10.2014 .26

فرید طهماس

 گفت و شنودی با زرغونه عبیدی *



لباس غرب،

به تنم کلانی کرد

بوتهای شرق، به پایم تنگی

رخت انسان بتن کردم

آباد شدم

برهنه سر

برهنه پا

درد و فریاد شدم
 

فریاد گر این سروده ی زیبا، دکتورس زرغونه عبیدی یکی از پیشتازان و فعالان برجسته، آگاه و با احساس حقوق زن است که از 1992 بدینسو در جرمنی زنده گی میکند.

پس از سال 1983 که از فاکولتهء طب پوهنتون کابل فارغ شد، به حیث استاد در دیپارتمنت فارمکولوژی فاکولته ی طب کابل تدریس کرد و در به حیث  کادر علمی تجارب اندوخت . وی به صورت همزمان  به صفت داکتر نسایی و ولادی در شفاخانه ی زایشگاه کابل (ملالی زیژنتون) ایفای خدمت میکرد. در اوقات غیر رسمی در کلینیک حمایه ی  طفل و مادر و كلينيك صحی انجمن ملی معلولين و معیبوبین افغانستان به طور رضاکار ، ایفای وظیفه مینمود.

فرید طهماس: فکر میکنم با آغازمصروفیتهای تان در امور زنان، کمتر موقع مییابید که به طبابت مصروف شوید.

زرغونه عبیدی : نی چرا، در این جا نیز در سال 1995 به اخذ جواز کار مسلکی نایل گردیدم و به حیث محقق در کلینیک فارمکولوژی کار کرده ام . لیکن طبیعی است که فعالیتهای کنونی مانع خدمات طبی من می گردد.

فرید طهماس: تا جایی که روشن است، شما فعالیتهای عملی خیلی گسترده را در دفاع از حقوق زن از خود تبارز میدهید لیکن در گفتار، خیلی فروتن و متواضع هستید . درست قضاوت کردم ؟

زرغونه عبیدی: آنچه میدانم اینست که من فعالیت خود را آغاز یک پیکار طولانی و از لحاظ موقف در اخیر صف پیکار در مقایسه با دیگر فعالان حقوق زن میدانم. ساده تر بگویم، برای من صحبت راجع به عملکردهایم بسیار مشکل تمام میشود.

به سوال پاسخ گفتن یک حرف است و بی سووال از خود سراییدن حرفی دیگر، و این شکل دومی را دوست ندارم. یک مثال کوچک به شما ارایه میکنم تا بیشتر مرا درک کنید:

من با دیدن یک لباس مجلل در پشت ویترین، یک سفره ی مجلل و هر آنچه مشابه به آن ، در آن واحد با خود میاندیشم که همچو یک مصرف میتواند یک خانواده را در افغانستان برای یک ماه از خطر نابودی نجات بدهد . در حالی که در جای دیگری از دنیا کسانی هستند که به ساده گی می توانند همان اشیای مجلل و گرانقیمت ویترین را به ساده گی برای شان خریداری کنند. امیدوارم که در اینجا تنها به سووال پاسخ گفته باشم.

فرید طهماس: و آیا گاهی شده که شما نیز در زنده گی شخصی تان از خریداری اشیای گرانقیمت ویترینها منصرف شوید ؟

زرغونه عبیدی: بلی، به همین خاطر یاد آورشدم. وقتی قرار باشد چیز گرانقیمتی از بازار برای خود خریداری کنم، با کمال رضایت و بدون تأثر از خریدن آن صرف نظرمیکنم و از صمیم دل پول آن را اینجا و آنجا برای کومک به  نیازمندان و مستمندان و مستحقان میفرستم. این کار مایه ی راحت وجدانم میگردد و میتوانم براحتی یک لقمه نان را از گلو تیر نمایم. 15- 20 فیصد معاش ناچیز و نیمه یی از وقت خود را در خدمت فعالیتهای های رضاکارانه قرار میدهم و هیچگونه احساس نا راحتی نمینمایم. بنأ دلیلی نمی بینم که فعالیتهای خود را با نواختن طبل و هارمونیه تبلیغ کنم .

فرید طهماس: اعضای خانواده تان نیز در صرفه جویی پول از شما پیروی می کنند ؟

زرغونه عبیدی : سووال جالبی مطرح کردید. بلی، بهترین مثال آن تصمیم مادر بزرگوارم است که در سال جاری هزینه ی مصارف رفت و بر گشت شان را جهت ادای مراسم حج، با در نظرداشت وسعت و ابعاد فقر در سرزمین ما، به وسیله ی دوستان قابل اعتماد به هموطنان محتاج در وطن فرستادند و خواهش نمودند تا در قدم اول توزیع بخش معین این پول به آن نیازمندان وطن اختصاص داده شود که در پشت دروازه های شفاخانه ها، با داشتن نسخه ی دوا در دست و جیب خالی، پریده رنگتر از جگرگوشه ی شان در داخل بستر، حیران روزگار خویش اند. در جریان نوشتن این سطور از گریه ام نمی شرمم. مثال به مراتب ساده تر، در هر سالگرد تولدم و هر مناسبت خانواده گی چنین میکنیم. برادرم عبیدی در مراسم 60 مین سالگرد تولدش به عوض تحفه  پول جمع شده را و همچنان دخترم و نیز خواهر زاده ام  تحفه ی پولی در سالگرد 18 ساله گی شان را یک جا به امور خیریه ی اختصاص دادند. در سالگرد های شوهرم ، خواهشم این بوده است تا برای ما تحفه نیاورند و پول آن را هرقدر که باشد برای اعانه تخصیص دهیم . پول سالگرد 50 ساله گی شوهرم را که مبلغ قابل ملاحظه یی بود به مرکز نابینایان در کابل فرستادیم ؛  از پول سالگرد برادرم ، دخترم و خواهرزاده ام  برای معلولین در افغانستان ویلچیر خریده و اهدا کردیم.  خریدیم  امیدوارم این سلسله و رسم فامیلی ما تا که زنده هستیم ادامه یابد. یک خانه ی کوچک دارم که نیم آن پر از کتاب است، میتوانید بیایید و ببینید .

فرید طهماس: چه فکر میکنید، چرا زنان، به خصوص زنان افغان به دفاع از حقوق شان ضرورت دارند ؟

زرغونه عبیدی: جنایات بیشماری در قبال زن افغان صورت گرفته است که هر یک به ذات خود بدتر از بد بوده اند . از این لیست طولانی، یک نمونه از برخورد با زنان افغان را در نظر تان مجسم میسازم تا به سوال تان پاسخ ارایه شده باشد . حتماً شما تصاویری از کشتن یک زن چادری پوش را در ستدیوم کابل دیده اید که با گلوله تفنگ به شقیقه اش در انظار صدها مرد تماشاچی فیر کردند . زن بیچاره ی پوشیده در چادری بر زمین زانو زده بود و شاید تا آخرین لحظات زنده گیش هنوز هم به امید کومک میاندیشیده اما قاتل او با نعره ی الله اکبر بی رحمانه به سرش فیر میکند. آن صحنه را هرگز نمیتوانم از یاد ببرم.

در حیرتم که انسان چرا میتواند چنین بیرحم و سنگدل و جامعه چگونه میتواند چنان بی تفاوت و بی عاطفه گردد. در جامعه یی که شناخت و رعایت حقوق زن رسم مروج نباشد، پس در چنین شرایط، زن و به خصوص زن افغان، ضرورت دارد  تا از حقوق وی دفاع به عمل آید. برای این که همچو جنایات تکرار نگردند، حاضر استم تا بالاتر از توان در خدمت دفاع از حق قرار داشته باشم.

فرید طهماس: تا جایی که دریافتم ، شما از بانوانی هستید که خوش ندارند تظاهر کنند. اشتباه نکرده ام ؟

زرغونه عبیدی: امیدوارم که انتباه درست از خود برجا گذاشته باشم، لیکن در مورد خود می توانم بگویم که از محفل به محفل رفتن روش من نیست ؛ مشهور شدن را آرزو ندارم ؛ در مورد کومک هایی که انجام میدهم خوش ندارم زیاد پرحرفی کنم ...

فرید طهماس: شما همزمان عضو چند سازمان هستید ؟

زرغونه عبیدی: من عضو سازمان انسانیت هستم. خدا شاهد است، آنقدر کارهای انجام نا شده وجود دارد که نواسه ها و کواسه های ما نیز از عهده ی آنها بدر نخواهند شد. من عضو سازمان و عضو هایت مدیرهء وجدان خود هستم.
فرید طهماس: شما به فعالیتهای ادبی نیز مصروفید .

زرغونه عبیدی: بلی، من عضو بنيادگذار و رییسه ی کانون آسمایی، عضو هایت مدیره ی کانون همآهنگی زنان و عضو اتحادیه ی زنان افغانستان نیز هستم. در سال 2013 یک مجموعه ی سروده هایم  به نام " فریاد سکوت "  در آلمان به چاپ رسیده است. البته چندین داستان نیز نوشته ام که امیدوارم بتوانم فرصت نشر رسانیدن شان را پیدا نمایم. ...

فرید طهماس: بانو عبیدی، آیا درست است که شما یکی از علاقه مندان بازی شطرنج ، موتردوانی و به خصوص بایسکل رانی نیز بوده و هستید ؟

زرغونه عبیدی : بلی درست است. حالا که در این باره نیز پرسیدید ، باید بگویم که در دهه ی هفتاد -شاید نخستین دختری افغان بودم - که در کابل بایسکل رانی میکردم، با چادر آفتابی بر سر، باد در میان گیسوان و شادمان از دختر بودنم .

فرید طهماس :  دکتورس بانو عبیدی ، تشکر که وقت تان را برای مصاحبه با من اختصاص دادید و پاسخهای تان را خیلی زیبا و پسندیده ارایه کردید .

زرغونه عبیدی :  خواهش میکنم ، از علاقه مندی شما نیز ممنونم .

----

* متن توسط همکاران آسمایی برای نشر ویراستاری شده است