08.03.2015

سخیداد هاتف

مرد ِ افغان خداست

 

زن افغان، مثل هر زن دیگر در هر جای دیگر دنیا، نمی تواند خداوند ِ قدر قدرت و "علی کل شیئ قدیر" را ببیند. اما زن افغان تجسم عینی ِ خدا را در هیآت شوهر یا مرد ِ خانه هر روز می بیند. خداوند در قرآن کریم بشارت فراوان داده و انذار بسیار کرده است. اما کمتر کسی هست که بتواند با قاطعیت بگوید که فلان چرخش مثبت در زنده گی اش به صورتی بسیار روشن و مستند به فلان بشارت خداوند ربط دارد، یا فلان گردش ِ کج ِ فلک و آثار ویران گرش در زنده گی او مستقیما وصل است به فلان انذار و هشدار خداوند. به ما گفته اند که نتیجه ی نهایی امتحانات و ابتلائات این دنیایی مان را در آخرت خواهیم دید. در آنجا، به ما گفته اند، که ابهامی نیست و کاملا مشخص می شود که چه سرنوشتی به چه رشته یی از طاعت ها و معصیت ها وصل است. اما در این دنیا، حتا توصیه شده که در مقام تشخیص خداوندی ننشینیم و قضاوت نکنیم که چه کسی مثلا اهل دوزخ است و چه کسی اهل بهشت. به همین خاطر، اگر حتا در کتاب مقدس ما گفته شده باشد که زنان باید چه گونه لباس بپوشند و به چه طریقی با خویشان و بیگانه گان معاشرت کنند، کسی نمی تواند به راحتی ادعا کند که بهترین تفسیر و معنای آن سخنان را در اختیار دارد. با این همه، ایمان مذهبی اقتضا می کند که فرد مومن همه ی قدرت را در چنگ خداوند ببیند و همه ی چند و چون های زنده گی خود را در سایه ی قدرت و توانایی بی حد و حصر او تفسیر کند.

اما حالا از این زاویه به قضیه نگاه کنید:

زن ِ افغان در خانه ی خود لت و کوب می شود؛ بینی و گوش اش را می برند؛ سینه اش را می برند؛ زیر مشت و لگد می اندازندش؛ با چوب تن اش را سیاه و کبود می کنند؛ بدترین فحش ها را نثارش می کنند؛ وحشت ناک ترین تهدید ها را در برابرش می نهند؛ تمام حرکات و سکنات اش را کنترول می کنند؛ خانه را به محبس اش تبدیل می کنند و به او اجازه نمی دهند که پای خود را از حویلی بیرون بگذارد؛ کارد اندودش می کنند؛ تیرباران اش می کنند؛ سنگسارش می کنند؛ در بدل ِ سگ ِ جنگی می فروشندش؛ در ده ساله گی سرش تجاوز می کنند؛ او را به زور به عقد مردی که چند برابر او عمر دارد، در می آرند؛ از میراث پدر بی بهره اش می گذارند؛ در کوچه و بازار آزارش می دهند؛ در جنگ با او چون غنیمت جنگی برخورد می کنند؛ اگر کمی از نُرم های موجود اجتماعی پا بیرون بگذارد، به او تن فروش و فاحشه و بداخلاق می گویند...

اکنون، همان خدایی که قدرت اش بی کران است و می تواند زنی را به خاطر حجاب بدش به پلک زدنی خاکستر کند، به آن زن بی حجاب فرصت می دهد. از آن جا که جزای اش نمی دهد، لاجرم معقول تر آن است که بگوییم به او فرصت می دهد. یعنی فرض را قوی می گیریم و می گوییم که خداوند با او قهر است، اما آتش قهر ِ خود را بر سر او نمی ریزد. اما شوهر یا مرد ِ خانه اقدامات مشخصی می کند. خداوند هنوز هیچ زن افغانی را سنگسار نکرده. اما مردان افغان زنان بسیاری را سنگسار کرده اند. خداوند از موی هیچ زنی نگرفته و او را بر زمین نکشیده و از در بیرون نینداخته. اما مردان افغان پیوسته این کار را می کنند. خداوند هنوز هیچ زن افغانی را کارد نزده. اما مردان افغان کارد می زنندش. به بیانی دیگر، آن که به زن عذاب الیم وعده می دهد، مرد افغان است و آن عذاب الیم را واقعا هم بر سر ِ زن می آورد. آن کس که ترس ِ دوزخ را به زن نشان می دهد مرد افغان است و واقعا هم خانه را به دوزخی برای زن تبدیل می تواند و می کند. آن کس که در زنده گی زن ِ افغان علی کل شیئ قدیر است، مرد افغان است. آن که برای زن افغان تعیین می کند صراط مستقیم کدام صراط است، مرد افغان است. آن کس که "اکبر" است و یکی و یگانه است و اگر گفت باش پس می باشد، مرد افغان است. آن کس که بنده است زن افغان است و آن کس که مصلحت بنده ی خویش را بهتر می فهمد، مرد افغان است.

مرد ِ افغان خداست.