رسیدن به آسمایی:  20.01.2011 ؛ نشر در آسمایی: 20.01.2011

پرتو نادری

ماجرای تانکرهای مواد سوخت
و چهار روز دیگر

آیا تا چهار روز دیگر ایران به تانکرهای مواد سوختی افغانستان، اجازه می دهد تا مرز را عبورکرده و به کشور برسد؟ ظاهراً چنین انتظار برده می شود. سفیر جمهوری اسلامی ایران اخیراً در دیداری با رییس جمهور کشور اطمینان داده است که تا چهار روز دیگر معضل تانکرهای تیل افغانستان در ایران حل می گردد. به پیشداوری نه می پردازیم، گذشت این روز ها همه چیز را روشن می سازد.

پرسش این جاست که این معضل چی گونه حل شده است؟ آیا در نتیجه ی دیپلوماسی فعال دولت بود که جانب ایران مشکل را از میان برداشت و یا این که در نتیجه فشار مردم و تظاهرات صلحجویانه ی آن ها ایران ناگزیر به چنین کاری گردید.

عامل سومی را هم ، موضعگیری صریح و جراتمندانه ی اتاق های صنایع و تجارت افغانستان تشکیل می دهد. پرسشی که هنوز باقی می ماند این است که آیا آن دلایلی که ایران را بر آن واداشت تا تانکرهای مواد سوختی افغانستان را متوقف سازد، به وسیله ی افغانستان بر طرف شده است یا نه؟

آن چی که روشن است در جریان این ماجرا نه تنها ریاست جمهوری افغانستان سکوت بر لب داشت، بلکه وزارت خارجه به فحوای آن سخن معروف که «نزد بزرگان خاموشی ادب است»، نه خواست تالب از لب بجنباند. این خاموشی چرا؟ از قدیم گفته اند:«ماهی را گفتند چرا سخن نه می گویی؟ گفت برای آن که دهانم پر آب است.»

نه می دانم ماهی سیاست ما در ریاست جمهوری و در وزارت خارجه ی کشور چی دهان پر آبی دارد که با تکیه به گفته ی مردم:« دهن پوشیده صد تنگه» همچنان خاموش است و تا لب می جنباند چنان با غم غم سخن می گوید که مردم از سر و ته ی آن چیزی سر در نه می آورند.

اخیراً اتاقهای صنایع و تجارت افغانستان در یک نشست اضطراری تصمیم گرفت که اگر ایران به تانکر های مواد سوخت افغانستان اجازه ی ورود به کشور نه دهد، بازارگانان افغانستان هر گونه پیوند بازار گانی را با ایران قطع می کنند. یعنی نه از بازارهای ایران چیزی خریداری می کنند و نه هم کالایی به بازار های ایرانی می فرستند. بخش دیگر این تصمیم چنین بود تا بازارگانان افغان هرگونه سرمایه گذاری خود در ایران را به حالت تعلیق در آورند.

غیر از این همچنان تصمیم گرفته شد که افغانستان در کنفرانس کشورهای ایکو که قرار است در ایران راه اندازی شود، اشتراک نه می کند. پیام اتاقهای صنایع و تجارت افغانستان به ایران بسیار صریح و بدون ابهام است. من می پندارم که چنین تصمیمی در پشتیبانی مردم و تظاهرات آن ها بود که ایران را بر آن داشت تا دست از لجبازی های سیاسی خود بر دارد. این در حالیست که وزارت تجارت افغانستان از چنین تصمیمی حمایت نه می کند و گفته است که چنین تصمیمی بیانگر سیاست حکومت افغانستان در این زمینه نیست. آن ها تازه می خواهند هیاتی را به ایران بفرستند!

یک هزارواند سال پیش از این رودکی سمر قندی برای ما هشدار داده بودکه:

هر که نامخت از گذشت روزگار

هیچ ناموزد زهیچ آموزگار

در سالهای اخیر ایران به بهانه های گوناگونی برای ما درس های تلخی داده است. ظاهراً از این درس های دردناک ما چیزی نیاموخته ایم یا چیز های بسیار اندکی آموخته ایم. سیاست دفع الوقت و روزمره گی ادامه ی هیچ چیزی را به سود افغانستان، تضمین نه می کند.

دولت افغانستان با طرح یک سیاست دورنمایی منطقه یی باید موقعیت و جایگاه خود را در معادلات اقتصادی و سیاسی منطقه روشن و مشخص سازد. ما باید اندازه ی وابسته گی های اقتصادی خود به کشور های منطقه و راه برون رفت آن را بدانیم. این در حالی است که ما شاید در روی زمین یگانه کشوری باشیم که اندازه ی هیچ یک از مصارف مواد اولیه ی زنده گی خود را نه می دانیم. اندازه ی نفوس کشور خود را نه می دانیم و چنین است که اگر برنامه یی هم که داشته باشیم، بیشتر بر بنیاد تصورات و فرضیه ها استوار است.

شورویها اضافه از نیم قرن در سمت شمال مشغول جستجوی گاز و نفت بودند، گاز را می بردند به قیمت ارزان و اما نه خواستند تا نفت افغانستان استخراج و تصفیه شود. اما یک نقطه روشن شد که افغانستان دارای منابع بزرگ نفت و گاز است. آیا این حادثه ما را بر آن نه می دارد تا در اندیشه سرمایه گذاری بزرگتری در زمینه دست یابی به نفت و گاز شمال باشیم! وابسته گی های اقتصادی وابسته گی سیاسی را نیز در پی دارد. ما هم اکنون بیشتر از هر زمان دیگری از نظر تهیه ی کالا های اولیه ی مورد نیاز به دو کشور پاکستان و ایران وابسته شده ایم- دو کشوری که همیشه در افغانستان در پی منافع خود گام بر داشته اند. وابسته گی دراز مدت اقتصادی به این دو کشور مانع از آن می شود تا افغانستان دارای یک دولت ملی مستقل، استوار و با ثبات باشد.

دولت ایران نه تنها میزان این وابسته گی افغانستان را می داند؛ بلکه در جهت دیگر از بی برنامه گی ما در همه عرصه های زنده گی اقتصادی و سیاسی نیز آگاه است. او از چنین وضعیتی سود می برد و از همه چیز و همه رابطه ها به حیث یک وسیله ی فشار سیاسی استفاده می کند.

گویی ما در یک محاصره ی دهشناک اقتصادی قرار گرفته ایم. دریاهای خروشان افغانستان رو به سوی کشورهای همسایه جاریست. این دریا ها خود هزاران میگاوات برق اند که بیهوده از دست می روند؛ امّا،  ما از نظر انرژی به کشور های تاجکستان، ازبیکستان، ترکمنستان و ایران وابسته شده ایم. چی معلوم که یک ماجرای سیاسی در میان این کشورها و یا یکی از آنها افغانستان را در تاریکی عمیقی فرو نه برد.

تسلیم شدن در برابر فشارهای سیاسی هیچ مشکلی را حل نه می کند. باور دارم بازارگانان افغانستان، بازار های سود آوری دیگری را در منطقه جستجو خواهند کرد و دولت باید جاگزین دیگری برای راه ترانزیتی ایران پیدا کند.

اما آیا نگرانی های ایران در پیوند به رسیدن تانکرهای مواد سوختی به افغانستان رفع گریده است؟ ظاهراً ایران نگرانی داشته است که از این مواد نیروهای ناتو نیز استفاده می کنند و این امر را در تقابل با منافع ملی خویش دانسته و به همین بهانه حق ترانزیتی افغانستان را زیر پای ساخته است.

حال ظاهراً طرف ایران پذیرفته است تا به تانکرها اجازه ی عبور دهد و افزون بر آن روزانه مقداری مواد سوخت از طریق ایران به افغانستان خواهد آمد، در این صورت آیا دولت افغانستان و بازارگانان افغانستان می تواند ایرانی ها را اطمینان دهند که از این مواد سوخت نیروهای ناتو استفاده نه خواهد کرد! این اطمینان از سوی افغانستان به ایران می تواند به بهانه گیری های آنها نقطه ی پایان بگذارد.

جدی 1389
شهر کابل