سرمقاله ی شماره 30 مجله  آسمايی - اگست سال2005

حمید عبیدی

 

توفان در تنور تابستان

 

امسال همراه با گرم  شدن هوا ، ميزان فعاليت های مسلحانه ی ضد دولتی نيز در افغانستان به پيمانه ی نگرانی آور افزايش يافته است . همچنان به نظر کارشناسان فعاليت های مسلحانه ی ضد دولتی ، از نظر کيفی نيز وارد مرحله ی نوينی شده  و از انسجام و سازماندهی بهتری برخوردار گرديده است.

برخی کارشناسان و شماری از مقامات دولتی مدعی اند که يک برنامه منسجم برای بی ثبات سازی و دامن زدن به  ناامنی در افغانستان ، به جريان انداخته شده است . گفته شده که نيروهای معين و برخی حلقات محافل حاکمه و ارگان های خاص سری در برخی کشورهای همسايه در طرح ، رهبری و حتّا تحقق اين پلان به گونه ی مستقيم و غيرمستقيم دست دارند.

هدف اين ستراتيژی چی می تواند باشد؟

تصور اين که طراحان ستراتيژی بی ثبات سازی افغانستان ، تنها و تنها برهم زدن انتخابات پارلمانی را هدف قرار داده  باشند ، چندان منطقی به نظر نمی رسد .

همه شواهد و قراين نشان می دهند که  پاکستان به رغم تعهد ظاهری در امر مبارزه با تروریزم و همکاری برای تأمين صلح و امنيت در افغانستان ،  هنوز هم به خاطر رسيدن به منافع آزمندانه و غير مشروع ، از دنبال کردن « جنگ اعلام ناشده » عليه افغانستان  ، دست برنداشته است. اظهارات اخير مولانا فضل الرحمان در مورد « سياست منافقانه ی حکومت پاکستان » بخشی از اين « اسرار» ضد افغانی را افشا کرده است .

در اين ميان در حالی که تمام چشم ها متوجه پاکستان گرديده است ،  نبايد فراموش کرد که برخی کشورها و قدرت های همجوار ديگر نيز ، در واقع در صف مخالفان بالقوه قرار گرفته اند.

اتهامات بی پايه و اظهارات منفی و تحريک آميز وزرای خارجه و دفاع روسيه در مورد افغانستان ،  تقاضای جلسه ی شانگهای – روسيه ، چين و کشورهای آسيای ميانه – در مورد تعين زمان برای خروج قوای امريکايی از آسيای ميانه ، بسته شدن پايگاه اکمالاتی امريکا در ازبکستان ، وضعيت مناسبات ايران و امريکا و رويارويی های احتمالی آن ها ، اظهارات محافل بنيادگرای مذهبی در ايران،  همه و همه نشانه های آغاز وزش بادهای مخالفی اند که می توانند بر اقليم سياسی و وضعيت امنيتی در افغانستان ، اثرات مخربی وارد بکنند .

هيچ شکی وجود ندارد که روسيه ، چين و ايران از حضور امريکا و غرب در افغانستان ، جداً نگرانی دارند . ولی اين کشورها هم بر مبنای قطعنامه شورای امنيت سازمان ملل و هم  موأفقتنامه های بن ، روند جاری در افغانستان را به رسميت شناخته و دارای مناسبات کامل ديپلماتيک با افغانستان هستند و از نظر مقررات بين المللی بايد بپذيرند که افغانستان حق دارد به حيث يک کشور مستقل ، سياست داخلی و خارج خودش را خود تعيين کند- درست همان سان که اين کشورها می کنند و مداخله ی خارجی در امور داخلی خود را اجازه نمی دهند . در اين ميان به خصوص روسيه- به مثابه ی وارث شوروی سابق – تا به خاطر تجاوز نظامی ويران کننده اش ، رسماً از مردم افغانستان معذرت نخواهد و برای پرداخت غرامات ويرانی ها و ضايعات ناشی از اين تجاوز ،ابراز آماده گی نکند ، اصلاً هيچ حقی ندارد تا در مورد افغانستان سخن بگويد .

برخی ها برگشت افغانستان را به موقف بيطرفی عنعنه يی و عدم انسلاک ،  يگانه راه چاره برای اجتناب از بروز تشنجات جديد ، معرفی می کنند .

و امّا ، آيا افغانستان در حالت حاضر ، قادر است تا بدون هم پيمانان نيرومند، از مداخلات قدرت ها و کشورهای همجوار در امور داخلی اش جلوگيری کند – آن هم در حالی که در طی دو نيم دهه ی اخير طرف های مداخله گر خارجی هر کدام ستون پنجمی هم در افغانستان تشکيل داده اند ؟ آيا افغانستان بدون کمک های مليارد دالری غرب قادر به تمويل روند بازسازی کشور خواهد شد ؟

شوروی- در واقع روسيه - با تدارک کودتای نظامی و نهايتاً  تجاوز مسلحانه بر افغانستان بيطرف و غير منسلک ، خود بر موقف بی طرفی و عدم انسلاک افغانستان نقطه ی پايان نهاد . همچنان سياست های آزمندانه ی  طرف های درگير خارجی ، پس از خروج قوای شوروی و فروپاشی شوروی ، سبب آن گرديد تا با فروپاشی کامل نهاد دولت و انحلال قوای مسلح ،   افغانستان در سال 1992 وارد مرحله ی نوی از بحران گردیده و به کشور پارچه پارچه و غيرقابل اداره و به ميدان بزکشی بی رحمانه ی کشورها و قدرت های همجوار مبدل گردد و بازهم مصايب و رنج های بيکرانی بر مردم افغانستان تحميل شود.

با توجه به تجربه ی تلخ گذشته – دوره ی ملوک الطوايفی تنظيمی و استبداد خشن و سياه دوره ی طالبی – و ترس از سقوط دوباره ی افغانستان به سراشيب نابودی آور گذشته است که مردم افغانستان از همکاری جامعه ی بين المللی برای تحقق برنامه ی بن استقبال کردند . حال که با انتخابات پارلمانی اين برنامه به آخرين مرحله ی خود می رسد ، اوضاع و احوال نشان می دهد که هنوز افغانستان قادر نيست تا به تنهايی مسأله ی حياتی تأمين امنيت داخلی و خارجی و تداوم روند عادی سازی اوضاع و رسيدن به صلح و ثبات پايدار را تأمين کند . با توجه به تجربه ی تلخ گذشته ی نه چندان دور ، پيشبینی اين که همسايه ها و قدرت های همجوار در شرايط فقدان يک عامل بازدارنده ی نيرومند ، با افغانستان چی خواهند کرد ، هيچ دشوار نيست .

اگر کشورهای همسايه و قدرت های همجوار بخواهند بر پايه ی موازين شناخته شده ی روابط بين الدول با افغانستان مناسبات دوستانه و همکاری های متقابلاً مفيد داشته باشند ، هيچ دليلی وجود ندارد تا افغانستان از چنين گرايشی استقبال نکند . روشن است که افغانستان نبايد منافع و مصالح عليای ملی خود را قربانی اين يا آن کشور کند – چی به نام هم پيمان بودن و چی به نام هم دين بودن و يا هم زبان بودن و يا چيزی ديگری. و امّا ، افغانستان حق دارد برای دستيابی و پاسداری از حقوق حقه ی قانونی خويش ، تدابير لازم را اتخاذ و به اجرأ بگذارد – همان سان که هر کشور ديگری اين حق را دارد .

 از سوی ديگر نبايد فراموش کرد که تأمين امنيت داخلی و خارجی ، تنها بُعد نظامی ندارد . تسريع روند پيريزی نهاد دولت توانای معاصر ، تسريع ، توسعه و مؤثر سازی  بازسازی افغانستان ، طوری که مردم  روزتا روز به گونه ی گسترده تر و بيشر نتايج ، پيامدها و ثمرات آن را در زنده گی خود احساس کنند و همچنان جلوگيری از فساد ، زورگويی و خودسری ، رشد و انکشاف سياسی و فرهنگی جامعه ی افغانی و مشارکت روز افزون و آگاهانه ی مردم در اين روند ، عوامل مهم ديگر در امر دستيابی به صلح ، ثبات و امنيت پايدار به شمار می روند . تنها در صورت تحقق اين مأمول و قوام روند مبدل شدن ما به يک ملت واحد و آگاه است که دسته های تبرهای مداخله ی خارجی خواهند شکست و حتّا امکان مداخله ی نيرومند ترين قدرت های جهانی نيز به حد اقل ممکن کاهش خواهد يافت . روند برگزاری  انتخابات پارلمانی و نتايج آن ، شاخص مهمی به شمار می رود که نشان خواهد داد افغانستان تا چی حد از توانايی رفتن در اين مسير  برخوردار است. مشارکت گسترده ی مردم در انتخابات و  راه يافتن نماينده گان واقعی مردم به پارلمان ، می تواند نقش مهمی در رفتن افغانستان به سوی آينده ی مطلوب و مطمين ايفا بکند و نيات شوم مداخله گران را بار ديگر نقش بر آب سازد.

مجله یآسمايی ، سال هشتم،شماره ی مسلسل 30 ، اگست سال 2005