مينياتورهای طلايی-1 +

تهيه کننده : حمید عبیدی




انسان وقتی در سياست فريب ميخورد که فکر کند ديگران را فريب داده است
 

***


همه را ميتوان برای مدتی فريب داد ، عده یی را برای هميشه ، اما نميتوان همه را برای هميشه فريب داد

***


نصف بدبختی های اين جهان از فقدان صراحت و کتمان حقيقت برميخيزد

***

نيکنامی ثروتی است که در دوره خانه نشينی گرد می آيد و در زمان زمامداری خرچ ميشود


***


بهترين وسيله برای فتح و پيروزی سپاه اميدواری است


***


دشمنی آسانتر فراموش شده ميتواند ، تا تحقير


***


بشر چون صالح و پاک باشد ، به قانون نيازی نه خواهد بود و چون بد کاری عام شود از قانون هم دگر کار چندانی ساخته نه خواهد بود

***


آخرين درجه فساد کاربرد قوانين برای ظلم است

****


فساد بر دو نوع است: نخست آن که قانون شکنی عام شود ، که اين چاره پذير تواند بود؛ دوم آن که قوانين فساد آور باشد، در اين صورت اصلاح امور دشوار تر ميشود زيرا درديست برخاسته از خود «درمان»



***

برای اين که پيش قاضی نه ايستی دنبال قانون راه برو



***


فرق بين حکومت ديکتاتوری و ديموکراسی آن است ، که در اولی اگر پارلمان باشد ، به ساز حکومت می رقصد و در دومی حکومت به ساز پارلمان و اما به هر رو ملت ناگزير باید به ساز هر دو برقصد

***


در حکومت ديموکراسی مردم همه باهم برابرند ، چون همه از حقوق برابر برخودار اند ؛ در حکومت ديکتاتوری باز هم همه مردم با هم برابرند ، چون همه شان از حقوق و آزادی بی بهره اندي


***

وقتی يک ملت ناراضی از خشم فرياد ميکشد، زمامداران مستبد جلو آن را گرفته ميتوانند ؛ ولی زمانی که يک ملت در سکوت سر به گريبان تفکر برد ، آن وقت مستبدين بايد در هراس شوندي



***

با باز شدن در هر آموزشگاه ، در يک زندان بسته ميشود


***


اگر کار های با ارزش را کمتر دشوار جلوه ميدادند ، بسياری از آنها انجام يافته ميبودند


***


متأسفانه تجربه ميوه است ، که تنها پس از گنديدن چيده شده ميتواند


***


دانشی که سود ندهد ، گنجی است که از آن خرچ نکنند


***


انسانهای ناتوان نمی توانند حتی از فرصتهای مناسب استفاده کنند ديگران منتظر فرصت مناسب می نشينند ، ولی آدمهای بزرگ فرصتهای مناسب را می آفرينند

***


فهميدن هميشه بهتر از آموختن است

***


کار بدون تفريح آدم را خسته ميسازد ، اما تفريح بدون کار آدم را تنبل ميسازد.

***


بی عشق زنده‌گی کردن ، مانند آن است که انسان در شب کاملاً تاريک چشم بگشايد است.

***

+ برگرفته از شمارهء نخست مجلهء آسمایی مورخ جنوری سال 1997

+ شماری از این گفته ها را از نشریه های گوناگون جمع آوری کرده و شماری نیز حاصل تفکرات خودم اند که بیشتر شان در نخستین شماره های مجلهء سباوون در کابل به نشر رسیده اند. متأسفانه آن زمان منابع و مأخذ را یادداشت نکرده بودم و حتا نوشته های خودم و یادداشت ها از نشریه ها و کتاب ها را نیز تفکیک نکرده بودم و حالا پس این همه سالیان اصلاح این کمبود به نظرم ناممکن می رسد. به هر رو، به باور من حیف بود اگر این «مینیاتور» ها را جهت استفاده به خدمت خواننده گان سایت آسمایی نیز پیشکش نمی نمودم.