رسیدن:  10.06.2011 ؛ نشر : 15.06.2011


رزاق"مأمون"

تعبير تازه از فلسفه ی سياسی طالبان

 

دیگر تردیدی باقی نه مانده است. ده سال نبرد گرم جنگجویان جان بر لب رسیده همراه با دیپلوماسی خزنده و سرد پاکستان، جامعه ی بین المللی را به تجدید نظر در سیاست های شان در افغانستان وادار کرده است. امکان بازگشت طالبان به حیث یک نیروی برتر، روز تا روز قوی تر می شود. این امر مشمول مدیریت جدید منطقه یی و بین المللی است؛ اما به زودی اتفاق نه می افتد؛ یک پروسه در راه است. بعید نیست در زمان پیشرفت پروسه، اتفاقات ناگواری در مملکت پیش آیند.

دیدگاه جدید غرب نسبت به افغانستان چیزی  جدید است که واشنگتن پست به تاریخ 18 جوزا درباره ی آن این گونه خبر داد:

"برنامه ی ملت سازی با محیط زندگی افغانستان سازگار نیست."

روزنامه ی امریکایی در ادامه نوشت: "یافته های یک تحقیق دو ساله در کنگره امریکا نتیجه گیری کرده است که تلاش های امریکا در امر تطبیق برنامه ملت سازی در افغانستان موفقیت های چندانی نه داشته است."

این"یافته ها" برای افغانستان بزرگترین گام به عقب است؛ حال آن که در سیاست جدید امریکا و انگلیس، یک چرخش تاکتیکی می تواند حساب شود. پالیسی غربی، حفظ موازنه میان نیروهای متخاصم داخل- طالبان و ضدطالبان- است؛ الزاماً این بار ساختار حفاظت از بیلانس به شیوه ی ده- پانزده سال قبل نه خواهد بود. ده سال جنگ و پیگرد، حلقه ی نخست رهبری طالبان در عرصه ی نظامی و سیاسی را درهم شکسته است. تغییر نگاه غرب به طالبان با تغییر نگاه آن ها به محورهای "مخالف طالبان" متناسب است. حلقه ی اصلی نیروهایی که در ادبیات خبری به نام "مخالف" طالبان نام برده شده اند، از این دایره جدا نیستند. شاید در محاسبات بازیگران، این مسأله که "مخالفان" دیروز ممکن است "مخالفان" امروزین ( حداقل در چهارچوب حکومت کنونی) نه باشند، اهمیتی نه دارد.

مهره های درشت طالبان قربانی ضربات هوایی و منگنه ی زندان گوانتامو شدند. به همان میزان فرصت هایی فراهم است که ممکن است طیف "دشمنان" طالب در وضعی که مردم به انزوای دلسردی و ترس رانده شده اند، نه با ضربات هوایی ناتو، که با عملیات دشمنان داخلی شان متلاشی شوند. این وضع را می توان تاکتیک- پروسه ی غرب در مدیریت حوزه افغانستان تعبیرکرد. هند- متحد فعال و سابقه دار گروه های ضدطالبان، نسبت به برنامه های بین المللی در مورد مهندسی صلح جدید در افغانستان با امریکا همسو شده است. ایران با بحران دردناک حاصل از خشم پنهان و پخته شده ی داخلی، فشار بی سابقه ی جهانی و رقابت "اصولگرایان" بر سر قدرت روبه رو است. برای آن کشور در بحث افغانستان، "معامله" مقرون به صرفه، در واقع نخستین انتخاب می تواند باشد.
 

واقعیت جاری، سیاست مراجعه دوباره به طالبان در دستور کار است.
 

روزنامه ی نیویورک تایمز به تازه گی به نقل از «پیتر ویتیگ»، سفیر آلمان در شورای امنیت و رییس کمیته تحریم های جاری در سازمان ملل نوشت: "اکنون زمان آن فرارسیده است که این دو گروه (طالبان و القاعده) به خاطر آن که از لحاظ عملکرد و خصوصیت با هم تفاوت دارند، از هم جدا شوند."

مهم نیست که تا حال هیچ نشانه یی از "جدایی" طالبان و القاعده به چشم نه می خورد. از یک نظر، لازمه ی سیاست جدید، ممکن است حاصل یک توافق غیر شفاف منطقه یی باشد که تا رسیدن به فاز آخری، ریسک های زیادی را در پی خواهد داشت.

در سیاست جهانی نوعی"موج برگشت" به سوی طالبان مشاهده می شود که الزاماً زنده ساختن ملاعمر در مقام "امیرالمؤمنین" نیست. او به مانند بسیاری از "رهبران" گروه های جنگی در افغانستان، تاریخ مصرف خود را سپری کرده و اجباراً در انتظار "نوبت" است. شاید او را نیز نگهداشته اند تا روزی در یک مقطع خاص، به سان اسامه بن لادن، برای کوتاه مدت به زمینه ساز "اخبار فوری" رسانه ها در مسایل افغانستان بدل شده و پرونده ی تمام شده اش را برای همیشه به تاق نسیان بگذارند.

نیروهای ایتلاف تحت رهبری ارتش امریکا در سال 2001 میلادی، حاکمیت پنج ساله ی طالبان را بدون گرفتن مجوز از هیچ مرجعی، کنار زدند ( ریشه کن نه کردند). اکنون که بازگشت طالب به صحنه ی سیاسی افغانستان، رسماً مطرح شده، همه چیز از کانال پاکستان- محور قابل تکیه برای امریکا در شبه قاره در حال انجام است. امدادگران سعودی فعال تر شده اند تا با ایجاد یک حاکمیت سنی مجهز با مشت آهنین در افغانستان، پروژه ی جهانی برای مقابله با ایران وارد یک مرحله ی فیصله کن شود. عملیات در غیاب حکومت تحت رهبری حامدکرزی شروع نه شده است؛ از پنج سال به این سو، ابتکار پروسه یی که تا به این جا رسیده، در دست آقای کرزی و تیم خاص بوده است.

حکومت افغانستان حد اقل در بیش از یک سال اخیر، تحت نام اعتراض "به خاطر بمباران غیرنظامیان به وسیله ی نیروهای امریکایی و ناتو" به طور مستقیم به عنوان سپر دفاع رسمی و دولتی از طالب در برابر امریکا ظاهر شده است. محافل سیاسی در داخل و خارج آگاه اند که این موضعگیری ها به دلیل عمیق تر شدن کشیده گی و بی اعتمادی روزافزون میان واشنگتن و کابل همیشه صبغه ی واکنشی و انگیزه ی "سیاسی" داشته است. پافشاری پیوسته برای "سپردن مسوولیت های امنیتی به خود افغان ها" نیز بخشی از تنش میان کابل و واشنگتن است. در شرایطی که انتحاری های طالب، به آسانی می توانند به داخل وزارت دفاع و نهاد های متعلق به آن رخنه کنند، ایستاده گی "مستقلانه" نیروهای ارتش ملی در مقابله با جنگ فزاینده و نامنظم، مایه ی سووال است.

آقای کرزی از زمان روی کار آمدن دموکرات ها در واشنگتن در سال 2008، نسبت به نیات آنان در برابر حکومت تحت رهبری خویش، احساس خطر کرده است. در نشست هایی که رییس جمهور کمی پس از برگزاری انتخابات دور دوم ریاست جمهوری با جماعت روشنفکران داشت، با اشاره به برنامه های امریکا نسبت به حکومت افغانستان گفت: " من نه می دانم که ته دل آن ها چیست؟ باید بسیار محتاط باشیم."

حوادث پشت در پشت، آقای کرزی را از موضع"احتیاط" به سوی یورش چند مرتبه یی لفظی علیه ناتو و امریکا پرتاب کرد.

بن بست در امر "مبارزه با فساد"، مظلومیت قانون در افغانستان و نموداری حاکمیت شبه سلطنتی – خاندانی، بیزاری مردم از حاکمیت را عمیق تر کرده است. بازی با "قطعه طالب" نخستین سیاست ابزاری در دست رییس جمهور قرار گرفت. این مانور های پر از کشمکش های غیردوستانه بر سر حفظ قدرت، مردم را به هراس انداخته است. امریکاییان هشدارهای گاه به گاه آقای کرزی در مورد "پیوستن با طالبان" و خطاب آنان به حیث "نیروهای اشغالگر" را به حد کافی جدی و خطرناک تلقی کرده اند. آن ها احتمالاً پس از بازبینی پیشنهادات دایمی پاکستان و ادامه ی رایزنی های سیاسی با انگلیس، عربستان سعودی و مقامات کشورهای منطقه به شمول هند و ترکیه، به این نتیجه رسیده اند که لازم است این"قطعه" را از اختیار آقای کرزی بیرون کنند. سکوت ایران در مواجهه با اخبار هنگامه آفرین "مذاکره مستقیم با طالبان" در رسانه های غرب، می تواند این احتمال را تقویت کندکه آنان نیز دستی در این معامله ها دارند.

پیروزی دیپلوماسی نرم افزاری پاکستان موازی با برخورد سخت افزاری ده ساله در میدان های جنگ و همسویی تیم خاص در داخل حکومت، راه را برای رسیدن طالبان به مرکز قدرت، هموار کرده است. در حالی که حیات ملی افغانستان بار دیگر در گرداب دور جدید معامله ها فرو می رود، بحث نظام سازی درکشور، به قول مقامات امریکایی علی رغم تلاش های ده ساله، چندان نتیجه ی مثبت به بارنیاورده است. بدین ترتیب این طور فکر می شود که برای غرب، نسبت به هر زمان دیگر، فرار آبرومندانه از افغانستان بهتر ازب اقی ماندن به بهای ضیاع خون و خزانه ی گسترده، حیاتی تر است.
اکنون بحث برسر میکانیزم "فرار" از افغانستان است. قبل ازآن به گمان غالب می توان چشم انتظار تغییرات نظامی وفرسایش ساختارسیاسی موجود درکشوربود.

"مذاکره ی مستقیم" امریکا با طالبان بالاثر میانجیگری آلمان- نخستین پنجره یی که رسماً از سوی امریکا به روی پاکستان( متحد صبور و نیرنگ باز غرب) گشوده شد- هنوز نه توانسته است مهر از لبان سران طالبان بردارد. آنان ترجیح می دهند بیشتر از این حوصله مندی نشان دهند و امتیازات محکم بگیرند. نخست باید گروگان های طالب از زندان ها آزاد شوند؛ چنان که به طورکل، زندانیان طالبان قبلاً به طور رسمی و یا به صورت "فرار" از زندان های حکومت افغانستان بیرون شده اند. در مرحله ی بعد، مقامات غربی بر دیپلوماسی ده ساله ی بین المللی با دست خود شان باید چلیپا بکشند و اسامی 138 تن از  سر حلقه های طالبان از فهرست خود ساخته شورای امنیت خط زده شود.

آنگاه در سطح تقسیم بندی قدرت نوبت انجام چی اقداماتی خواهد بود؟ جواب این پرسش در حال حاضر نزد هیچ کس نیست.

قبل از آن، امور مقدماتی برای برقراری تماس با اعضای دایره رهبری طالبان با جلب حمایت کامل دولت افغانستان از سوی جامعه جهانی پیگیری می شود. این"موج بازگشت" به طالبان و سیاست های پاکستان که به نظر می رسید طی ده سال منسوخ شده بودند، بیانگر اخبار جدید و دراماتیک در کابل برای افراد و باشنده های مناطقی خواهد بود که خود را به طور سنتی هدف اصلی ضربات طالبان احساس می کنند.

همزمان با شدت حملات انتحاری طالبان به هدف کشتن چهره هایی که مدافع وضع موجود حساب می شوند، امریکا به ایجادشکاف در دم و دستگاه حکومت افغانستان امید بسته است. این احتمال قوی است که طالبان در خصوص رهبران جریان های حاضر در قدرت سیاسی ده ساله که از نظر آن ها "دشمن" پنداشته می شوند، پیش شرط های درشت را برای مذاکره کننده گان بین المللی مطرح کنند. در این امر هیچ کس نه باید کوچکترین تردیدی به خود راه دهد. در حالی که نیمی از اعضای دستگاه حاکم از روند پیش آمده، غرقه در احساس پیروزی اند، نیمه ی دیگر، که هنوز از شوک ترورهای "هدفمند" در شمال بیرون نیامده اند، این وضع را برای آینده ی خود شان نوعی پیش لرزه ی مهلک تعبیر می کنند. پروژه ی جدید در افغانستان با تحولات "بهاری" در جهان عرب و روند "تکمیل شدن محاصره ی ایران" در منطقه، رابطه ی تنگاتنگ دارد. افغانستان در تحولات جدید تاریخی، مانند گذشته به منزله ی "گذرگاه" ستراتیژیک مطرح است. بر بنیاد همین دیدگاه، قبل از ایجاد تغییرات در جغرافیای سیاسی منطقه، به خصوص در ایران، تلاش ها در جهت ایجاد مصوونیت "گذرگاه" به خاطر عبور به سوی مرزهای ایران، آغازشده است.

در حالی که هنوز ترس ها و تصامیم برخی از سران اقوام و تنظیم ها در برابر چالش تعریف شده ی جدید عیان نه شده است، سخنگوی "ایتلاف تغییر و امید" حداقل نگران از حذف احتمالی نام های سران طالب از "فهرست سیاه شورای امنیت سازمان ملل متحد" با هشداری سرپوشیده توضیح داده است که "حذف نام شماری از سران طالبان نزد ما گنگ است و من فکر می کنم نام های این افراد بر مبنای یک فلسفه در لیست سیاه درج شده است و اگر تصمیم بر حذف آن باشد، باید دلایل قانع کننده یی برای مردم وجود داشته باشد. در غیر آن اگر حذف نام ها بر اساس معامله، سازش و یا داد و گرفت صورت بگیرد، برای مردم افغانستان قابل قبول نه خواهد بود."

این به تنهایی "معامله" نه خواهد بود. این جدی ترین زنگ خطر به آدرس کسانی است که زمانی مخالفان سیاسی و نظامی طالبان بودند و حالا ممکن است از مدافعان صدیق "آشتی با طالبان" باشند. گمان وجود دارد که مخالفان سیاسی و نظامی طالبان در داخل نظام که در واقع کمربندحفاظتی حاکمیت کنونی حساب می شوند، در جستجوی راه خروج از امواج جدید اند. اما آن ها صاحبان حاکمیت ده ساله ی اخیر اند که به طور کامل از سوی طالبان نفی شده است. پس غرب چی معامله ی تازه یی در آستین دارد که طالبان را قانع کند؟ حد اقل پاکستان- عقبه ی پرپهنای- طالبانیزم برنده ی دور اول رقابت ها شده است.

آقای وحیدمژده آگاه مسایل سیاسی و آشنا با گروه طالبان، هفته ی گذشته، حتا این احتمال را رد کرد که ممکن است گروه طالبان در برابر مشوق های اخیر سیاسی غرب، از خود گردن نرم نشان دهد. وی ظاهراً از قول حلقاتی در داخل طالبان افشا کرد که امریکا دو گزینه برای طالبان پیشنهاد کرده است:

یک: در یک حکومت مشارکتی با نظام حاکم شامل شوند.
دو: نظام فدرالی در افغانستان را قبول کنند.

اگر این پیشنهاد واقعاً به سران طالبان پیشکش شده باشد، سیطره ی طالبان بر ولایات شمال و نواحی مرکزی را تحت نام اداره ی فدرالی به صفر می رساند؛ البته طالبان بدون شک با هر دو جزء این پیشنهاد به مخالفت بر می خیزند. یگانه پیش شرط طالبان، خروج بی قید ارتش های غربی، برداشتن بساط حکومت کنونی و برقراری حاکمیت نوع جدید اما به شیوه ی رفتارهای سنتی است. این موضع اگر با قاطعیت معمول دنبال شود، با توجه به تجارب قبلی، جنگ داخلی را اجتناب ناپذیر می سازد. این جنگ، بار دیگر مقدمه ی یک نبرد پیچیده میان کشورهای منطقه نیز خواهد بود.

مجموع تحرکات این نکته را می رساند که از قبل روی کلیه فاکتورهای احتمالی بحران کار صورت گرفته است. غربی ها این بار از روی برنامه ی دقیق به کومک پاکستان، عربستان سعودی و همسویی ترکیه، اوضاع را مدیریت می کنند تا هیچ جنگ طولانی دارای ویژه گی واکنش های گروهی و "تنظیمی" که منافع کشورهای بزرگ مالی جهان را تهدید کند، اتفاق نه افتد. حدس زده می شود که بازگشت بخشی از دسته جات "طالبی" در ولایات شمال در سه سال پیش، در واقع مقدمه یی برای تحولات عمده تر از شمال به سوی مرکز بوده است. هنوز مشخص نیست که جزایر جنگی مزمن آیا به محاذات گسترده یی که توان براندازی حاکمیت های محلی درشمال را داشته باشد، مبدل می شوند؟ اگراین دسته های پراکنده توان درهم شکنی حاکمیت قوماندانان محلی طرفدار دولت را همانند روفتن حاکمیت های قوماندانان قندهار در سال های اول دهه ی نود از خود به نمایش بگذارند، طالبانیزم نوع شمال با ویژگی های تجربه ناشده، پدیدار می شود.

گزارش ها حاکی اند که چنین تحرکات در ولایات قندز و تخار شروع شده است. در دهه ی اخیر، حکومت آقای کرزی بر نیروهای عمدتاً "شمال" و "نواحی هزاره جات" تکیه داشته است. امریکایی ها خواهان ایجاد "شکاف سیاسی بزرگ دیگر در افغانستان" نیستند؛ اما ضرورت آوردن تغییر در افغانستان و منطقه به شدت احساس می شود. این امر، دست کم به خراب کردن مؤقتی برخی از آبادی های سیاسی، رابطه دارد.
اظهارات بارک اوباما و دیوید کامرون در هفته گذشته، نشان داد که قدرت های بزرگ سرنوشت تازه یی را برای طالبان و افغانستان تدارک دیده اند که توضیح جزییات آن اندک اندک شروع شده است.

رییس کمیته تحریم های القاعده وطالبان اخیراً گفت: شورشیان طالب در افغانستان باید راه خود را از القاعده جدا کنند.

یک دیپلومات غربی آشنا با این موضوع گفت: این شورا به زودی پیشنهادی را به دو کمیته ارجاع می دهد؛ یکی پیشنهاد به هدف برداشتن تحریم ها از سفرهای چهره های ارشد طالبان و باز کردن حسابات مالی آن ها، پیشنهاد دیگر به کمیته بعدی به خاطر اجرایی کردن چنین تحریم ها علیه افراد مرتبط با القاعده و سازمان های مربوط به آن مطرح می شود.

به طور معمول یکی از پیش شرط های گروه طالبان برای ورود به صحنه مذاکره سیاسی با دولت افغانستان، حذف اسامی افراد عمده طالبان از فهرست سیاه شورای امنیت سازمان ملل متحد بوده است.

اینک نتیجه ی هشدارهایی که از سوی سیاسیون و صاحب نظران در مورد پیروزی دیپلوماسی نرم افزاری پاکستان، به رهبران سیاسی افغانستان داده می شد، چهره ی خود را صاف و روشن نشان می دهد.

آیا آزمون تاریخی دیگری در راه است؟
جوزا- 1390