برگرفته از شماره23 مجله آسمایی منتشره سپتامبر 2002

 مصاحبه با دکتور جلیل شمس

رهبر نهضت ملی برای آزادی و دموکراسی

و عضو هیت جریان قبرس در کنفرانس بن

 

 

حمید عبیدی: بر  طبق نظر برخی كارشناسان بیش از یك صد گروه ، سازمان و حزب سیاسی افغانی در اقصای نقاط جهان ، از دموكراسی  سخن می گویند. 

آیا اهداف و مرام شما   در  طیف  قبلاً موجود  اندیشه یی ، سیاسی و سازمانی اراِئه نگردیده كه برای  ارایه و تمثیل آن باید كه حزب جدید به میان می آمد ؟

کتور جلیل شمس : شاید رقم یكصد سازمان مبالغه باشد. به هر رو ، من در این مورد مطمین نیستم.

و امّا، مرام و اهدافی را كه نهضت  ملی برای آزادی و دموكراسی مطرح ساخته است ، از سوی سازمان ها و احزابی كه شناخته شده اند و از وجود شان به گونهء مشخص مطلع هستم تمثیل نشده است.

u           به گونهء فشرده اگر بفرمایید كه شما چه مفكوره ، مرام و طرحی دارید كه دیگران آن را قبلاً مطرح نكرده اند ؟

l       با آن احزاب چپیی كه مرام منتشر شده و شناخته شده داشتند ، ما به نه تنها مؤافق نبودیم ، بل مخالف هم بودیم.  

در مورد احزاب و تنظیم های درگیر در بحران خونین 23 ساله هم باید بگویم كه  بیشتر از هرچیز  از كردار شان كاملاً می توان به این نكته پی برد كه مرام مطروحه از سوی ما ، به هیچ وجه از سوی آن ها تمثیل نشده است .

 

به هر رو ،  یك دهـــهء اخیر شـــاهـــــد نــــــــــاكامی و فروپاشی این تجمعات نیز است و ثابت كنندهء این كه آنان نیز  نتوانستند ممثل خواسته ها و نیازمندی های مردم  و وطن ما باشند و ما به هیچ صورت با آنچه آنان كرده اند مؤافق نبوده ایم و نیستیم.

ما خواهان یك نظام استوار بر ارادهء مردم هستیم. نظامی كه  منافع ملی و از جمله زمینهء زیست با همی مسالمت آمیز و متمدن را تأمین و التیام زخمهای جنگ، بازسازی افغانستان و رشد و تكامل اقتصادی ، اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی جامعهء افغانی را میسر سازد .  تنوع اندیشه یی و رقابت سالم سیاسی را بپذیرد و حاكمیت قانون را تأمین و پاسداری نماید.

ما ، طرفدار وحدت ملی هستیم و همهء احاد ملت را یك برابر افغان و دارای حقوق برابر می دانیم.

u           آقای شمس ، آیا نهضت شما می خواهد از اروپا- از هزاران كیلومتر فاصله از افغانستان - در داخل افغانستان فعالیت سیاسی كند ؟

l         نه خیر میدان و مركز اصلی فعالیت نهضت در داخل افغانستان خواهد بود - البته شاخهء نهضت در میان افغان های مقیم خارج هم وجود خواهد داشت.

u           آیا شما در داخل افغانستان هم هسته های تشكیلاتی نهضت را داشتید و یا لااقل اكنون چنین هسته هایی ایجاد شده اند ؟

l         هواداران نهضت و هسته های نهضت از همان بدو تشكیل در داخل افغانستان نیز وجود داشتند ، ولی آن وقت فعالیت علنی سیاسی در داخل امكان پذیر نبود.  حالا ما خواهیم كوشید تا هسته های مذكور در داخل انكشاف كرده و نهایتاً  نهضت به صورت یك حزب سیاسی سراسری افغانی تبارز كند.

u           و شما آیا نهضت را از بیرون رهبری خواهید كرد ؟

l       نه خیر من به زودی روندهء افغانستان هستم .

u           در طیف احزاب متعارف مدرن، نهضت شما، در كدام بخش و خط قرار می گیرد : در شمار  احزاب سوسیال دموكرات، احزاب لیبرال  و  یا احزاب محافظه كار ؟

    lآنچه شما بر شمردید بیشتر محصول تفكر ، كلتور   و تجربهء غربی است .

ما ، البته به آن تجربه های ملل و كشورهای دیگر كه  پربار اند و آموزنده ، توجه داریم  ، ولی نمی خواهیم نهضت را در خط و چهارچوب یكی از این تجارب تعریف كنیم. ما می خواهیم یك حزب مدرن افغانی باشیم ، مؤافق با شرایط و نیاز های جامعه و كشور خود مان.

ما ، آزادی را می خواهیم - آزادی در چهارچوب قانون را. ولی در ساحهء اقتصادی این آزادی نباید آزادی اجرای هر عمل باشد. ما خواهان اقتصاد اجتماعی بازار آزاد هستیم.

u           در برنامهء نهضت به خصوص در عرصهء اقتصادی و قسماً هم در عرصهء اجتماعی از جمله در پیوند  زدن دموكراسی و آزادی با عدالت اجتماعی ،  گرایش به چپ مشهود است.  پس چرا شما از این امتناع میكنید كه شما را یك حزب چپ بنامند ؟

ج7- من  به چپ اصلاًمعتقد نیستم.  آزادی و عدالت اجتماعی، آرمان هایی هستند  بسیار دیرینه و  اسلام و نیز ادیان ماقبل هم عدالت اجتماعی  را توصیه می كنند ، فلاسفهء عهد باستان مانند ارسو و سقراط هم . پس دلیلی وجود ندارد تا هر نیرویی را كه خواهان عدالت اجتماعی بود ، چپ نامید .

u           در این صورت آیا شما خود را در طیف راست نیروهای سیاسی  می یابید ؟

l         نه خیر نه راست و نه هم چپ ، بل نهضت ما در خط نیروهای میانه رو است و  هرگونه افراط و تفریط را رد می كند.

u           آیا یك پایه مدون اندیشه یی - تیوریك نیز دارید تا مفاهیم مدرنی چون اقتصاد اجتماعی بازار آزاد ، ارزش های آزادی و حقوق بشر و ارزش های جامعهء مدنی را با ارزش های افغانی و اسلامی  -كه در منشور نهضت به آنها  اشاره شده است -  در یك هماهنگی  و همخوانی قرار بدهد ؟

l         ما با توجه به تجارب ، شرایط، امكانات و نیازمندی های جامعهء افغانی ،  یك برنامهء انطباقی اراِئه كرده ایم.  ارزش های اسلامی در مورد تقوا ، پرهیزكاری ، احترام به حیثیت و كرامت انسانی  و عدالت اجتماعی برای ما منبع الهام اندیشه یی است ، به همین سان دانش  و نظریه ها و تجارب مدرن در مورد اقتصاد اجتماعی بازار آزاد ،  اعلامیهء جهانی حقوق بشر  و آرمان عدالت اجتماعی . ما تیوری و یا ایدولوژی به خصوصی نداریم ، و یك حزب ایدولوژیك نیستیم و نمی خواهیم باشیم ، ما یك حزب برنامه یی هستیم.

كشور ما یك كشور اسلامی است و  ارزش های اسلامی  در رگ و جان مردم ما جا دارد. و امّا،  ما مخالف آن هستیم تا كسی  دین را به ایدیولوژی سیاسی تبدیل كند.  مردم افغانستان  در یك اكثریت قاطع خویش  بنیادگرایی اسلامی  را رد كرده و می كند.

در اسلام هیچگاه چنین چیزی كه بنیادگرایان می خواهند وجود نداشته است ، نه در زمان حضرت پیامبر اكرم و نه هم در زمان خلفای راشدین  و نه هم پس از آن  حكومت ملایان و علمای دینی نبوده است. حتی حضرت پیامبر اكرم نیز  در نقش حاكم قرار نگرفتند ،  بل   از حكم  مباركهء "و  شاور فی الامرهم"  پیروی مینمودند. تنها طی دهه های اخیر است كه بدعت هایی مثل جمهوری اسلامی و حكومات ملاسالاری  از سوی برخی از بنیادگرایان مطرح شده است و همهء تجارب هم   گواه روشن ناكامی آن است.

u           چرا  منشور نهضت تساوی كامل حقوقی زن و مرد را به صرا حت مطرح نكرده است؟

l        من به صراحت اعلام می دارم كه چنین چیزی نیست. ما ، طرفدار تساوی كامل حقوقی همه احاد ملت و اعضای جامعهء افغانی و از جمله زنان هستیم. اسلام مخالف این چنین برابری نیست. این كه اسلام را نادرست تعبیر و تفسیر می كنند ، سخن دیگری است. در قرآن سخن از مردم است - یا ایها الناس -كه زن و مرد را احتوا می كند نه از زن و مرد.  اساس تبارز در اسلام در بخش دینی پرهیزگاری  است و در جامعه پرهیزگاری اجتماعی و  اهلیت ، نه جنس و قوم و زبان و امثالهم.

هرگونه تعبیری كه گویا اسلام برای زن حقوق كمتر از مرد قایل است ، ناشی از عدم درك درست از اسلام و  یا  ناشی از تعبیر و تفسیر نادرست آن .

u           برخی تحلیگران بر این باور اند كه  بدون تدوین تیوریك یك پنداشت و قرأت معاصر دینی  در برابر   تعابیر مدون تیوریكی كه شما آن ها را نادرست می دانید ، در عرصهء سیاسی نیز پیشرفت پایدار  در سمت بازسازی و نوسازی معاصر جامعهء افغانی ممكن نخواهد بود. نظر شما در این مورد چیست ؟

l         بدون شك كار در این زمینه امر ضروری است و ما در آغاز آن قرار داریم. من از ایدولوژی دینی صحبت نكردم. دین ، دین است و وظایف خود را دارد.

من ، از ارزش های دینی سخن گفتم. این ارزش ها را می توان به عبادی و اجتماعی تقسیم كرد. یعنی به رابطهء انسان با خالق و رابطهء انسان با انسان و با جامعه.رابطهء انسان  را با خداوند نه قانون تضمین كرده می تواند و نه هم كنترول. این كه كی چه قدر مسلمان است و یا چه قدر مسلمان خوب است ، خودش می داند و خدایش. اجرای مراسم عبادت ، تنها ظاهر امر است . این امری است عقیدتی و وجدانی. و نمی توان آن را به مسایل روزمرهء دنیایی پیوند زد و معیار دواری قرار داد. حتی به حضرت پیامبر حكم شده كه به عقیدهء مردم كاری نداشته باشد و  تنها ابلاغ كند حكم خدواند را. و اما ارزش های اجتماعی برای تهذیب جامعه ، صلح ، آرامش و  بهروزی انسان و جامعه مهم اند ، كه از آن جمله است عدالت  و تعاون اجتماعی و  امتناع از ظلم و تعدی و زورگویی.

 ما ، مخالف هر نوع افراطرگرایی و ایدولوژی زده گی ، كه چشم هوش را می بندد و پندارها را جاگزین درك درست از واقعیت می سازد ، هستیم - چه در چپ و چه در راست ، چه تحت نام دین و چه غیر از آن. این چنین گرایش ها از این كه خط و باور شان را به بحث منطقی بگذارند ، امتناع می كنند ، بدون آن كه تعیین كننده گان این خط ها توضیح دهند كه  مشروعیت خود شان را از چی و از كجا می گیرند.

u           بنیادگذاران ، كادرها و اعضای نهضت از كدام بخش ها می آیند : از احزاب و تنظیم ها و گروه های قبلاً موجود و یا هم كسانی كه قبلاً در  هیچ حزب و تنظیم و گروهی عضویت نداشته اند و یا هم مثلاً از گروه قبرس؟

l         از همه طیف هایی كه برشمردید. عضویت هر هموطن افغان - اعم از زن و مرد-  در نهضت تنها و تنها مشروط است به پذیرش مبادی مطرح شده  در منشور نهضت كه قبلاً به آن ها اشاره كردم.

u           نهضت یك حزب است و یا یك جبهه ؟

l         نهضت تا همین یك ماه پیش نیز شكل جبهه یی داشت.  و امّا ، با تغیر شرایط ،  نهضت به صورت یك حزب سیاسی درآمد- حزبی كه حاضر است با گروه ها و احزاب دیگر مطابق به موازین شناخته شده ، وارد ایتلاف شود.

u           موقف نهضت در مورد وضع جاری در افغانستان چیست ؟

l         ما خواهان تحقق متن و روحیهء موافقتنامهء بن هستیم ، لذا انكشافات مثبت در این مسیر را تأیید و پشتیبانی می كنیم و اشتباهات ، كاستی ها و انحرافاتی را كه از آن رو دهند با هدف اصلاح انتقاد می كنیم.

u           شما قبلاً گفتید كه تنظیم ها  تجمعات به دور افراد بوده اند و شما با سیاست و كردار عملی  آن ها اصولاً مخالف بوده اید. حال هم بخش عمدهء قدرت در دست همین نیروها است. مناسبات تان در حال حاضر با این نیرو ها چه گونه است؟

l         روند سیاسی  امروز در افغانستان تا حدی  حاصل تغییر در طرز فكر لااقل  یك عده از منسوبین همین نیروها  نیز است...

u           بدون  ""B-52  و ادامهء سایه آن؟

l         با آن و یا بی آن . امّا ، فكر می كنم كه اینان برای حفظ تسلط خود شان مجبور شده اند تا در رویهء خود تغییراتی وارد كنند.

u           از نظر شما آیا این  تغییر  واقعی اندیشه یی و سیاسی است و یا هم مانور سیاسی؟

l         ولو فیصدی مانور نبودن یك درصد هم باشد باید از آن استفاده كرد و یا هم  لااقل از همین ادعای كه در مورد دموكراسی می كنند ، نیروهای سالم باید استفادهء درست و به موقع بكنند.

u           شما در گذشته از تنظیم ها حمایت كرده و با آن ها تا سال 1995 همكار بودید. با شناختی كه از آن ها دارید ، آیا می شود تنظیم ها را حزب سیاسی تعریف كرد و یا لااقل امیدوار بود كه تحت لااقل اجبار شرایط جدید خود شان را به صورت احزاب سیاسی تجدید سازمان داده و به فعالیت سیاسی مسالمت آمیز و نورمال رو كنند ؟

l         من جز  مقاومت بر ضد تجاوز شوروی بوده ام نه از  كدام تنظیم. پس از سال 1992 نیز به امید  تحقق ارمان ملت  شامل حكومت شدم.  تا زمانی كه برایم ثابت شد كه  كار  برای این آرمان در آن چهارچوب ممكن نیست.

و امّا ، در پاسخ به اصل پرسش تان باید گفت كه حتی نیرومند ترین و بهترین این تشكلات نیز همه عناصر لازمهء یك حزب سیاسی را نداشتند و هنوز هم ندارند. ولی همه نیروها و از جمله تنظیم ها امروز این چانس را دارند تا اگر اصلاً ظرفیت و ارادهء آن را داشته باشند ، در این مسیر گام نهند.

u           شما ،   امروز كه از فراز تجربهء تلخ یك دههء اخیر به گذشته می نگرید ، داوری شما چیست : آیا در آن زمان پس از هزیمت قوای شوروی واقعاً چانسی برای  جلوگیری از تداوم فاجعه  و وقوع فاجعه های جدید موجود بود ؟

l         بلی . در آن زمان یك پروژه برای چنین امری مطرح بود. ولی این پروژه سبوتاژ شد- از جمله  از سوی كسانی كه امروز نیز در افغانستان در قدرت شریك اند.  فكر می كنم در آن زمان اینان حتی خود شان نیز نتوانسته بودند منافع خود را درست تشخیص دهند . و این قضیه شرح درازی دارد كه شاید این مصاحبه گنجایش آن را نداشته باشد.

u           در رابطه با همین پروژه كه شما اشاره نمودید ،  اخیراً آقای ضمیر میهن پور ، در یك نوشته ادعا كرده كه با كسانی كه از روم و برخی تنظیم های میانه رو ،  نماینده گی می كرده اند ، ملاقات ها و مذاكراتی  داشته و از شما به حیث نمایندهء روم یادآوری كرده است .  و ا مّا ، به گفتهء وی این كوشش ها  گویا به دلیل  خود خواهی یكی از رهبران مجاهدین به مؤفقیت نینجامید. آیا شما این ادعا را تأیید می كنید؟

l         من نوشتهء آقای میهن پور را نخوانده ام و در مورد آن نمی توانم ابراز نظر كنم. و امّا ، من خودم- البته با شماری از دوستان همفكر و در مشوره و مفاهمه با روم و نیز با تنظیم های معتدل مجاهدین -  از سال 1985  برای انتقال مسالمت آمیز قدرت فعالیت داشتیم. در همین جریان ملاقات ها ، نشست ها و مذاكرات متعددی شده كه چند سال دوام داشته  است. اگر تمام  این جریان بـیان و تحلیل گردد ، یك كتاب قطور خواهد شد. شاید من كه در تمام این جریان سهم داشته ام ، بیشتر از هركسی مستحق باشم تا در وقت مناسبی چنین كتابی را بنویسم.

u           ببخشید امّا یك بخش پرسش بدون پاسخ ماند...

l         من بنابر ملاحظاتی در این مورد هنوز نمی خواهم صحبت كنم و به جزییات وارد شوم.

u           به نظر شما ، آیا اصلاً ،  چانسی موجود بود و یا آن كه كسانی  به حیث مانور طرح هایی را ارا ِئه  می كردند؟

l         من ، پس از سال 1985 بیش از ده بار به كابل و ماسكو سفر كردم. با مراجع و از جمله با دكتور نجیب الله چندین بار ملاقات داشتم. یك چیز را كه می خواهم برای تاریخ بگویم و در ارتباط پرسش شما موضوع مركزی می باشد،  این است كه دكتور نجیب برای انتقال قدرت واقعاً به صورت جدی آماده بود. و امّا ، از سوی جوانب دیگر این آماده گی درست درك نشد و آن را مانور تعبیر می كردند. گرچه میان من و او مخالفت اساسی اندیشه یی و سیاسی  موجود بود ، وامّا ، چون او دیگر در جملهء زنده ها نیست ، انصاف این را حكم می كند تا حقیقت را در مورد ، چنان كه من دیده ام و در جریان بوده ام ، بگویم : دكتور نجیب الله  واقعاً آمادهء انتقال قدرت بود.  گاهی حتی این را هم گفته ام كه او یگانه سیاستمدار واقعبین افغانی بود.

u           آیا سبوتاژ تنها منبع داخلی داشت و یا دست خارجی و مسألهء بازی میان ابر قدرت ها هم در میان بود ؟

l         به نظر من منبع بیشتر خارجی بود ، تا داخلی ...

u           خارجی در سطح منطقه یی و یا در مقیاس جهانی ؟

l         جهانی... اگر اجازه باشد می خواهم مسالهء را كوتاه طور دیگری بیان كنم.

u            بفرمایید.

l         من فكر می كنم - البته آنچه كه اكنون می گویم محصول تفكر  و بازاندیشی ام در مورد گذشته است ، نه این كه در همان موقع به چنین نتایجی رسیده بوده باشم.

در آن وقت هیچ یك از دولت های ذیدخل خارجی خواهان اعادهء صلح و ثبات و استقرار سیاسی در افغانستان نبود ، آن هم تحت رهبری این تنظیم های جهادی و یا به همكاری این تنظیم ها.

دكتور نجیب الله قوی ترین قوای مسلح منظم - چهار تا چهار و نیم صدهزار نفر منجمله اردوی دارای قوی ترین و كار آزموده ترین قوای هوای ، زرهی و توپچی-  را در منطقه تحت فرمان داشت .

مجاهدین نیز قوای چریكی قوی و بسیار كارآزمودهء سه صد تا سه صد و پنجاه هزار نفری،  داشتند.

و افغان ها اگر در چیزی هیچ كمبودی نداشته باشند ، همانا شجاعت است.

یكجا شدن این دو قوهء مسلح افغانی ، قوی ترین و شجیع ترین قدرت نظامی در منطقه را به وجود می آورد- با توانایی و تجربه در جنگ های منظم و چریكی و با تسلیحات ، تجهیزات و مهمات بسیار زیاد. كشورهای منطقه و نیز دیگران از چنین قدرتی هراس داشتند.

در عین زمان كه هدف معیینی موجود بود، هیچ یك از این دول برنامهء منظمی برای آینده نداشتند. در چنین شرایط همان گونه كه در اقتصاد قاعدهء تمایل برای حداكثر مفاد در بازار آزاد عمل می كند ، در  صحنهء سیاسی- نظامی  افغانستان  نیز دست منافع بیگانه گان با  گرایش   مشابهی وارد میدان عمل شد و میكانیزم مخرب و فاجعه باری را پدید آورد كه نتایج و پیامد های آن نیاز به توضیح ندارد.

u           پس در این میان كمبود ما به حیث یك ملت چه بود كه نتوانستیم از چانسی كه شما می گویید  در آن وقت موجود بود، برای تأمین منافع و مصالح ملی خودمان استفاده كنیم و نگذازیم تا از پرتگاهی به پرتگاه دیگر سقوط كنیم؟

l         خودخواهی و انحصار طلبی رهبران سیاسی جهاد كه قهرمانی ملت را در مقاومت بر ضد تجاوز شوروی با قهرمانی و توانایی خود عوض گرفتند و  عدم آماده گی شمار دیگری برای پذیرش ریسك.

نیروهای بیرونی نیز از پیوندها ، وابسته گی  و رقابت های این رهبران تا حدی كه توانستند برای اغراض خود شان بهره بردند و به آن دامن زدند تا پروسهء سیاسی را سبوتاژ و نیروی نظامی را مضمحل سازند.

در یك  جمله كمبود اساسی عبارت بود از   فقدان یك زعامت سیاسی توانا كه واجد تفكر و بینش ستراتیژیك و  ابتكار و شهامت سیاسی باشد.  متأسفانه از چنین تبارزی در مرحلهء فعلی نیز مطمین نیستم.

u           شما در مذاكرات  بن  در هیِئت جریان قبرس اشتراك داشتید و هیِئت شما ، بر موافقتنامهء بن مهر تأیید نهاد .

یك كارشناس آلمانی امور افغانستان ، نگرش  قومی  یا قومگرایی را در حل مسایل و از جمله تعیین تركیب ادارهء موقت را انتقاد كرده و آن را خلاف واقعیت افغانستان و  نگرش خطرناك ارزیابی كرده است. مثلاً ، او محبوبیت عام شاه اسبق از شمال تا جنوب و از شرق تا به غرب افغانستان میان عامهء مردم افغانستان اشاره كرده و آن را مظهر احساس افغان ها به حیث یك ملت می داند.  البته این  انتقاد او متوجه گارگزاران روی و پشت صحنهء این مذاكرات  نیز است.

نظر شما در این مورد چیست؟

l         در این كه افغان ها خود را یك ملت می دانند و  وجود ملت افغان یك واقعیت است ، من هیچ شك و تردیدی ندارم. من همیشه مخالف نگرش قومی بوده ام و باور مند به دید از نظر ارزش های جامعهء مدنی .

من به آنانی كه به دامن قومگرایی چسپیده اند ، در همان زمان جهاد هم می گفتم كه این برخوردو نگرش  نادرست و مخالف با ارادهء مردم و واقعیت افغانستان است و  خطر آفرین.

u           فكر می كنید كه این یك مسأله  است و یا از این كه تنوع قومی ، زبانی و مذهبی را  ابزار سازی كرده اند ، به یك مسأله  تبدیل شده است ؟

l           این ناشی از كوتاه بینی كارشناسان نام نهاد غربی است. و در سطح داخلی از  تعصب و سودجویی نامشروع برخی حلقات و افراد از اوضاع بحرانی در كشور.

در  مذاكرات بن ، از اول چنین مفكوره یی مطرح نبود كه قضیه از طریق فیصدی ها حل شود و یا این كه جلوبرگشت ظاهر شاه گرفته شود. شروع از این بود كه ظاهرشاه باید به افغانستان برگردد.

ما از گروه قبرس ، با برگشت ظاهر شاه مخالفتی نداشتیم. و امّا ، نمی خواستیم تابوی تجمع به دور شخص تكرار  گردد. ما گفتیم كه اول باید مبادی ،  اصول و ارزش ها مطرح شوند و در مورد شان توافق به عمل بیاید ، تا اگر ظاهر شاه بر می گردد با التزام در برابر این مبادی ،  اصول و ارزش ها برگردد. تقدم مبادی ،  اصول و ارزش ها پذیرفته شد و در موافقتنامه به وضوح قابل تشخیص است. و امّا ، بازی های سیاسی مانع برگشت شاه در آن مرحله گردید. شطرنج سیاسی بازی شد. آقای ربانی حاضر نبود كه از كرسی كنار برود. هیِئت اتحاد شمال ، از موضع حفظ قدرت در دست خود شان عمل می كرد- گرچه آن را بر زبان نمی آورد.  متأسفانه ، امروز نیز آنان به این نظر نرسیده اند كه  قدرت می تواند توسط كس دیگری هم در افغانستان اعمال شود.

u           پس شما به این نظر هستید كه هنوز هم در افغانستان انتقال قدرت صورت نگرفته است ؟

l         انتقال قدرت به صورت شكلی، صورت گرفته است.  امّا، مهم این است كه آنان نیز مبادی ، اصول و  موازین مندرج در مؤافقتنامه را كه ملل متحد و امریكا نیز آن را تضمین كرده اند، پذیرفته و  یا لااقل التزام خود را در این مورد رسماً اعلام نموده اند. ما باید اكنون از همه بخواهیم تا مطابق به همین  التزام عمل كنند و  ما و همه هواخواهان دموكراسی باید به نیروی سیاسیی مبدل شویم كه نگذاریم كسی از این التزام تخطی ورزد.

u           آیا شما نسبت به آینده خوشبین هستید ؟

l         من ، واقعبین هستم . چانس برای آیندهء بهتر موجود است و برای تحقق این چانس باید كار كرد. ریسك ها دشواری ها و موانع نیز  وجود دارند ، كه باید با تمام توان و هرچه متحدانه برای رفع و نفی آن ها كوشید.

u           منبع خوشبینی شما چیست؟

l         خواست و ارادهء قاطبهء مردم. توجهء جامعهء بین المللی. و وجود روزنه یی كه موافقتنامهء بن و وضیعت و برخورد نوین بین المللی در مورد افغانستان آن را گشوده است. و بسیار امیدوارم كه نیروهای داخلی حاضر در صحنه با درس گرفتن از گذشته ، به التزام شان  در قبال مؤافقتنامهء بن پشت نكنند.