سرمقالهء شارهء 13 آسمایی- جنوری2000

سال نو و هزاره نو میلادی

خواننده گان گرامي ، فرارسیدن  سال 2000 را كه سر آغاز سده و هزارهء نو در تاريخ است ، با آرزومندي تندرستي ، خوشبختي و كاميابي شما و با اميد پايان هر چه زودتر تراژيدي دراز مدت ملت افغان و آيندهء بهتر براي سرنوشت ملي مان ، تبريك و تهنيت ميگويم .

این مناسبت از دید ریشه های تاریخی و فرهنگی برای ما نیز کاملاً بیگانه نیست:


-  مسلمانان عيساي مسيح را كه در قران  روح الله خوانده شده ، از پيامبرا ن بزرگ ميدانند و به او احترام بزرگي دارند ؛

- روز تولد عيساي مسيح ، تا زماني كه عيسويت به دين رسمي امپراتوري روم مبدل شد ، روشن نبود . روايت است كه گويا امپراتور روم براي اين كه ميان پيروان آيين كهن ميترا پرستي و پيروان دين جديد آشتي برقرار كند ، روزي را به حيث روز تولد عيسا مسيح اعلام نمود كه در واقع پيش از آن روز تولد ميترا محسوب ميشده است . اين كه چنين مصلحتي سياسيي واقعاً در كار بوده باشد يا خير ، اين واقعيت تاريخي را دگرگون نميسازد كه پيش از مسيحيت ، ميترايزم آيين اكثريت روميان بود و شب يلدا ( كه تا امروز در فرهنگ ما فراموش نگشته ) هم در اين آيين شب تولد ميترا است و در هزاره هاي پيشين در سرزمين ما كه مهد اين آيين بود جشن بزرگي پنداشته ميشد.


به هر رو بخواهيم يا نخواهيم ، نميتوانيم خود را از فضاي جشن و خوشيي كه به اين مناسبت - يا به اين بهانه -كشورهاي ميزبان ما را فرا گرفته بيرون كنيم . از سوي ديگر شادي كردن و شركت در شادي ديگران ، نه گناه است و نه خطا .
و اما در اين فضاي جشن و خوشي كه جهان غرب - و نه تنها غرب - را فرا گرفته نبايد فراموش كرد كه كشور ما در پايان قرن بيستم و آغاز قرن بيست و يكم يعني در مرحله يي كه جهان به چنان پيشرفتهاي علمي و تخنيكي شگفتي انگيزي رسيده كه سيماي سيارهء ما را كاملاً دگرگون ساخته است ، در چي حالتي است ، چرا در چنين حالت افتيده و راه نجات آن كدام است و ما در اين راه چي بايد بكنيم و يا كرده ميتوانيم ؟

اگر بتوانيم نه تنها به حيث افراد جداگانه ، بل به مثابهء يك ملت به اين پرسشها پاسخ بگوييم ، آنگاه توان آن را نيز خواهيم يافت تاتا به سوی آینده بهتر حرکت کنیم. در این رابطه اندیشمندان ما وظیه ی مهمی  در برابر مردم  و وطن بر عهده دارند. درک عوامل پیشرفت و شگوفایی غرب و دانستن این که چرا همه کوششها در طول یک قرن برای مدرنیزه کردن جامعه ما به ناکامیهای فاجعه بار  انجامیده اند، یک جز مهم این مسأله می باشد.

درمحیط هجرت برای ملت بیچاره و  کشور ویران خود چی کرده می توانیم؟

آن چی هر افغان کرده می تواند این است تا در بهبود فضای مناسبات میان هموطنان افغان و احیای روحیهء وحدت ملی سعی کند؛زیرا تنها به حیث یک ملت واحد میتوانیم  مسایل بزرگی را که در برابر ما قرار دارند، حل کنیم و با احیایی اتحاد ملی همه توانایی های ملی را برای تأمین منافع مشترک به کار اندازیم.  این اتحاد به معنای نادیده انگاشتن تنوع قومی، زبانی ، مذهبی و اندیشه یی نیست؛ بل آموختن این است که چی گونه در عین تنوع ، به حیث یک ملت متحد باشیم.

همچنان در فردای صلح، کشور ما برای بازسازی و پیشرفت سخت نیازمند سرمایه ، دانش و تکنولوژی و مهارت  های معاصر خواهد بود. آیا مهاجران افغان در غرب و به خصوص نسل های جوانی که امکان تحصیل در بهترین شرایط را دارند، خواهند توانست در آینده به پلی برای انتقال سرمایه ، دانش، تکنولوژی و مهارتهای معاصر به افغانستان مبدل شوند؟

نیازهای امروز و فردا ، وظایفی را در برابر ما قرار می دهند که از همین اکنون باید در فکر شان بود. برای وطن و هموطنان ابراز دلسوزی در سخن هیچ کافی نیست. چنین چیزی، بدون کارها و کوششهای مشخص که برخی موارد آن را برشمردیم، حد اکثر شاید برای تسکین روانی خودمان به درد بخور باشد؛ اما برای کشور و ملت ما چی سود عملیی در پی داشته بوده می تواند؟!

***

برگرفته از شماره 13 مجله آسمایی - جنوری سال 2000