - /ف/ - / ق / - /خ /. باین ترتیب زبان دری 23 صامت یا کانسوننت دارد.

واولهای زبان دری که بهنگام تولید آنها جریان تنفس متوقف نمیگردد و با طنین و تموج بقسم دوامدار ادامیشوند، عبارتند از :

یک) واول / آ / که درنگارش در اول هجا وکلمات بشکل الف (مددار)، مثلآ (آب، آسمان) و دراخیربشکل الف ظاهرمیشود، مثلآ (ما، جا) معادل لاتین آن با مثالها در سطر ذیل :

/aa/ : (aab, aasmaan) - ( maa, jaa)

دو) واول / ا / که درنگارش در اول هجاوکلمات بشکل الف ظاهرمیشود، مثلآ (اسپ، ابر، اولاد) دروسطبقسم فتحهٍ، مثلآ (مرد، سر، چک چک) و درآخر بشکل / ه/ هوز، مثلا (مه ، ده، بنده) ظاهرمیشود معادل لاتین آن با مثالهادرسطر ذیل : / a / : (asp, abr, awlad) - (mard, sar, CakCak) - ( ma, da, banda).

سه ) حرکت کسره که در اول کلمات توسط علامت الف ظاهر میشود، مثلآ (امشب، انرجی) دروسط کلمات درتلفظ بقسم کسره افاده میشود اما درنگارش نوشته نمیشود، مثلآ ( سر، غر، تر) درآخرکلمات بعلامت / ه / هوز نوشته میشود، مثلا ( ده - ده دانا) ، که، به (بهتر). معادل تلفظی آن در لاتین با مثالها در سطر ذیل :

/ i/: (imSab, inargy) - (sir, Gir, tir) – (di, ki, bi)

چهار) واولی که شکل تحریری آنرا (یای مجهول) میخوانند، مثلآ دروسط کلمات (شیر (حیوان)، دیر (ناوقت) ) - در آخرکلمات با حرف / ی/ نوشته میشود، مثلآ( نی (جواب نفی) ) - معادل تلفظی آن درلاتین با مثالها درسطر زیر :

/e/: ( Ser , der) – ( ne).

پنج) واولی که تلفظ وشکل تحریری آنرا (یا ی معروف) میخوانند واین صوت درنگارش در آغاز کلمات با علامت (الف) ظاهرمیشود، مثلآ ( ایزک ، ایمان، این ، ایستادن در وسط کلمات ، مثلا (میر، قیر، شیر) درانجام کلمات با حرف / ی/ نوشته میشود، مثلآ ( دی (دیروز) ، سی (عدد) ، مردی (مردانگی) ) معادل لاتین و مثالها :/ ii / : (iizak , iiman, iin , iistaadan) – ( miir , qiir, Siir) - ( dii, sii, mardii)

ششم ) واولیکه دراول کلمات توسط علامت الف ظاهر میشود و آنرا(ضمه) میخوانند، مثلا (اونجه، اوقیانوس، اردو، عمر)- دروسط کلمات گاهی توسط حرف / و/ نوشته میشود، مثلا ( خوش ، خود) - دراخیرکلمات گاهی بشکل الوفون (صوت مشابه ) واولهای / u / و / uu / ظاهرمیشود، مثلآ ( تو (میان) ، خو) برای نوشتن این واول حرفی یا علامتی در زبان دری وجود ندارد، بلکه با علامت ضمه نشانی میشود- معادل آن به لاتین و مثالها در سطر ذیل : / u / : (unja, uqianuus, urduu, umar) – ( xud, xuS) - ( tu, xu)

هفتم ) این واول را درتلفظ وتحریر زبان دری ( واو مجهول) میخوانند ومثالهای آن دروسط کلمات ( در(جواهر)، سر(آهنگ) ،شوی ( تلفظ عامیانهء صیغهء امر فعل شستن : شو ! ) ، خور) دراخر کلمات با حرف / و/ ظاهرمیشود، مثلا(برو، پس شو، پیش شو) - این واول دراول کلمات کمتر واقع میشود - معادل لاتین آن و مثالها درسطرذیل :

/ o / : (dor, sor, Soy, xor) - ( boro, pasSo, piSSo)

هشتم ) این واول دروسط وآخر کلمات ظاهر میشود و شکل تحریری آن (واو معروف ) خوانده میشود. دروسط کلمات ، مثلآ ( سور (سرخ) ، چور، پور (پسر یاقلعه) ) درانجام کلمات ، مثلا (دو (عدد)، قو) معادل لاتین آن با مثالها در سطر ذیل :

/ uu/ : (suur , Cuur , puur) – ( duu , quu)

شبه واول یا (نیم وال) دروضع ووقتی صورت میگیرد که واول درتلفظ شکل کانسوننت را بخود اختیارمیکند واین وضع درآغازهجا مثلا درکلمات (آیخانم، دایکندی، قیماق) شبه واول / y / تلفظ میشود. درکلمات دیگر از قبیل ( اولاد، گاو، میو) شبه واول / w / تلفظ میشود.

با ید بخاطرسپردکه تشریح واولهای فوق ومثالهای آن به نمایندگی از لهجهء دری کابلی صورت گرفته وتمثیل آنها بحروف لاتین نیز مطابق بعلامات جدول اصوات بین المللی نمیباشد.

بقرارتشریحات بالاملتفت میشویم که نظام صوتی زبان دری(فارسی وتاجکی) 23صامت (کانسوننت) و 8 مصوت (واول) دارد، ولی همزهء عربی دراین نظام صوتی شامل نبوده ووجودندارد. اما درنتیجهء امتزاج فرهنگ عربی با فرهنگ این منطقه ، زبانهای افغانستان (دری، پشتو، پشه ای، نورستانی وغیره) صدها کلمهءعربی رابعاریت گرفته بعدازتکمیل پروسهء وامگیری، باین کلمات تابعیت داده وآنها راجزء زبان خودساخته اند. درنتیجهء این امتزاج ، ما اصوات عربی را درزبانهای خودداریم و علآمات آنهاعبارتند از :

/ ث / - / ح / - / ذ / - /ص / - / ض/ - / ط / - / ظ / - /ع / - / ء /(هوز).

دری (فارسی، تاجیکی) زبانها اصوات / ث / ، / ص / عربی رااز مخرج صوت / س / تلفظ میکنند، مثلآ : ثبوت ، ثروت، ثریا : (سبوت)، (سروت)، (سریا ).

دری (فارسی، تاجیکی) زبانها صوت / ح / عربی را اکثر از مخرج واول / a/ تلفظ میکنند، مثلا (حلوا (الوا) - حضرت (ازرت ) ) بعضی کلمات عربی از مخرج واول / aa/ تلفظ میشود، مثلا ( حاجی ( آجی) ) کلمات عربی که صوت /ح/ رادروسط یآ آخرخود داشته باشند، درتلفظ دری درهردوصورت حذف میشوند، مثلا ( لوحه (لوه) صبح (سوب) ).

دری (فارسی،تاجیکی) زبانها اصوات / ذ / ، / ض /، / ظ / عربی را از مخرج صوت / ز / تلفظ میکنند، مثلآ : (ذات، ذاکر، ذلت : ( زات)، (زاکر)، (زلت) ضرب، ضخیم، ضابط (زرب)، (زخیم)، (زابت) ظلم، ظاهر، ظفر (زلم)، (زاهر)، (زفر) ).

دری (فارسی، تاجیکی) زبانها صوت / ط / عربی را از مخرح صوت / ت / تلفظ میکنند، مثلآ ( طوطی، طیور : (توتی)، (تیور) ).

دری (فارسی ، تاجیکی) زبانها صوت / ع /عربی را ازمخرج / آ / = / aa / تلفظ میکنند، مثلآ (عالم، عارض، معلم: (آ لم)، (آرز)،(مالم) ) دربعضی کلمات عربی صوت /ع / به واول / a/ تلفظ میشود، مثلآ (عریضه، عیب: (اریزه)، (ایب) در بعضی دیگر با واول کسره تلفظ میشود، مثلا (عنایت، عفاف : (انایت)، (افاف) ).

فتوای ما که درتلفظ همسان (فارسی وتاجیکی ) زبانها را هم شامل میسازیم باساس تئوری علمی مبتنی برساختمان نظام صوتی زبا نهای دری، فارسی وتاجیکی استوار است، یعنی نظام صوتی، نظام صرفی و نظام نحوی هرسه لهجه همگون ومشترک میباشد. البته تفاوتهای فرعی از لحاظ لهجه های محلی در هریک ازین سه شاخهء زبان وجود دارد که علم زبانشناسی برای تشخیص آنها روش و فورمول خاصی دارد.

اما درمورد همزه که یک صوت مهم زبان عربی میباشد، ا ین صوت درزبان عربی در اول کلمات، مثلآ (ابلاغ، اثبات، اجبار)- در وسط کلمات مثلآ ( مسئله، مسئول، هیات) ودراخیرکلمات، مثلآ(ضیاء ، نداء ، قراء) و هم دراول و آخر کلمات، مثلا ( املاء ، انشاء) ظاهر وتوسط عربها از مخرجیکه درحنجرهء شان انکشاف کرده، مشابه با صوت / ع / ، بصورت واضح و مشخص تلفظ میشود. در قران مجید ودرکتب عربی درمواردیکه همزه دراول کلمه (باکسره)واقع شود، در زیر الف علامت همزه میگذارند- اگرهمزه (با فتحه) واقع شود، در بالای الف علامت همزه میگذارند- هرگاه همزه در وسط کلمه واقع شود، بالای هجای دوم علامت همزه میگذارند. در دههء 60درمجلهء (ادب) پوهنحی ادبیات بالای کلمهء (مسئول) که آیا (مسئول) نوشته شود یا (مسوول) یا (مسئوول) بحث ومناقشه صورت گرفت، زیرا درمقالاتیکه از جانب دانشمندان برای مدیر مسئول مجله میرسید، بسه نوع نوشته میشد. بعدازتحلیل همه جانبهء موضوع ، فیصله شد که دونوع آن (مسئول) و (مسوول) هردوپذیرفته وچاپ شود. درآنزمان ماشین تایپ ( تایپرایتر) فارسی علامهء همزهء عربی نداشت.

تلفظ صوت همزه که یک صوت (انسدادی بیصدا تقریبآ مانند /ع/ میباشد) و سایر اصوات عربی ، توسط دری (فارسی، تاجیکی) زبانها درصورتی همانند تلفظ عربها امکان پذیر است که درزبان عربی مسلط باشند یا مانند قاریان وحافظان قران مجید دراثرمشق و تمرین، حنجرهء خود را برای تولید وانکشاف اصوات عربی آماده ساخته باشند.

-----------------------------------------------------------------

درینجا میرسیم بموضوعاتیکه درمقالهء جناب (نجیب سخی) مطرح قرارگرفته اند :

1) وقتی از تلفظ صوت همزه سخن میرانیم، موضوع بحث مازبان گفتاراست وما در بالا تشریح کردیم که صوت همزه درنظام صوتی زبان دری (فارسی وتاجیکی) وجودندارد. زبان گفتار بسیارقدیمتر واصیل تر قبول شده وعلم زبانشناسی درتشریح زبان بالای زبان گفتاراستنادمیکند، نه بالای زبان نوشتار، زیرا زبان نوشتار تصویر نادرست زبان گفتارمیباشد. بمثالهای ذیل توجه کنید :

زبان گفتار زبان نوشتار

او آب تو تب خو خواب شو شب

2) وقتی از نوشتن علامت صوت همزه / ء/ درمتون چاپ ایران وافغانستان صحبت میکنیم، موضوع بحث ما زبان نوشتاراست. شکایت وتشویش ذیل جناب (نجیب سخی) از فقدان همزه درمتون چاپ ایران وارد بنظرنمیرسد :

"" درین دوباره نویسی ها تاحد ممکن همزه را ازنوشته هاو متون بیرون میکنند و بعوض آن دوبار "ی" و یا دوبار "و" مینویسند، زیراهمزه درطرز گفتاروزبان ایرانیها زمینهء استفاده واستعمال ندارد...""

عرض میشود: ایرانیها دربرابرعدم توجه به همزه ملامت نیستند، زیرا ایرانی وافغان مجبور نیستند علامت صوت همزه عربی را(با ارزش عربی آن) درکلمات ومتون چاپی فارسی ودری بکارببرند. علامت صوت همزه میراث و تقلید نادرست از زبان عربی است که درنگارش فارسی حتی در کلمات عربی هم بصورت درست تصویر نمیشود. فارسی و دری زبان علامت همزء عربی، یعنی / ء /، را اکثراوقات درنگارش درمورد کلماتیکه با /هه/(هوز) ختم شده باشند، بحیث واول / i / معادل کسره بکارمیبرند، مثلآ :

خانهء او - کتابچهء یونس - زینهء بام و امثالهم .

درچنین مواردعلامت همزه (که ازعربی تقلید شده) بحیث صوت واول کسرهبکارمیرود، ولی درموارد استعمال صوت / ی / نکره درزبان فارسی رول وموجودیت همزهء عربی اصلآ مطرح بحث شده نمیتواند، مثلآ :

کتابی خریدم - موتری توقف کرد - خانه ای حریق شد - کوچه ای پدید آمد

دردومثال اخیر /ی/ نکره بخاطری / ای / شده که کلمات ( خانه ، کوچه ) به صوت واول ختم شده است ، وکسانی هم /ی/ نکره رابه دو /ی/ مینویسند، مثلآ ( خانه یی، کوچه یی) که آنرا نمیتوان عیب و نقص شمرد، زیرا درافغانستان کتابی در بارهء معیاری ساختن نگارش تالیف نشده بود- مضمون (نگارش) درصنوف سوم وچارم پوهنحی ادبیات تدریس میشدوهدف آن آشناساختن محصلین به نمونه های متون قدیم دری و ابداعات ادبی بود، اما دربارهء معیاری ساختن نگارش درافغانستان تا دههء هشتادکه من ازکابل فرارکردم، کاری صورت نگرفته وپروژه ای رویدست نبود. دربارهء دستکاریها وتصرفات ایرانیهابمحصلین هوشدارداده میشد واز آثاریکه دربارهء (نگارش) درایران چاپ شده بود، نه تنهابحیث مواد درسی استفاده نمیشد، بلکه بمحصلین سفارش میشدتا از آثار کتابخانهء پوهنتون نمونه هایی ازمتون قدیم دری انتخاب کنند. البته من انتقادات جناب (نجیب سخی) راپیرامون دستکاریها وتصرفات ایرانیها درمتون قدیم ومیراث مشترک هردوکشور و هم درمتون دری چاپ افغانستان، وارد دانسته وتائید میکنم. مثال برجستهء این نوع تصرفات دیوان بیدل است که ایرانیها از روی دیوان طبع افغانستان کاپی کردند، ولی قسمتهای منظوم ومنثوریکه حضرت بیدل در تقبیح (شیعیت) نوشته بود، همه را حذف نمودند.

درمضمون نگارش تفاوت بین سبک (style ) که وجه اجتماعی و فرهنگی دارد و سلیقه (choice ) که وجه شخصی و انتخابی دارد، توضیح میشد وچگونکی سبکهای سه دبستان ادب دری (خراسان، عراق و هند) وهم مکتبهای ادبی اروپا بطورمقایسی اما مختصر معرفی میگردید. متاسفانه یکعده نویسندگان هنوزهم بین مفاهیم سبک و سلیقه تشخیص نمیکنند، بلکه اصرارمیورزند سلیقهء تحریرشانرامردم بحیث یک معیار یا یک روش "برتر" بپذیرند. اما ازآنجائیکه "نگارش معیاری" درزبان دری وجودندارد، هرنویسنده برای خود سلیقه ای انتخاب کرده، مثلآ :

احمد مینویسد : (مغازه ای مسدود شد ) - (کتابچهء یادداشتم گم شد) - (گوساله ای خریدم) محمود مینویسد : (مغازه یی مسدود شد ) - (کتابچه یادداشتم گم شد) - (گوساله یی خریدم) کلبی مینویسد : (مفارۀ مسدودشد ) - (کتابچۀ یادداشتم گم شد) - (گوسالۀ خریدم ) درطرز نگارش کلبی ازعلامت همزهء عربی بحیث صوت واول کسره کارگرفته شده است. هرسه سلیقهء فوق درنگارش بخاطری قابل قبول میباشد که هریک ازسلیقهء شخصی خود کارگرفته است، معهذا خواننده از هرسه سلیقهء مذکور معنی یکسان را پی میبرد.

3) محترم (نجیب سخی) درجای دیگر مینویسند که درنوشته های ایرانی "" خواهیددیدکه همزه موردکاربردغیر از آنی داردکه بصورت تاریخی در ادبیات دری بکاررفته است، یعنی آنرا بعوض حرف "یا" استعمال میکنند، اما آنگاه که پای یای معروف درمیان آید، آنرا دوبار با یاتلفظ میکنند، یعنی : نییست ، سییر ، نییاکان . ""

عرض میشود که همزه "بصورت تاریخی درادبیات دری" فقط درمواردی بکاررفته که کلمات عربی مطرح بوده، ولی هیچگاه بحیث جزء ساختمان صوتی زبان دری بکارنرفته است. ازجانب دیگر جناب (نجیب سخی) به تفاوت عمیق بین زبان گفتار وزبان نوشتارمتوجه نشده، بالای تلفظ ایرانیها وهم بالای نگارش ایرانیها، بدون تشخیص این دوساحه، انتقاد وارد کرده اند. درساحهء گفتار (تلفظ) بین فارسی و دری (ایرانی وافغان) تفاوتهایی وجودداردکه بیک نوع ان ، یعنی تشدید / ی /، آقای سخی در بالا اشاره کرده ونوع دوم آن صوت واول / آ / = / aa / است که درایران به واول / uu / ، یعنی / و/ معروف، تلفظ میشود ، مثلآ :

جان (جون) - خان (خون) - دان (دون) - تهران (تهرون ) - زبان (زبون) - دکان (دو کون) و ...

ودردوسه مورددیگر هم تفاوت تلفظی بین ایران وافغانستان وجود دارد. درزبان تاجیکی هم تفاوتهای لفظی (لهجه ای) درمحیط آنکشور وهم دربین فارسی ایران ودری افغانستان وجوددارد، اماتفاوتهای لهجه ای نظام صوتی وصرفی زبان راتغییرداده نمیتواند. لهجهء گفتارایرانیها وتاجکیها هرقدر متفاوت باشد، وقتیکه همان مطالب را درقید نگارش در آورند، ما افغانها آنرا میخوانیم ومیفهمیم.

تفاوتهای تلفظی ولهجه ای درهمه زبانهاوجوددارد. درانگلستان چندین لهجهء انگلیسی وجوددارد، زبان انگلیسی درانکلستان بازبان انگلیسی درآسترالیا، امریکا وهندوستان از لحاظ تلفظ فرق دارد، اما دستور زبان انگلیسی یکی ومشترک است. انگلیسها اخبارها، مجلات وکتب انگلیسی چاپ هندوستان راماننداخبارهاومطبوعات خودشان میخوانند ومیفهمند. همینطور است وضع بین ایران ، افغانستان وتاجکستان. تفاوتهای لهجه ای در زبان دری بداخل افغانستان بین لهجهء کابلی وهراتی وسرخرودی و بدخشی و هزاره گی مشهوداست . اما این تفاوتها درنگارش احساس نمیشود.

4) نسل گذشته را که ما تدریس کردیم وهم نسل نوافغان به اصطلاحات دستوری ازقبیل "ممدودات" ، "سبب تقیل"، "سبب خفیف"، " وتد " ، "وتد مفروق"، "وتد مجموع" و امثالهم آشنایی ندارند. این اصطلاحات درقرن 19 توسط (عروضیان) بکارمیرفت و درآنوقت دستور زبان عربی بالای نظامهای صوتی، صرفی ونحوی زبان دری وفارسی تطبیق میشد.تصور همزهء عربی بحیث یک صوت زبان فارسی ، میراث همان زمان است. حتی در اوایل قرن بیستم مقارن تاسیس پوهنحی ادبیاتدرکابل، مرحوم ملک الشعرآ استاد بیتاب خودشان دستوری نوشته وتدریس میکردند که بالای ارکان دستورعربی استنادمیکرد. مثالهائیکه جناب (نجیب سخی) ازابن سینا، خواجهء طوسی و مفتی مرادآبادی آورده اند، دانشمندان مذکور اززبان عربی مشبع بوده ، در تحت تاثیر دیانت وپرستیژ سیاسی زبان عربی درآنوقت، زبان فارسی یا دری( زبان مادری خود شانرا) زبان بی اهمیت می پنداشتند. تطبیق ابحارعروضی درزبان فارسی تنها بالای کلام منظوم صورت گرفته میتواند، اما زبان گفتار وزبان نوشتار فارسی تحت قواعد معیارهای عروضی مطالعه شده نمیتواند.

دستورنویسان درقدیم زبان دری را از روی رسم الخط تشریح میکردند وبه تلفظ اصلی کلمات، جملات وعبارات توجه نمیکردند، درحالیکه نگارش اصل زبان نیست، بلکه تصویر ونقش نادرست زبان است. خصوصا درنگارش زبان دری واولهائیکه درتلفظ افاده میشوند، این واولها درنگارش نوشته نمیشوند که درینصورت دستور نویس شکل نگارش کلمات راشرح میکند، وچنین روش غیرعلمی پنداتشه میشود.

5) جناب (نجیب سخی) درصفحهء سوم مقالهء خود بیت ذیل فردوسی رابحیث نمونه ای دارای همزهء عربی مثال آورده اند :

بجوئید و آن توشهء ره کنید +++++ بگوئید تا رنج کوتاه کنید

یعنی دربیت فوق کلمات ( بجوئید) ، (توشهء ) و ( بگوئید } را دارای همزه تصورکرده اند، اما من درین کلمات همزه نمی بینم. اگرکسی درین بیت موجودیت همزهء عربی را باساس معیارهای علمی ثابت کرده بتواند، من دربرابر هر همزه یکهزاردالر جریمه می پردازم. اما اینکه کسانیعلامت همزهء عربی راکه بغلط در نگارش زبان دری بحیث اصوات واول (کسره) و /هه / هوز استخدام شده ، همزهء عربی میخوانند، آنها را درتشریحات بالا به شواهد علمی ساختمان صوتی زبان دری (فارسی) متوجه میسازم.

توضیح : درکلمهء (بجوئید) صوت میانی /هه/ هوز است - درکلمهء (توشه ء) بعد از صوت / ش / ، /هه/ هوز و بعد ازآن واول / ا / = / a / ( کسره) است - در کلمهء ( بگوئید : به ، گو، هید) درین سه هجا صوت /هه/ هوز در اول هجای سوم قرارگرفته و این کلمه رامیتوان (بگوهید) نوشت. دری (فارسی) زبانها که قرنها پیش بعلم فونولوجی وساختمان صوتی زبان شان بصیرت علمی نداشتند، در تحت تاثیرزبان عربی، علامت همزهءعربی را بجای واول کسره درزبان نوشتارانتخاب کرده اند . بعدازآنست که می بینیم این واول(کسره) درکلمات مختوم به /هه/ هوز باعلامهء همزهء عربی نوشته میشود، یعنی (بگوهید) را (بگوئید) می نویسند. این انتخاب غلط تا حال دامنگیر نگارش زبان دری است. به نکتهء باریک دیگر نیز لطفا توجه بفرمائید : اگر درمصراع اول بیت بالا عوض کلمهء " توشه ء " یک کلمهء مختوم به کانسوننت استخدام میشد، یعنی (توشه) به (خرچ) تعویض میشد، مثلا ( بجوئید و آن خرچ ره کنید)، در آنصورت همزهء عربی اصلا موردظهور نمیداشت، بلکه کلمهء (خرچ) با واول کسرهء عادی تلفظ میشد که در نگارش اصلآ ظاهر نمیگردید چونکه زبان دری(فارسی) برای سه صوت واول علامت نگارشی ندارد.

6 ) جناب (نجیب سخی) درصفحهء سوم مقالهء خود واول اخیر شامل در هجای چارم کلمهء "پروردگار" را "الف" تشخیص داده وفتوی میدهند که ""الف متحرک درزبان دری وجودندارد..."" ودرپاراگراف اخیرصفحهء 7 میفرمایند که "" هرکلمه که درزبان دری با الف آغازمیگردد، چون الف قبول حرکت نمیکند، حرف مذبوردرحقیقت همزه است، مثل : امید، ایمان ، آرزو و..."" . عرض میشود که واول اخیر کلمهء "پروردگار"، درهجای (گار)، واول الف / a / نی، بلکه واول / آ / = / aa / میباشد. از جانب دیگر، برخلاف فتوی غلط شان، واول الف = / a / بصورت نا متحرک در زبان دری وجود ندارد، یعنی این واول همیشه یا بقسم کسره یا فتحه ویا ضمه تلفظ میشود. اما واول / آ /= /aa /البته غیر متحرک میباشد.از جملهء سه کلمه ایکه مثال آورده اند ، کلمهء " ایمان" عربی است نه فارسی و البته همزه دراول این کلمه وجود دارد. اما درکلما ت فارسی "امید" و "آرزو" همزه وجودندا رد . ادعای غلط دیگر شان که حرف الف در زبان دری ""حرکت قبول نمیکند""، از مثال خود شان "امید"، باطل میگردد، زیرا درین کلمه حرف الف = واول / a / با حرکت ضمه شروع شده است. درمثال اخیر شان "آرزو" حرف الف وجودنداشته بلکه آن نیز واول / آ/ = / aa / میباشد والبته واول / آ / متحرک نمیباشد. ازین وضع برمی آید که جناب (سخی) باعلم الاصوات(فونولوجی) قطعا آشنایی ندارند ودرمقالهء خود درتمام موارد از "حرف" سخن میرنند، نه ازصوت، درحالیکه حرف علامتیست ممثل صوت ودرزبان دری علامت "الف" بحیث یک صوت مستقل وجود ندارد.. علامتی راکه آقای (سخی) "الف " میخواند، این الف درتموج صوتی خود سه نوسان دارد (فتحه، کسره ، ضمه) و زبان دری برای این صوتهای واول علامات نوشتاری ندارد، بلکه برای افادهء واول کسره ازعلامت همزهء عربی بقسم تقلید کارمیگیرند که مثالهای آن درین مقاله بوفرت وجود دارد .

7) جناب (سخی) در مورد همزهء عربی واقعا از سخاوت کارگرفته واصطلاح جدیدی بنام "همزه مفتوح" اختراع کرده، سه مثال " آرزو، آب ، آویزان" را تحت این عنوان قطارنموده اند (اخیر صفحهء 7). بارالها ، این کلمات فارسی اند و همزه درآنها وجودندارد. درکلمات ( آ ب، آرزو ، آویزان) مصوت (واول / آ / = / aa / ) در اول کلمه واقع شده، ودرکلمهء (مثال) واول مذکوردر وسط کلمه قراردارد . بیچاره فردوسی هم از تهمت مبری قرارنگرفته، زیرا این بیت او (دراول صفحه 8) :

اباکوس و با نای و روئینه سنج +++++ ابا تازی اسپان و پیلان و گنج

یک کلمهء عربی ندارد، لهذا همزه هم ندارد ، آقای (سخی ) کلمات ( ابا ) و( اسپان) را که با واول فتحه آغاز شده وکلمهء (روئینه) را که در وسط خود صوت /ه / هوز(کانسوننت صدادار) دارد، همه را همزه خوانده است .

8) درجای دیگرآقای (نجیب سخی) با انتقاد بالای داکترخانلری که کلمات فارسی مانند "" کمائی، سودائی، شوربائی، رسوائی، رهائی"" را عاری از همزهء عربی تشخیص نموده، این کلمات را واجدهمزه خوانده، میگوید که ایرانیها ""همزه را تجریدکردند... "" اما من بتائید داکترخانلری فتوی میدهم که کلمات مذکورفاقد همزهء عربی میباشند. این کلمات را در فارسی و دری بناحق با علامت همزهء عربی مینویسند، درحالیکه درتلفظ لهجهء دری کابلی کلمات مذکور با واول / ii/ باین شکل نیزنوشته شده میتواند : (کمایی، سودایی، شوربایی، رسوایی ، رهایی) .

9) درمقالهء دیگری بقلم آقای (نجیب سخی) ، بجواب جناب استاد واصف باختری، که آنهم درهمین پورتالنشرشده، خواندم که ""اقبال، بیدل،خسرو، مولوی، سعدی، فردوسی و...همه همزه رادرکلام شان بکار برده اند، اما بما دستور می آید که همزه را تعویض کنید...""هاشمیان اجازه میخواهد بعرض برساند که نمونه وسند وثبوتی که شاعران مذکورهمزهء عربی رادرکلام منظوم شان بحیث یک جزء زبان دری یا فارسی بکاربرده باشند، وجود نداشته، اگردانشمندی مانند آقای (نجیب سخی) اصوات واول و صوت /ه/ هوز را دراشعارآنها همزه خوانده باشند، قضاوت شخصی ناشی از نابلدی بیک علم جهانشمول پنداشته میشود، نه علمی وآفاقی.البته همه شاعران مذکورزبان عربی میدانستند و ازاهمیت واستعمال همزه درکلمات عربی برخورداربودند. اما آقای (نجیب سخی) فردوسی را بایست ازفهرست بالامستثنی قرارمیدادند، زیرا اوبسیارسعی کرده تا ازاستعمال کلمات عربی در شاهنا مه جلوگیری نماید.

درجای دیگر همان مقاله جناب (سخی) تبصره میفرمایند که ""زبان بیدل جدآ ومتفاوت از فارسی ایرانی است."" این ادعا کلآ قابل قبول نیست، فقط یک جنبهء آن که حضرت بیدل درآثار واشعارخود اصطلاحات خاص لهجهء دری افغانستان را بکاربرده مشهوداست. درغیرآن چون بیدل درمحیط کشورهند تولد وتربیت یافته وهمانجا زیسته است، طبعا ازلحاظ تلفظ شاید صو ت / د / را با همان کلفتی تلفظ میکرده که سایر مردم آن سرزمین تلفظ میکرده اند. چون ثبت آواز بیدل را نداریم قضاوت درزمینه آفاقی نمیتواند با شد. صرفنظر ازینکه بیدل چه نوع تلفظ میکرده، آثار مکتوب ومنظوم او بیانگر این واقعیت است که برنظام صوتی و نحوی زبان فارسی (دری وتاجکی) مسلط بوده است. اینکه آقای (سخی) آثار حضرت بیدل را "" جدآ و متفاوت از فارسی ایرانی "" قلمداد کرده، یک ادعای غیرعلمی است. این قضاوت جناب استاد واصف باختری مقرون بواقعیت میباشدکه ایرانی یا هرگویندهء دیگر زبان فارسی، خواه هندی وپاکستانی باشد، یا امریکایی ، سویدنی، جرمنی و نارویژی، وقتی بفارسی صحبت کند شاید مطلب او را از راه گوش درست تشخیص نتوانیم، اما هرگاه مطلب خود را درنگارش فارسی درآورد، هم ایرانی،هم افغان وهم تاجک مطلب اورامیفهمد. بطورمثال اگر یک دهفان دربدخشان از رویداد آبخیزی وسیلاب بخبرنگار تلویزیون بگوید که :

"" او ده شو شرو به ریزش کد . "" شاید بسیارمردم مطلب اورا ازطریق شنیدن درتلویزیون نفهمند. اما اگرکسی گفتارهمان دهقان را بنویسد که "" آب در شب شروع به ریزش کرد."" هرشخص باسواد مطلب را میفهمد .

موضوع دیگر دررابطه بادعای فوق آقای (سخی) اینست که ما نمیدانیم زبان (دری - فارسی ) زبان اول بیدل بوده یا زبان دوم او. آنچه میدانیم اینست که در آنزمان زبان (دری-فارسی) زبان رسمی دولت هند بوده، اما درمحیط زیست حضرت بیدل زبان اردو دربین عامهء مردم رایج بوده است.نکتهء مهم که درین موضوع ارتباط میگیرد ، آموختن زبان فارسی در هندوستانو طریقه ها ی تدریس و آموزش آن است. یک مثال زنده درین رابطه مرحوم داکتر اقبال لاهوری است که وقتی آثارمنظوم او را میخوانیم، ملتفت میشویم که درزبان فارسی ابداعیت و خلاقیت داشت، ولی همین دانشمند لاهوری وقتی بکابل آمده بود، سخنان دانشمندان افغان را بزبان دری میشنید ومیفهمیدد، اما بزبان اردو جواب میداد وتوسط ترجمان ترجمه میشد. درهمین موضوع، یعنی (آموختن واستعمال زبان فارسی بحیث زبان دوم درهندوستان) من مقاله ای در ""روز اقبال"" که هرسال از طرف سفارت پاکستان درکابل تجلیل میشد و رئیس پوهنتون واستادان پوهنحی ادبیات را دعوت میکرد، بزبان انگلیسی در آن محفل خوانده بودم و سفرای هند وپاکستان هردوشهادت دادندکه داکتراقبال فارسی تکلم نمیتوانست. سفیرهند گفت که درهندوستان زبان فارسی هنوزهم در پوهنتون تدریس میشود، اکثر دانشمندان هندی بشمول خود او فارسی رامیخوانند ومیفهمند، اما تلفظ نمیتوانند. ذکراین موضوع کلیت دیگری راکه علم زبانشناسی پذیرفته بمیان می آرد که آنچه را که عوام "دانستن یا فهمیدن زبان" میخوانند، چهارمرحله دارد : دومرحلهء اول آن، یعنی (فهمیدن و تکلم کردن) طبیعی و دومرحلهء بعدی آن (خواندن ونوشتن) کسبی میباشد. این کلیه درمورداطفالیکه زبان رابدامان خانواده می آموزند صدق میکند. اما درمورد کلان سالانیکه یک زبان خارجی رابحیث زبان دوم یادمیگیرند، پروسهء آموزش فرق میکند : مثال آن علامه اقبال وصدها پاکستانی وهندوستانی دیگر است که زبان فارسی را میفهمند، میخوانند و می نویسند، اما تکلم نمیتوانند. تشریح این پروسه مستلزم بحث جالب و مفصل دیگریست گه آنرا بوقت دیگر محول میکنیم.

10) جناب آقای (نجیب سخی) را باید بلقب مخترع (همزه) درزبان دری(فارسی- تاجیکی) مفتخر سازیم، زیرا درصفحات 10- 9 مقالهء خود هشت رقم همزهء عربی را درزبان فارسی تشخیص ومعرفی کرده است . ازهمه مهمتراینکه اقای (نجیب سخی) درست میفرمایند که ""زبان بمردم و ملتی که بدان صحبت میکند تعلق دارد..."" ولی شخص خود شانرا ملت قرارداده درزمینه قضاوت کرده اند، جالب اینکه "روشنفکران، دانشمندن وپروفیسران " را مستحق اظهارنظر نمی شمارند.(صفحه 11 ). و بدتر از همه اینکه فتوی میدهند ""کوشش درجهت زنده نگهداری همزه از اینجهت صورت گرفت تاهیچکس بطور نا آگاهانه و صرف از رخ تقلید، همزه را درنوشته های خودحذف نکندد..."" از آنجائیکه این فتوی شان غیرعلمی و گمراه کننده است، من خود را منحیث یکتن از مربیان علم زبا ن شناسی مکلف دانستم در رد فتوی فوق مطالب بالا رابه آگاهی هموطنان افغان برسانم.

آنچه در بالاگفته شد من درصنف و ازکتابها درمدت هفت سال درعالیترین سطح دانش درامریکا آموخته ام ولقب (زبانشناس) راکمایی کرده ام، اما جناب (نجیب سخی) درموردساختمان اصوات وصرف ونحو زبان فارسی از طریق تطبیق عروض عربی بالای زبان فارسی قضاوت میکنند که این دوطریقهء قضاوت بهم جور نمی آیند. بنابرآن میدانم که جناب شان دردفاع از موقف خودجواب میدهند، ولی تازمانیکه یک زبانشناس در بین من و آن جناب قضاوت نکند، دوام این بحث بیهوده خواهد بود. با عرض حرمت سیدخلیل الله هاشمیان

 

تقاضای نویسنده : این مقاله قصدآ با هدف وسلیقه ای تایپ شده تا شکل تحریر ونگارش همزهء عربی را ( با تمام اشکال آن) درافغانستان نشان بدهد. لهذا از متصدی محترم پورتال تقاضا میشود تا آنرا همینطوری که هست، بدون ویرایش و دستکاری نشرکنند که البته مسئولیت آن بدوش نویسنده میباشد.