04.03.2015

سعید اورکزی

سینماگر

مبارزه با تبعیض جنسيتى را از خانواده باید شروع کرد

در هر جامعه یی که تبعيض جنسيتى وجود دارد ، يكى از علل برجسته ی آن اينست كه پدر مادر ها  میان کودکان  دختر و  پسر تفاوت قایل ميشوند . اين كودكان همه روزه مورد تلقین قرار میگیرند  . براى پسران ، حس برتر بودن  ( من بادار ام ، برتر ام ، قوى و بهتر ام ، چون كه پسر ام ) و براى دختران حس کهتر بودن ( من مثل كنيز ام ، ضعيف ام ، من وسيله یی بيش نيستم ، چون كه دختر ام ) آموختانده ميشود . زمانى فرا ميرسد كه ريشه تبعيض ، فرزندان آنان را هم در خود ميپيچد و تبعيض جنسيتى خصمانه و خيرخواهانه ، بدون كوچكترين تغيرى ، راه اش را همچنان ادامه ميدهد.

در تبعيض جنسيتى خصمانه ، مرد جنس برتر است كه به شكل سلطه جويى تحقير آميز بايد قدرت را به دست گيرد تا زن ضعيف باقى بماند. در تبعيض جنسيتى خيرخواهانه ، مرد ديد ديگری دارد: زن را موجود قشنگ ميبيند كه از او بايد حمايت كند ، همان ديدى كه زن را جنس لطيف ميبيند.

در كشور هايى مثل كشور ما افغانستان ، جنسيت زده گى خير خواهانه ، كم و بيش طرفدار دارد؛ اما كمتر عملى است. گاهى صدا هاى حق خواهى به خاطر تبعيض جنسيتى ، بلند ميشوند. اما بايد بپذيريم كه حق داده نميشود - حق گرفته ميشود .  اين كه چه گونه بايد حق را گرفت ، به شعار و داد و فرياد نميشود. گرفتن حق با شناخت تبعيض جنسيتى و ععل و زمینه های آن و مبارزه عليه اين تبعيض، ميشود-  با اقدام و كار عملى ميشود . گاهى اگر يكى از اين دلسوز ها هم به داد زنان برسد ، آنان را در برابر كمره تلويزيون در حالي كه شعار هاى به دست شان داده است ، قرار ميدهد تا با اين كارش فعاليت خود را به اثبات و اوضاع را براى سياسيون مساعد ساخته باشد. شعارهاى  « ما حق خود را ميخواهيم » و فرياد ميزنند كه « ظلم بس است ، عدالت كجاست ؟ » و چى و چى ... سال ها است که بلند میشوند،‌ بدون آن که  مشکلی را حل کرده باشد...

زند افغان درمانده و معصومانه ، نه بخواست خود ، عروس ميشود ، با اندوه و هراس ، كودكانى به دنيا ميآورد ، از طلوع تا غروب آفتاب در خانه كار ميكنىد ، جان ميكنىد ، هر شب ، اول نق و فق شوهر را ميشنود و بعد هوس او را تحمل ميكند و ميپذيرد كه ضعيف و ناتوان هست چون كه زن هست. او حقی ندارد چون که  مرد نفقه آور است و ... چنین زنانی گاهى اگر وقت بیابد ، ميرود به كنجى و به خاطر اين كه خدا او را زن آفريده ، آرام و بيصدا ، گريه ميكنىد . بايد به گوش این زنان رسانید - از هر طريقى كه ممكن باشد بايد به او حتا در همانجا كه محصور چهارديوارى هست فهماند كه: آنچه پدر و مادرش در حق  او روا داشتند ،  در حق اولادهای روا ندارد . به او باید گفت:  بگذار فرزندانت ، درس بخوانند ، به دختر و پسرت بفهمان كه هر دو انسان اند و نه كمتر و نه بيشتر از ديگرى . به او باید گفت:  بگذار  دخترت به رضايت خودش ازدواج كند ، به خوشى كودكى به دنيا بيآورد ، به او بيآموز كه او هم همچو شوهرش كار كند و چشم به راه نفقه شوهر نباشد . به او باید گفت : به دخترت بفهمان كه او براى شوهر يك وسيله نيست ، او به خاطر اين كه زن است ، ضعيف و ناتوان نيست ، به او بگو از اين كه ترا خدا آفريد با خوشى سپاسگزار باش. اين وظيفه فعالين مدنى و دفاع از حقوق زنان است تا به هرگونه یی كه ميسر باشد  بايد به سراغ  چنین زنانی بروند. از طريق راديو ها تلويزيون ها و از هر طريقى كه ممكن باشد ، فعاليت خود را در اين زمينه بايد گسترش بدهند و اقلأ راه نجات نسلهاى بعدى را از تبعيض جنسيتى هموار سازند. براى ما كه دور از وطن زنده گى ميكنيم ، گفتن اين كه ، فعالين مدنى و آناني كه دلسوزانه در دفاع از حقوق زنان فعاليت دارند بايد به راه بيفتند و صداى مبارزه بر ضد تبعيض جنسيتى را رساتر سازند ، آسان است ؛ ولى براى شما فعالين عزيز كه جهت اين منظور در داخل كشور فعاليت داريد يك وظيفه است - وظيفه ی مقدسی كه وجدان تان پذيرفته و خود آن بر دوش گرفته ايد . ميدانم كه مشكل است و حتى گاهى ناممكن ، اما به خاطر وسعت دادن به اين مبارزه ، بايد سريع حركت كرد و كارى مثمرانجام داد ، ورنه دير ميشود.