روشنگری، محورِ اصلیِ کارِ «آسمایی»*


گفت و شنود ویژه با آقای حمید عبیدی، مسوول سایت آسمایی

محمد نعیم نظری**

 

 

آسمایی، از ارزشمندترین و پُرخواننده ترین سایتهای برون مرزیِ افغانهاست، که به همتِ والای آقای حمید عبیدی و جمعی از نویسندگان و فرهنگیانِ فرهیختۀ دیگر به نشر می رسد. ما به این باوریم که باید پل رابطه میانِ افغانهای درون و برون از مرزها، تقویت و استحکامِ بیشتر یابد، تا زمینه های بیشتری برای پرداخت به گفتمانهای ارزشی فراهم آید. بدین منظور گفت و شنودِ کوتاهی را با آقای عبیدی، مسؤولِ سایتِ وزینِ آسمایی، راه اندازی کرده ایم، امید موردِ قبولِ خوانندگانِ گران ارج قرار گیرد.

پرسش: جامعۀ فرهنگیِ افغانها در غرب را چگونه ارزیابی می نمایید؟ شمارِ نویسندگان و در کُل روشنفکرانِ ما در غرب کم نیستند، ولی به صراحت می توان گفت که شمارِ نوشته های آنها در روزگاری که ما نیازِ فراوان به نوشتن و آفرینش داریم، به مراتب کمتر هستند. چرا چنین است؟

پاسخ: حقیقتِ امر این است که نظامِ آموزشیِ ما-حتّادر سطحِ آموزشِ عالی ـ چنان نبوده است تا «اندیشه ورز» پرورش دهد. فاجعۀ خونینِ دهه های بحران موجب گردید تا محافظه کاریِ شدید بر جامعۀ ما سایه افگند. گرچه، حضورِ جامعۀ بین المللی در افغانستان، امکانات و امیدواریهایی را برانگیخته است؛ ولی طوری که می بینیم، نیروهای عقبگرا، از تلاش برای سرکوبِ ذهنِ شکاک، جستجوگر، پرسشگر و خلاق و برپا ساختنِ تفتیشِ عقاید و مجازاتِ دگراندیشان، نه تنها دست برنداشته، که حتّا در این اواخر جسورتر نیز گردیده اند. در این ارتباط می توان وارد کردنِ اتهامِ کفر و ارتداد بر چند ژورنالیست و ماجرای محاکمه و محکومیتِ پرویزِ کامبخش را مثال آورد.

به باورِ من اینها همه، پیامدِ کاستیهای بنیادی در نظامِ آموزشی و فرهنگی ما است. گرچه اکثریتِ بزرگِ درس خوانده ها و تحصیلکرده های ما آرزو دارند و می خواهند افغانستان از مصیبتِ جنگ، بی ثباتی، عقبمانی و فقر نجات یافته و به سوی پیشرفت، ترقی، رفاه، عدالتِ اجتماعی و سربلندی حرکت کند؛ امّا، شمارِ کسانی که بتوانند در این مسیر، اندیشه های رهنما ارایه دهند، به اصطلاح، انگشت شمار اند. مهاجرانِ افغان در غرب نیز، از این قاعده مستثنا نیستند.

از سوی دیگر سخن روی این نیست، که از لحاظِ کمی چه قدر می نویسیم؛ مهم این است که چی می نویسیم؛ در کدام سطح و از کدام موضع می نویسیم؛ به چی هدف می نویسیم و مهمتر از همه، اثراتِ عملی نوشته ها است. اگر آثارِ کم، امّا خوب و با تأثیراتِ مثبت و سازنده داشته باشیم، طبعاً بهتر از آن است که نوشته های بسیار، امّا بسیار خراب و با تأثیراتِ منفی و مخرب داشته باشیم.

پرسش: مجلۀ«آسمایی»، که از ستاره های درخشندۀ ما در آسمانِ نشراتیِ برون مرزی بود، سرآغازِ کارکردهای فرهنگیِ شما در غربت است. شماره های سرگردانِ «آسمایی» در بازارهای کتاب فروشیهای کابل تا هنوز دست به دست می شوند. چه شد که آسمایی از نشر باز ماند؟

پاسخ: اگر از نظرِ تکنیکی به مسأله برخورد نماییم می توان گفت که نشراتِ چاپیِ آسمایی، به دلیلِ  مشکلاتِ مالی متوقف شد و امّا، با راه یافتن و گسترشِ انترنت در افغانستان و رشدِ سریعِ شمارِ خوانندگانِ ویب سایتِ آسمایی، ما به این نتیجه رسیدیم که از طریقِ نشراتِ روزمرۀ انترنتی، پیوسته و به گونۀ سریع و فعال، با مصارفِ بسیار اندک، در خدمتِ شمارِ به مراتب بیشترِ خوانندگان قرار گرفته می توانیم. هم اکنون، نشراتِ انترنتیِ آسمایی، اخبارِ افغانستان و جهان، تفسیرهای خبری،  گزارشها و تحليلها در موردِ رويدادها و مسايلِ حاد و مبرم را، به موقع و به گونۀ گسترده بازتاب می دهد؛ در حالی که چنین چیزی از طریقِ فصلنامه، ماهنامه و هفته نامه ممکن نیست. چنین چیزی، در شرایطی که نبضِ تحولات در کشور و جامعۀ ما تندتر از هر زمانِ دیگر می تپد و سرعت به یکی از شاخصه های مهمِ کارِ رسانه یی مبدل گردیده است، امرِ بسیار ضروری و حتّا اجتناب ناپذیر بود.

  همین حالا، شمارِ مراجعه به سایتِ آسمایی در یک سال، به حدودِ یک و نیم میلیون بار می رسد و تا کنون در هر مراجعه، به طورِ اوسط، سه مطلب موردِ مطالعه قرار گرفته است. می بینیم، که  مجلۀ چاپی، هیچگاه نمی توانست یک چنین پوششِ وسیعی را ایجاد کند. گاهی نشراتِ دو ـ سه روزۀ صفحۀ انترنتیِ آسمایی، از نظرِ حجم، چندین بار بیشتر از حجمِ یک شمارۀ مجلۀ چاپیِ آسمایی است.

  پرسش: شما از سوی ویب سایتِ آسمایی، گفتمانِ سیاسیِ مشارکتِ روشنفکران را در حیاتِ سیاسیِ کشور راه اندازی کردید. برآیندِ راه اندازیِ این گفتمان چی بود؟ بازتابِ این مسایل، برای دست اندرکارانِ امورِ فرهنگی و ارزشهای جامعۀ مدنی و به ویژه برای جوانان، خیلی مفید اند، تا بدانند روشنفکرانِ اهلِ سیاست در غرب، چگونه به امروز و فردای افغانستان می اندیشند.

پاسخ: مباحثه یی، که شما به آن اشاره فرمودید، «روشنفکر و نقشِ او در جامعۀ افغانی» نام داشت. این مباحثه، در چندین شمارۀ مجلۀ آسمایی ادامه یافت و پس از آن هم، در نشراتِ انترنتیِ آسمایی، پیرامونِ آن، بحثهای زیادی صورت گرفت. مباحثه روی این مسأله در چندین بخش صورت گرفته است، که تمامِ این مطالب، همین اکنون هم در صفحۀ انترنتیِ آسمایی (آرشیفِ صفحۀ مباحثاتِ اختصاصیِ آسمایی) ، قابلِ دسترس اند.

آسمایی بر این باور است که تحجرِ فکری، یکی از عللِ بنیادیِ عقبمانیِ جامعۀ ما و در مجموع حوزۀ فرهنگیِ ما است، که بدونِ رفعِ آن، غلبه بر عقبمانیِ فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ممکن نیست. تجربه های ناکامِ «تجدد طلبی» نشان داده است، که غلبه بر این مانع از طریقِ «فرهنگِ تقلید» نه تنها ممکن نیست، بل تحتِ شرایطِ معین می تواند نتایج و عواقبِ تراژیک را نیز در پی داشته باشد. گذار از«فرهنگِ تقلید» به «فرهنگِ تفکر»، از طریقِ برانگیختن و پرورشِ تفکرِ انتقادی، پرسشگر، جستجوگر و آفرینشگر، میسر شده می تواند. از نظرِ ما، وظیفۀ اساسیِ روشنفکران، ایجادِ یک چنین تحولِ بنیادی در عرصۀ فکری و فرهنگی است، که در جهانِ پیشرفته، در عصرِ «روشنگری» آغاز گردید. به همین دلیل است که مباحثۀ «روشنفکر و نقشِ او در جامعۀ افغانی» از نظرِ ما از اهمیتِ ویژه یی برخوردار است.

قابلِ توجه است، که در مباحثۀ موردِ نظر و در مباحثاتِ پس تر از آن، طیفِ وسیعی از روشنفکران و فرهنگیانِ افغان و شخصیتهای مربوط به نسلها، گروههای اجتماعی، اندیشه ها و دیدگاههای گوناگون ـ از جمله آنانی که در مراحلِ گوناگونِ بحران، در صف و یا در هواداری از طرفهای متخاصم، قرار داشتند ـ اشتراک ورزیده اند. با توجه به پیشینۀ استقطابِ خصمانۀ قبلی، آغازِ دیالوگِ سازنده میانِ شخصیتها، گروهها و گرایشهای گوناگون، در فضای سالم و سازنده ـ چیزی که پیش از آن در یک چنین طیفِ گسترده و به گونۀ علنی وجود نداشت ـ خود، یک دستاورد به شمار می رود.

گرایش به عملِ سیاسی نیز، دلمشغولیِ شمارِ زیادی از هموطنانِ مهاجر را می سازد. سالهاست که شماری از هموطنان، بر بنیادِ شناختها و یا هم تعلقاتِ مشترکِ قبلی گردِهم می آیند و تشکیلِ حزب، سازمان و... را اعلام می دارند و امّا، پس از مدتی تشکیلاتِ شان فرو می پاشند و به تشکل نمی رسند؛ چون سازماندهندگانِ این تلاشها اکثراً آن فعالینِ سیاسیِ مرتبط با طرفهای استقطابِ خونینِ گذشته اند، که نتوانسته اند از طریقِ تحلیلِ تمامِ حجمِ تجربه های گذشته و استنتاجِ درسهای لازم از آن، خود را از بارِ مخربِ این گذشته، رها سازند. طوری که روشن است، عوامل و زمینه های بحران را از همان سطحِ فکریی که موجبِ پیدایشِ بحران شده، نه می توان درست شناخت و نه هم راه برون رفت از بحران را می توان از آن سطحِ فکری دریافت. بناءً وظیفۀ مبرم و اساسیِ «روشنفکرانِ سیاسی» نیز در قدمِ نخست، باید کوشش در مسیرِ ارتقای سطحِ تفکر و فرهنگِ سیاسی باشد، تا وارد شدنِ «بدونِ مقدمه»، به میدانِ مبارزاتِ سیاسی. در این راستا، به ویژه روشنفکرانِ افغانِ مقیم در غرب، با توجه به داشتنِ امنیت، فضای باز و آزاد و نیز امکاناتِ تخنیکیِ مناسب، می توانند سهم سازنده، فعال و مفیدی را بر عهده بگیرند.

پرسش: در افغانستان، ویب سایتِ آسمایی، از نشریه های خیلی پُرطرفدار است. امّا این ویب سایت، بیشتر به مباحثِ آرمانیِ می پردازد که از سوی نویسندگانِ افغان در غرب مطرح می گردند. من فکر می کنم که نوشته های کمتری از افغانستان به دستِ نشر سپرده می شود؛ آیا با من موافقید؟ اگر بلی، علت را در چه می بینید و «چه باید کردی» را پیشنهاد نمایید.

پاسخ: روشنگری، محورِ اساسیِ کارِ آسمایی تعریف شده است. اگر تشخیصِ شما این باشد که در این زمینه کمیها و کاستیهایی موجود است، از کمکِ شما و دوستانِ دیگر، برای شناختِ آنها ممنون خواهیم شد. اگر چنین کمیها و کاستیها  به گونۀ روشن و مشخص مطرح شوند، در این صورت، ما خواهیم توانست برای رفعِ آنها اقدام بکنیم.

تا جایی که به جلبِ همکاریِ بیشتر از داخلِ افغانستان ارتباط دارد، ما نیز در این زمینه بسیار علاقمند هستیم. یکی از راههای دستیابی به این هدف، همکاریهای متقابل میانِ آسمایی و رسانه هایی است که در داخلِ کشور فعالیت دارند. البته ما سخت علاقه داریم دیدگاهها و طرحهای شما و دوستانِ دیگر را، که در داخلِ کشور هستند، دریافت داریم و بر اساسِ تبادلِ نظر و دستیابی به تفاهم، به این مأمول دست یابیم.

یک حقیقتِ مهم این است که روشنفکران و فرهنگیانی که در داخلِ کشور می نویسند و نیز رسانه هایی که از داخلِ کشور نشرات دارند، در بسا موارد، ناگزیر از خودسانسوری و یا کم از کم رعایتِ ملاحظاتِ دست و پا گیر هستند؛ آسمایی چنین ناگزیریها را ندارد.

آسمایی، نسبت به دیگر رسانه های افغانیی، که از خارج نشرات دارند، نیز تفاوتهایی دارد. طوری که در بالا اشاره کردیم، موضعِ آسمایی موضعِ روشنگری است و همه نشراتِ افغانی در خارج از کشور ـ صرفِ نظر از این که علت و دلایلِ آن چی باشد ـ این موضع را ندارد.

آسمایی، آیینۀ کار و کوششِ مشترکِ همۀ آنانی است که به ضرورتِ روشنگری معترف هستند. این هموطنان می توانند نوشته های شان را، با اطمینانِ خاطر به ما برای نشر بفرستند و می توانند مطمین باشند که ما چنین مطالبی را حتماً با امانتداریِ تمام منتشر می سازیم - چنان که تا کنون نیز کرده ایم. به باورِ ما همین مشخصه باعث شده است که ویب سایتِ آسمایی، با چنین اقبال و استقبالی مواجه شود.

پرسش: نقشِِ جامعۀ مدنی را در اروپا و به ویژه در جغرافیای دولتِ فدرالِ آلمان، جایی که شما سالهاست در آن زندگی می کنید، چه گونه می بینید؟ چه درسهایی را برای آموزش پیشنهاد می کنید؟ آیا شباهتهایی را میانِ جامعۀ مدنی در غرب و افغانستان می بینید؟

ما در اینجا، «کانت» را به عنوانِ ایجادگرِ مهمِ دیدگاههای جامعۀ مدنی در آلمان و به صورتِ کُل در اروپا می شناسیم، دیدگاههای پسامدرنیسم در اروپا، اندوخته های کانت را چه گونه می بینند؟

پاسخ: در رابطه به این پرسش، می خواهم چند نکته را برجسته بسازم:

- جامعۀ مدنی، یک مفهومِ مدرن است و با فکرِ مدرن مطرح شده و در جریانِ تکوینِ جامعۀ مدرن، خودِ این مفهوم نیز دگرگون شده است، که این روند ادامه دارد؛

- الگوی جامعۀ مدنی، نزدِ کانت و متفکرانِ بعدی، از هم تفاوت دارند؛

- با وجودِ همه شباهتها، روندِ تشکیل و تکاملِ جامعۀ مدنی در کشورهای غربی، همسان نبوده و تفاوتهای جدیِ را از این تا آن کشور می توان سراغ نمود؛

- در روندِ ایجادِ جامعۀ مدرن در افغانستان، تولدِ جامعۀ مدنی نیز تکمیل خواهد شد و مراحلِ رشد و تکاملِ خود را خواهد پیمود؛

- تشخیصِ شباهتها و تفاوتها میانِ جامعۀ مدنی در غرب و «نهادهای» تازه تولد یافتۀ «جامعۀ مدنی» در افغانستان، مسأله یی است که باید در موردِ آن تحقیق کرد؛ امّا قاعدتاً، این شباهتها و تفاوتها همان قدر اند، که میانِ جامعۀ افغانی و جوامعِ غربی موجود است؛

- تا جایی که به پسامدرنیسم ارتباط دارد، مطرح کردنِ آن در مباحثاتِ رسانه یی در کشوری که هنوز عملاً  مدرنیته در آن پا نگرفته است، با پرسشِ مشروعیت مواجه بوده و می تواند موجبِ سوء تفاهماتِ کلان شود.

پرسشِ شما در موردِ جامعۀ مدنی و مسایلی که در آن مطرح شده اند، هرگاه به شکلِ بایسته پاسخ گفته شود، از حوصلۀ مصاحبۀ کنونی برون خواهد شد؛ آسمایی این سؤال را به یکی از همکارانِ خویش، که در آلمان در رشتۀ جامعه شناسی تحصیل کرده و از جامعۀ افغانی نیز شناختِ کافی دارد، سپرد و ایشان در آیندۀ نزدیک، در چهارچوبِ مقاله یی، به آن خواهند پرداخت و آسمایی آن نوشته را برای نشر در اختیارِ شما قرار خواهد داد.

با سپاسِ فراوان از آقای حمید عبیدی، که این گفت و شنود را پذیرفتند و به پرسشهای ما پاسخ دادند.■

***

* برگرفته از  نشریه انگاره و وبسایت شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر

** محمد نعیم نظری هماهنگ کننده ی شبکه جامعه مدنی و حقوق بشر