منتشره  04.07.1358 مطابق به 26.09.2006

حميد عبيدي

آيا کرزي در قصر سفيد به مقصد خواهد رسيد؟

شکي وجود ندارد که « پروژهء افغانستان» که حامي اصلي آن ايالات متحدهء امريکا است ، اکنون با چنان چالش هايي مواجعه شده که ديگر خطر شکست آن غير محتمل نيست. در صورتي که منابع  اصلي تربيت ، تجهيز، سازماندهي و صدور گروه هاي مسلح ضد دولتي به افغانستان خشک نگردند  و پناگاه هاي فرامرزي آنان همچنان امن باقي بمانند  و در صورتي که  در سياست ايالات متحدهء امريکا در قبال مسايل موجود درافغانستان و پيرامون آن ، تغيير بنيادي و سازنده به زودي رونما نشود ، ديري نخواهد گذشت که اين « پروژه »  تحت فشار عوامل مخرب خارجي و داخلي فروخواهد پاشيد.

ملاقات کرزي با جورج بوش و سپس ملاقات سه جانبهء سران افغانستان ، امريکا و پاکستان ، مي تواند براي  « پروژهء افغانستان»   سرنوشت ساز باشد.

مهمترين مسأله ، اتخاذ ستراتيژي  جديد ، چندين بعدي و مؤثر  و شيوه هاي متناسب براي تحقق  آن براي مهار کردن بحران ، رفع اشتباهات گذشته ،  رسيدن به صلح و ثبات مطمين  و تحقق بازسازي معاصر افغانستان است ؛ و کرزي براي تحقق اين امر حياتي ماموريت  دشواري را در ملاقات هايش در کاخ سفيد در پيشرو دارد:

- قناعت دادن رييس جمهور بوش براي اعمال فشار  کارساز  از جانب ايالات متحدهء امريکا بر پاکستان براي بستن و برچيدن فوري و بدون تعلل  لانه هاي ضد افغاني توليد ، تسليح و صدور تروريزم و   پايان دادن به سياست ضد افغاني  پاکستان؛

- کسب تعهد روشن و بدون تعلل پاکستان  براي پايان دادن به هر گونه پشتيباني از « طالبان» و متحدين آنان در مناطق مرزي دو کشور و قلمرو پاکستان ؛ بستن مراکز تربيت ، تجهيز و سازماندهي « طالبان» و دستگيري رهبران  سياسي و فرماندهان نظامي «طالبان» و تسليم دادن آنان به حکومت افغانستان؛

- جلوگيري از تلفات ملکي در عمليات هاي قواي ايتلاف و پايان دادن به برخورد خشن و غير انساني و نقض حقوق قانوني شهروندان افغانستان توسط قواي امريکا و قواي ايتلاف ضد تروريزم در افغانستان؛

- جلب کمک  مؤثر امريکا براي باز سازي هرچي سريعتر قواي مسلح افغانستان - طوري که  قواي مسلح افغانستان در آيندهء هر چي نزديکتر بتواند وظايف محوله را به صورت مستقلانه و مؤفقانه به سر برساند ؛

- روشن ساختن اهميت تسريع  بازسازي اقتصاد افغانستان و  بهبود شرايط زنده گي مردم به حيث بخش بنيادي ستراتيژي تازهء مبارزه با تروريزم در افغانستان ، براي تجريد طالبان و به حاشيه راندن ساير عناصر و گروه هاي  هنجار ناپذير و مخالف تأمين صلح و بازسازي معاصر افغانستان در دستيابي به اهداف صلح ، ثبات ، دموکراسي و پيشرفت در افغانستان؛ و جلب کمک هاي بيشتر و مؤثر ايالات متحدهء امريکا در اين زمينه ها تؤام با کاربرد مؤثر ،سودمند ، هدفمند و بدون ضايعهء منابع مالي اختصاص يافته براي بازسازي ؛

- رسيدن به توافق در مورد حل مسايل موجود در مناسبات دو جانبهء افغانستان و امريکا و از جمله  پذيرش و احترام به استقلال ، حاکميت ملي ،  تماميت ارضي و منافع ملي افغانستان و تطابق حضور و فعاليت قواي نظامي امريکا در افغانستان با اين موازين اساسي؛ پايان دادن به هرگونه پشتيباني مراجع امريکايي  از عناصر و گروه هاي هنجار ناپذير در افغانستان.

طبعاً نمي توان انتظار داشت که کرزي بتواند به همهء  اين خواست هايش دست يابد. از سوي ديگر روشن است که در  همچو مذاکرات جزييات مورد بحث قرار نمي گيرند- معمولاً يا قبل از مذاکرات سران، مسايل در سطوح ديگر  مطرح و سران کشور ها  توافقات را رسماً اعلام مي دارند و يا اين که سران کشور ها سمت ها و اهداف اساسي را تعيين و جزييات بعداً در سطوح پايين تر به توافق مي رسند. و امّا ، صرف نظر از اين که جزييات فني چي گونه تنظيم شده و يا تنظيم خواهند شد ، مهم اين است که در نتيجهء  مذاکرات در کاخ سفيد حرکت در مسير درست آغاز يابد.

اگر کرزي با دست پر از واشنگتن به کابل بر گردد ، آن گاه اميدواري هاي تازه يي براي تحقق « پروژهء افغانستان» پس از ترميم و تداوي آن پديد خواهد آمد ؛ در غير آن چالش هاي بسيار جدي و تازه در برابر « پروژهء افغانستان »  مي توانند سربلند  کنند- چالش هايي که نه تنها سرنوشت حکومت آقاي کرزي ، بل  سرنوشت « پروژهء افغانستان» در مجموع  و توأم با آن سرنوشت امر صلح ، امنيت و بازسازي افغانستان را با آيندهء غير قابل پيشبيني مواجه ساخته مي توانند.