05.03.2015

عبدالله نایبی

چراییِ جایگاه فرودینِ زن در جوامع طبقاتی

هشتم مارچ روزیست که به نام "روز جهانی بزرگداشت از زن" نام گرفته است. اما چرا باید چنین روزی وجود داشته باشد؟لابد ذهنیتِ حاکم بر بشر متوجه شده است که مسأله یی به نام "مسألۀ زن" وجود دارد که باید به آن پرداخت.آیا این تجلیل تناقض آمیز(پارادوکسال) نیست؟ روابط اجتماعیِ موجود زن را به این موقعیت کشانیده است و هم دارد از این موقعیت -که خود آفرینندۀ آن است- تجلیل میکند! در این نبشته میخواهم اندیشه ها و تحلیلهایی را به شکل فشرده به نمایش بگذارم که به توضیح موقعیت کنونی زنان در جامعه های موجود می پردازند.

چراییِ جایگاه فرودینِ زن در جوامع طبقاتی

چند نِگرگاهِ تیوریک

جامعه شناسی ُمدرن مسأله جایگاه فرودین زن در نسج اجتماعی – اقتصادی را همراه با مسألۀ استثمار انسان به طور کُل مطرح کرد. طرح اولی برای یافتن راز موقف ثانوی زن در جامعه و خانواده این بود که نظام مبتنی بر طبقات بهره کش و بهره ده باعث ایجاد دوگانه گی در موقعیت زن و مرد در جامعه میگردد. به دیگر سخن، از دیدگاه طرح نامبرده، مسألۀ استبداد بر زن جزیی از استبداد عمومی روابط اجتماعی است. برای پایان بخشیدن به استبداد بر زن ، سرنگونی نظام طبقاتی جامعه و شیوۀ تولید مبتنی بر استثمار انسان کافیست.

از چند دهه بدین سو شماری از زنانِ اندیشه پرداز که در راه آزادی کامل زن از چنبرۀ نظامهای مرد سالارانه مبارزه میکردند ، تحلیل بالا را کافی ندانسته ، در پی توضیح موقفِ ثانویِ زن در جامعه ، به ویژه در طبقات فرودست برآمدند. آنان مسألۀ موقعیت فروتر زن را از سه دیدگاه مورد بررسی قرار دادند :

 (۱ روابط تولید ؛ 2) بازتولیدِ نیروی کار ؛ 3) نقش ایدیالوژی و فرهنگ حاکم.

 - ۱روابط تولید

یکی از عوامل موقف ثانوی زن در جامعه ، موقف ثانوی وی در بازار کار است.

از زنان در عرصۀ تولید به حیث یک اردوی احتیاطی و ریزرفی استفاده به عمل می آید. مسؤولیت امور منزل ناگزیر بخشی از نیروی کار زنان را از بازار کار بیرون میکشد. بدین گونه زمان اشتغال زنان در عرصۀ کار تولیدی نسبت به وقت کار مردان کمتر گردیده باعث ضعیف شدن موقعیت آنان در بازار کار میگردد. این ضعف موقعیت باعث پایین شدن سطح دستمزد آنان نسبت به مردان میگردد. در نظام سرمایه داری دستمزد زنان نسبت به دستمزد مردان برای انجام عین کار، پایین تر است.

اشتغال به امور منزل رمز موقعیت ثانوی زن در تولید اجتماعی است. یعنی سهم پایین تر زنان در تولید باعث برتری موقف مردان در جامعه است. این تحلیل در دید اول قناعت بخش به نظر میرسد. اگر این تحلیل را بپذیریم ، باید بگوییم که رهایی زن از چنبرۀ استثمار اجتماعی در آزاد ساختن وی از امور منزل است!

در اینجاست که شماری از زنان تیوریسین به مطالعۀ جدی « کار خانه » یا « اشتغال به امور منزل » پرداختند ، چون قرار معلوم رمز استثمار زن در همین کار خانه نهفته است.

جامعه شناسی علمی بر آن است که شیوۀ تولید سرمایه داری روی احیای مستدام نیروی کار استوار است. احیای نیروی کار هم در وجود یک کارگر مشخص که پس از یک روز کار باید به تجدید قوای جسمانی و فکری خود برای روز بعدی کار آماده شود و هم در وجود نسل بعدی کارگران که در وجود کودکان خانواده های زحمتکش تمثیل می یابد. بدین گونه تجدید نیروی کار برای چرخاندن نظام تولید سرمایه داری در چو کات خانه صورت میپذیرد. هم در وجود کارگری که خسته از کار برگشته است و هم در وجود کودکانی که کارگران سالهای بعدی خواهند بود. بخش عظیم معاش زحمتکشان در راه تجدید همین نیروی کار برای کارفرما مصرف میشود!!

مسألۀ مهم در این است که جایگاه کار زن در خانه در پروسۀ تجدید نیروی کار مولد کدام است ؟ اقتصاد سنتی و بینش حاکم در جوامع طبقاتی کار خانه گی زن را چیزی کاملاً بیگانه از کار مولد اجتماعی تلقی میکنند. تیوریسین های فیمینیست بر عکس ثابت میسازند که کار زن در خانواده (نان پزی ، رخت شویی ، رسیده گی به کودکان و دیگر امور منزل) جزیی از کاریست که برای تجدید نیروی کار مولدِ مردِ خانواده به مصرف میرسد. پس به صورت مستقیم در ایجاد نیروی کار مولد سهم میگیرد. از سوی دیگر میدانیم که کشف بزرگ اقتصاد سیاسی مُدرن این است که «نیروی کار مولد» را به حیث یک کالا یا « مال التجاره » مطرح میکند که دارای ارزش است. این طرح ثابت میسازد که کار زن مستقیماً باعث ایجاد ارزش (یعنی نیروی کار مولد) میگردد. پس کار زن در خانواده ، یک کار تولیدیست ! اما برخلافِ کار مرد که در بدل مزد فروخته میشود ، کار زن بدون مزد « فروخته » میشود ! از این دیدگاه اگر یک مرد زحمتکش ، بردۀ نظام تولیدی مبتنی بر طبقات است، زن برده تر از مرد خانواده است ، چون کار مولد ش فاقد مزد است. کار زن ، کار رایگان است. زن بردۀ مطلقِ تمام نظامهای تولیدیِ مبتنی بر استثمار نیروی کارِ مولد است! پس رفع نظام تولیدی استثماری در مقیاس جامعه برای رهایی زن کافی نیست. آزادی زن زمانی کاملاً صورت خواهد پذیرفت که یا کار خانه متوقف شود ، یا در بدل آن مزدِ زن از سوی چپاولگران نیروی کار مولد پرداخته شود.

برخی از اندیشه پردازان فیمینیست توضیح بالا را نمی پذیرند. آنان بر این اند که استثمار زن نی در چو کات نظام سرمایه داری ، بل در چو کات « شیوۀ تولید خانواده گی » صورت میپذیرد که بر اساس پدر سالاری یا مرد سالاری سازمان می یابد. در این شیوۀ تولید ، مرد نی تنها کار زن، بل تمام زنده گی زن را تصاحب میکند. زن بر اساس موقعیت خود در خانواده ، ناگزیر است تمام امور منزل را انجام دهد. وقتی زن در بیرون از منزل همانند مرد کار تولیدی میکند ، باز هم امور منزل را به عهده دارد. یعنی در هر دو حالت ( چی در بیرون کار کند ، چی زن خانه باشد) کاری را انجام میدهد که فاقد مزد میماند.

در « شیوۀ تولید خانواده گی » دو طبقۀ اجتماعی عرض اندام میکند. طبقۀ مرد که استثمار میکند و طبقۀ زن که استثمار میشود. پس برای بر هم زدن این نظام استثماری باید شیوۀ تولید خانواده گی را متلاشی ساخت.

 - 2بازتولیدِ نیروی کار

منظور از بازتولیدِ نیروی کار در مقیاس کل جامعه ، همانا زادن ، پروردن و آماده ساختن نسل بعدی زحمتکشان برای چرخاندن ماشین تولید است. اولی ترین مرحلۀ این روند همانا «به دنیا آوردن» نسلی است که بعد ها به حیث صاحبان نیروی کار وارد بازار کار میشوند. زن بر اساس ویژه گیهای بیولوژیک خود نقش عمده را در این روندِ بازتولید به عهده دارد. بخشی از حیات زن وقف به دنیا آوردن نیروی کار آیندۀ جامعه میشود. از این دیدگاه زن نی تنها در احیای نیروی کار روزمرۀ مرد مورد بهره کشی قرار میگیرد ، بلکه برای به وجود آوردن نیروی کار جامعۀ یک نسل بعد تر نیز مورد استثمار واقع میشود.

زنده گی دهقانان افغانستان نمونۀ بارز این روند باز تولید نیروی کار است. نسل در نسل ثبات طبقاتی حفظ گردیده است. زمینداران، مالکیت بر زمین را از طریق وراثت (که اسلام آن را شکل ملکوتی و مقدس داده است) به فرزندان خود انتقال میدادند و دهقانان در روند باز تولید خویش ، نسل های جدید دهقانی را برای خدمت روی زمین آماده میساختند. دهقان ـ زنان افغان در طی قرون متمادی تحت استثمار دوگانۀ اقتصادی قرار گرفته اند ، هم نیروی کار مردان شان را تجدید کرده اند و هم پرورش نسل بعدی دهقان را به عهده گرفته اند.

این بینش انقلابی گوشه های پنهان « تولید مثل » را نشان میدهد. فرزند داشتن نی تنها یک پدیدۀ غریزی و عاطفیست که گویا آرزو های یک جفت را برآورده میسازد، بل یک پدیدۀ اقتصادی نیز است که تداوم نیرو های کار مولد جامعه را به عهده دارد. زنان زحمتکش ، ناآگاهانه بهره دهان فردا را به دنیا می آورند !

3ـ نقش ایدیالوژی و فرهنگ حاکم

تقسیم اجتماعی کار بر اساس جنس از یک سو و ویژه گیهای فیزیولوژیک زن در عرصۀ تداوم نسلها، از سوی دیگر، این پندار را به وجود آورده بود که گویا درجه و پیمانۀ سهمگیری زن در عرصۀ تولید به طور طبیعی نسبت به درجه و پیمانۀ سهمگیری مردان پایین تر است. تدوین نخستین ایدیالوژیهای طبقات حاکم نقش مرکزی را به مرد واگذاشت. ایدیالوژیهای حاکم تا امروز (به ویژه در اشکال مذهبی آنها) در واقعیت امر ایدیالوژیهای مرد سالاری اند. وزنۀ فرهنگ و رسومِ مرد سالاری چنان بوده است که ذهنِ خود زنان را نیز فرا گرفته است. همانگونه که ایدیالوژی حاکم در یک جامعه ، ایدیالوژی طبقۀ حاکم است ، به همان سان فرهنگ مردسالاری ، فرهنگ حاکم در جامعه است ، یعنی از طریق خود زنان نیز تداوم می یابد.

برای بر هم زدن شیرازۀ محکومیت زن به یک انقلاب عمیق فرهنگی نیاز است.

آزاد ساختن زن از نگاه اقتصادی کافی نیست ، باید تمام ذهنیتِ حاکمِ مرد سالارانه را رفع کرد. برون کشیدن زنان از این ذهنیت بسنده نیست ؛ باید به تجدید ذهنیت مردان نیز پرداخت. باژگون سازی ایدیولوژیک و فرهنگی در ذهن مردان مؤثر تر از باژگون سازی ذهنیت زنان است. در واقعیت امر آزادی زنان از آزاد ساختنَ ذهن مردان از زیر بار ایدیالوژیها و فرهنگهای فرتوت طبقات حاکم ، آغاز میگردد. بشر نه تنها باید از استثمار اقتصادی رهایی یابد ، بل باید طی یک انقلاب فراگیر فرهنگی – اندیشه یی به تجدید ارزشهای فرهنگی خود بپردازد ؛ تنها این دگرگونیهای بُنیادی به رهایی زن از یوغ استثمار های عدیده خواهند انجامید.