رسیدن:  03.07.2013 ؛ نشر :  04.07.2013
‎ ‎
پوهندوی شیما غفوری‏

دین، روشنفکری و مساله ی زن در کشور‏‎ ‎

من نوشته خواهر ما صالحه وهاب واصل را- که در پورتال افغان-جرمن اونلاین منتشر شده است  - خیلی عالی و مفید یافته و به حیث یک ضرورت عینی جامعه ی ‏افغانی ارزیابی ‏می نمایم. زیرا ایشان از روی آیات قرآن با کمال فصاحت کلام ثابت نمودند که موارد ‏تحت بحث قانون، ضد اسلام و ‏مخالف آیات پاک قرآنی نبوده، بلکه در همگونی با آن میباشد‎. ‎
‏‎ ‎
در ارتباط با مساله ی زن در افغانستان این موضوع را بسیار مهم میدانم که آواز دادخواهی زنان در ‏کشور از جانب ‏زنانی که خود هم به دین اسلام اعتقاد و آشنایی دارند، باید بیشتر از پیش بلند گردد و ‏در مقابل بیدادگری ها به استناد ‏آیات الهی و احادیث نبوی پاسخ دندان شکن بدهند تا زنان عادی کشور ‏ما پیکار به خاطر آزادی زن را مشخصه ی خاصِ ‏زنان با علم ولی به اصطلاح زنان "بدون اعتقاد به ‏دین" ندانسته، بلکه کار زنان هوشیار، با تعلیم و در عین حال ‏خداشناس نیز بدانند تا در چوکات محیط ‏خویش جرأت نموده و بر ضد ستم ایستاده گی نمایند. باید مردم ما بدانند ‏‎ ‎که ‏استبداد بی حد و حصری ‏که به نام دین و مذهب بالای زنان افغانستان اجرا میگردد در هیچ کشور اسلامی مانندی ندارد ‏و مغایر ‏اوامر اسلامی میباشد. زنان مسلمان کشور ما باید اطمینان پیدا نمایند که اگر به خاطر حقوق حقه ی ‏انسانی خویش ‏بر پا بر خیزند، از دایره ی اسلام خارج نمیگردند. برخلاف آنها باید درک کنند که تنها ‏ظالم در نزد ایزد متعال گنهکار ‏نیست، بلکه آنهایی که ظلم را بر خود روا میدارند و بر ضد آن مبارزه ‏نمیکنند، هم شامل گناه میشوند‎. ‎
برای اصلاح جامعه و بهبود وضع زنده گی زنان کشور تنها روشنگری و فعالیت قشر روشنفکر کافی ‏نمیباشد. بلکه ‏علاوه بر تعلیم و تربیه ی عمومی و رایگان، لازم است تا قوانینی در این راستا توشیح و ‏توسط ارگانهای زیربط در عمل ‏تطبیق گردند‎. ‎
‏‎ ‎
فراتر از آن خیلی ضروری میدانم تا اکثریت افغان ها ضرورت اصلاح جامعه را در تنگنا های مختلف ‏زنده گی، خود ‏احساس نمایند. که این موضوع خوشبختانه در مورد وضع زنان افغانستان به مشاهده ‏میرسد اگر چه هنوز هم همه ‏گانی نشده است. برای رسیدن به این هدف که مردم در سراسر کشور ‏ضرورت تغییر در وضع و موقف زن را ‏احساس نمایند، لازم است تا روشنگری زنان و مردان کشور ‏آنچنانی صورت گیرد، که برای شان بدیلی (الترناتیفی) ‏داده شود که مخالف اعتقادات دینی شان نباشد.‏
چون مشکل دین در افغانستان همان عنعنه یی بودن آن است که معمولاً ‏مردان جامعه در طول تأریخ آن ‏را به نفع خویش تعبیر و تفسیر نموده اند، و از نسلی به نسلی رسیده است. لهذا کار ‏هایی چون مقاله ی ‏محترمه صالحه برای روشنگری بسیار مفید و به جا میباشد. اگر روشنفکران از حوصله ی کافی ‏‏برخوردار باشند و به درستی نظریات خویش، خود عقیده مند باشند، لازم نیست که عقیده ی شخصی ‏خود را بالای زن و ‏یا مردی که در شرایط عقب مانده و جنگ زده ای افغانستان زیست می نمایند، و یا ‏در مهاجرت زنده گی می نمایند، ‏تحمیل نموده و پرابلم را از قشر بیرونی آن حل نمایند، بل لازم است ‏تا پرابلم را از درون دیده و یکجا با اشخاصی که ‏با آن پرابلم مواجه اند، با بردباری و در چوکات ‏منطق خود آنها بررسی نموده و راه ی بیرون رفت آن را پیدا نمایند‏‎. ‎
اگر قرار باشد که با این مودل پیش برویم، در آن صورت روشنفکران می توانند فقط هنگامی چانس ‏مداخله در حل ‏مشکل خانواده گی و اجتماعی افراد جامعه را پیدا نمایند که این مداخله ی نیک اندیشانه ‏مشکل بزرگترو غیر قابل تحمل را ‏برای زنان ایجاد نکرده و به خصوص به موضوعات عقیدتی شان ‏خللی را وارد ننماید. این موضوع در هر جامعه چنین ‏است و تنها به جامعه ی افغانی مختص نمی ‏گردد. این کار اگرچه بسیار وقت گیر بوده و حوصله مندی زیادی را ‏نیازمند است، ولی به نظر من ‏بدون تعمیل آن نمیشود به هدف رسید‎. ‎
پیشگامان جنبش زنان باید شرایط جامعه و سرعت گام های مردم را به جانب پیشرفت تشخیص داده و ‏کوشش نمایند تا ‏با حرکت به سمت جلو جامعه ی خویش را با خود گرفته و یکجا با آن حرکت نمایند. ‏یک روشنفکر باید نیروی محرکه ‏باشد، نه خود حرکت. وی باید دست افتاده یی را در راه گرفته و اورا ‏قدم به قدم کومک نماید تا بالاخره به پای خویش ‏بایستد وخودش به نوبه ی خود دست گیر دیگری شود، ‏نه این که با سرعت در جاده ی روشنفکری چنان بدود که کسی به ‏پایش نرسد. به نظر من ده قدم به ‏پیش با اکثریت جامعه بهتر از صد قدمِ پیشاهنگان بدون مردم است. زیرا در صورت ‏دوم رابطه بین ‏اکثریت جامعه و پشگامان جنبش زنان از هم گسیخته و هردو طرف منزوی و بیکس میگردد. برای ‏این ‏که اکثریت جامعه را با خویش داشت، به نظر من باید نه از طریق طرد دین(چنانی که بعضی از ‏دوستان در مباحثات ‏و نوشته ها مطرح میکنند) بلکه از طریق شناخت دین به پیش رفت‎. ‎
‏‎ ‎
از این رو سرعت دویدن در جاده ی پیشرفت زنان باید تا اندازه یی باشد که بتوان زنان وطن را چنان ‏کومک نمود که خود از ‏آنچه به بهانه ی دین بر آنها تحمیل میگردد، فاصله بگیرند. اگر روشنفکران ‏حالت ذهنی و فکری زنان عادی کشور را ‏درک ننمایند، پس چی سان باید از زنان بیسواد و کم سواد ‏توقع آن را داشت که نظریات و عقاید روشنفکران را درک ‏نموده و آن را عملی نمایند‎. ‎
باید تذکر داد که تعداد زیادی از زنان افغان حتی در غرب زیر جبر و ستم شوهران شان قرار دارند. نه ‏تنها آنانی که ‏به اسلام عقیده مند اند، بلکه آنهایی هم که پابند آن نیستند. از این رو در تعریف کردن ‏روشنگری و روشنفکری باید ‏محتاط بود‎. ‎

من حضور خانم صالحه وهاب واصل را به حیث شاعره ی با احساس، معتقد به اسلام و در عین حال ‏زن روشن اندیش و ‏جهان دیده در این عرصه به فال نیک میگیرم. امیدوارم تا بیشتر از این در زمینه ‏تحقیقات نموده و زنان افغان را از ‏دید زنانه اش با حربه ی دین در مقابل خشونت و تظلم در راستای ‏ترقی فردی واجتماعی مجهز گرداند.‏