سرمقاله   شماره 28  آسمايي، مورخ جولای 2004

 

انتخابات بدون انتخاب

 

كميسيون انتخاباتي افغانستان اعلام كرد كه انتخابات رياست جمهوري در 9 اكتبر سال روان برگزار خواهد شد و انتخابات پارلماني تا ماه اپريل سال آينده به تعويق افتاده است .
تحليلگران فقدان امنيت و قانونيت را مانع اصلي مي دانند و اكثراً فعاليت مسلحانه ضد دولتي ، وجود گروه هاي مسلح غير مسوول و مافياي مواد مخدره را كه در يك شبكه بغرنج در هم تنيده اند و همدگر را تغذيه مي نمايند ، از جمله عوامل عمده بي ثباتي و ناامني به شمار مي آورند.
حتّا در آن مناطقي كه " امن " خوانده مي شوند ، واليان و ساير كارمندان تعيين شده توسط حكومت در كابل از محل ماموريت شان در ولايات توسط فرماندهان مسلح با زور سلاح اخراج مي شوند و يا اصلاً به آن ها اجازه ورود به محل ماموريت و اشغال وظيفه داده نمي شود. همچنان كم نيستند عناصري كه به رغم داشتن پست هاي مهم دولتي ، به قوانين نافذه كشور و فرامين و اوامر حكومت كمترين ارزشي قايل نيستند . پس چه گونه مي توان تصور نمود كه اينان به مردم محلات تحت كنترول شان اجازه خواهند داد تا آزادانه و بدون هراس از حق قانوني انتخاب كردن و انتخاب شدن استفاده نمايند ؟ بگذريم از طالبان افراطيي كه عليه دولت و نيروهاي خارجي حامي آن اعلام "جهاد" كرده اند و براي برهم زدن انتخابات از هيچ عملي دريغ نورزيده و نخواهند ورزيد .
تحليلگران بر اين باور اند كه برگزاري انتخابات در تحت شرايط كنوني ، به نيروهاي هنجارگريز فرصت خواهد داد تا مواضع خود را بيش از پيش مستحكم نموده و براي آن پوشش مشروع فراهم سازند و به صورت خزنده قدرت را در كابل نيز به دست بگيرند.
روشن است كه افزايش شمار نيروهاي ايساف از حدود شش هزار نفر موجود به نُو و يا ده هزار نفر و گسترش ساحه فعاليت آن از شهر كابل به چند شهر ديگر ، به تنهايي نخواهد توانست اوضاع را دگرگون سازد . اين افزايش در صورتي تاثير عملي ملموس مي داشت كه در وظايف ايساف نيز تغييرات اساسي وارد مي آمد .
به هر رو ، تا زماني كه خلع سلاح عملي نشود ، دولت توانايي ايفاي وظايف قانوني اش را در سراسر قلمرو كشور كسب نكند و قواي امنيتي ملي توانا تشكيل نشود ، نه شرايط براي بازسازي اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي ميسر خواهد شد ، نه صلح ، ثبات و امنيت و قانونيت در افغانستان برقرار خواهد گرديد و نه هم شرايط حد اقل لازم براي يك انتخاباتي كه لااقل از نظر شكلي قانوني و منصفانه باشد ، فراهم خواهد شد .
در يك سخن ، سياست و روشي كه در افغانستان پس از كنفرانس بن عملي گرديد ، به خصوص در عرصه تامين ثبات و امنيت و غلبه بر عوامل بي ثباتي و رفع احتمال لغزش در پرتگاه مشابه به تجربه دهه نود ، موفقيت چنداني نداشته است و تداوم آن نه تنها براي افغانستان ، بل براي منطقه و جهان ، مي تواند پيامدهاي بسيار ناگواري داشته باشد . درك اين حقيقت و اتخاذ سياست ها و روش هاي نوين و كارا، از سوي اداره انتقالي و جامعه بين المللي و به خصوص ايالات متحده امريكا ، پيش از أين كه آخرين فرصت از دست برود ، يك ضرورت مبرم و حياتي است .
روشن است كه به تاخير انداختن انتخابات از سوي حكومت الي فراهم ساختن شرايط لازمه ، " مشروعيت " حكومت را زير پرسش مي برد و مي توانست به بحران قانوني و سياسي منجر گردد .
در اين ميان يكي از راه هاي معقول برون رفت اين بود تا مثلاً ميز مدوري تحت سرپرستي ملل متحد به اشتراك حكومت و نماينده گان تمام گروه هاي سياسي و نهادهاي جامعه مدني تشكيل مي شد و در آن در مورد تمديد دوره انتقالي ، تعيين تاريخ انتخابات و كارهايي كه تا زمان برگزاري انتخابات بايد انجام يابند ، تصميم گرفته مي شد .
به هر رو ، اين بيخي روشن است كه در تحت شرايط كنوني نه اداره انتقالي مي تواند آزاد بودن و مصون بودن انتخابات را تامين و تضمين كند و نه هم جامعه جهاني . كمتر محتمل به نظر مي رسد كه تا ماه اكتبر و بهار سال آينده تغيير بنياديي در اوضاع ايجاد شده بتواند .
***
يك پرسش مهم اين است كه هدف از انتخابات چيست ؟ اگر هدف از انتخابات دوختن لباس مشروعيت براي دولت باشد ، چنين مشروعيتي نه تنها به ختم بحران در افغانستان كمك نخواهد كرد ، بل مي تواند موجب تشديد آن گردد . اگر منظور دادن امكان انتخاب براي مردم افغانستان باشد ، در اين صورت بايد پرسيد آيا اصلاً امكان انتخاب وجود دارد و يا نه ؟
متاسفانه نه آقاي كرزي براي حل مشكلات موجود و حل مسايل حاد و اساسي مرحله كنوني ، برنامه مشخصي ارايه كرده و نه هم كانديدان ديگر و نه هم گروه هايي كه خود را حزب و تنظيم و سازمان سياسي ... مي خوانند . اين گروه ها - از سابقه دار تا نوپا - اكثراً حتّا تا هنوز قادر به تنظيم امور داخلي خود شان نيز نشده اند ، تا چه رسد به امور جامعه و كشور.
در واقع مي توان گفت كه پس از يازدهم سپتامبر و سقوط طالبان در نتيجه عمليات نظامي امريكا ، افغانستان چانسي به دست آورد كه متاسفانه تا هنوز هم قادر نشده است تا توانايي ملي استفاده از اين چانس را كسب كند. افغان ها بايد به حيث يك ملت توانايي استفاده از اين چانس را در خود پرورش دهند . در اين صورت تامين امنيت انتخابات و غلبه بر تروريزم و تفگسالاري ، مشكلات غير قابل حل نخواهند بود .
مي توان گفت مساله مهمتر از برگزاري انتخابات ، انتخابي هست كه هر كدام ما بايد نزد خود مان بكنيم - پيش از همه انتخاب در اين موارد :
- آيا ما حاضر هستيم تا كاستي هاي خود مان را به حيث يك ملت درك بكنيم و در راه رفع آن ها گام برداريم ؟
- آيا ما حاضر هستيم تا از خطاها و اشتباهات دو نيم دهه جنگ و خونريزي و عواملي كه سبب پيدايش و تداوم اين فاجعه شده درس بگيريم و اين كار را از خود شروع كنيم ؟
- آيا ما حاضر هستيم تا از قالب هاي تعلقات قومي و قبيله يي بر آييم و به شهروندان متساوي الحقوق كشور واحد مبدل گرديم ؟
- آيا ما منافع و مصالح ملي خود مان را شناخته ايم و حاضر هستيم رجحان آن را بر هر گونه منفت و مصلحت ايديولوؤك ، حزبي ، سمتي و گروهي ديگر بپذيريم و رعايت كنيم ؟
- آيا ما حاضر هستيم تا ارزش هاي جهاني حقوق و آزادي هاي انساني و دموكراسي را بياموزيم ، بپذيريم و آن ها را به گونه قابل فهم و قابل پذيرش به مردم برسانيم ؟