07.2014 .13

 

لینک بخش اول

 

محمد سرور

ملت تعویض نا پذیر

 

بخش دوم

 

زمانی که اوباما سکان قدرت را به دست گرفت ، دیدگاه امریکا در مورد افغانستان باز تر شده بود. امریکا سر انجام درک نمود که هدف نهایی ستراتژیک پاکستان آن است تا افغانستان را تحت قیمومیت اش داشته و طالبان وسیله در دست آن کشور جهت بر آوردن این مآمول بود. حل مساله افغانستان مستلزم آن بود تا امریکا اولآ چالش پاکستان را لگام زند.

 

سوال اساسی آن بود که چطور . برخورد اداره بوش چنان بود که گویا افغانستان و پاکستان در دو قاره مختلف موقعیت دارند. لیک اداره اوباما به این شیوه ی برخورد  پایان داده ، دو کشور را مرتبط همدیگر دانسته ، سیاست منطقه یی افپاک را به پیش کشید.

 

کلید حل مساله افغانستان در ایجاد تغیرات در پاکستان نهفته بود. پاکستان سرزمینی بود که طالبان از آن به حیث پایگاه استفاده مینمودند. حال ما درک نموده بودیم که علت موافقت پاکستان بدین امر در چه نهفته میباشد. ما میبایست در محاسبات ستراتژیک پاکستان دگرگونی وارد مینمودیم نه در کمیت نیروها.

 

هولبوروک چنین طرح مینمود که امریکا دارای منافع مهم در افغانستان و منافع حیاتی در پاکستان بوده ، ما از فرصتهای بیشتر جهت تحقق اهداف ستراتژیک خویش در پاکستان به تناسب افغانستان برخوردار میباشیم.

 

در سال2009 بیش از نیمی از هیآت دیپلوماتیک امریکا در پاکستان مصروف مسایل جاسوسی و ضد تروریزم بودند تا مسایل دیپلوماتیک. مارک گروسمن ، خلف هولبوروک ، به همتای پاکستانی اش اظهار داشت که ما نه دارای منافع مشترک بل دارایی اهداف همسان میباشیم.

 

روابط ایران-امریکا در یک دهه گذشته از نکته اوج همکاری در مورد جنگ افغانستان تا صحبت پیرامون جنگ اجتناب نا پذیر میان دو کشور در نوسان بود. دیپلوماتها و بعضی از کارمندان گارد انقلاب اسلامی از همکاری با امریکا در جهت سرنگونی رژیم طالبان و ایجاد نظم نوین سیاسی در افغانستان دم میزدند. خامنه ای، در تفاهم با هیات رهبری ، اعلام داشت که ایران خدماتی را در عرصه پایگاه های هوایی ، نجات و جستجوی پیلوتان طیارات سرنگون شده امریکایی ، دستگیری و نابودی رهبران القاعده و ایجاد روایط با اتحاد ضد طالبان شمال عرضه نمود.

 

نقش ایران در پیروزی کنفرانس بن 2001  برجسته بود. زمانی که مذاکرات پیرامون تقسیم وزارتخانه ها به بن بست کشید، جواد ظریف ، سفیر ایران در سازمان ملل متحد و رییس هیات ایرانی در کنفرانس،‌ با اقناع یونس فانونی ، رییس هیآت افغانی ، کنفرانس را به نتیجه مطلوب رسانید.

 

واشنگتن شاید تصور نماید که انکشافات و رویدادها در عراق و افغانستان هیچ ارتباطی با ایران ندارند. لیک ایران تلاشهای نظامی امریکا را در منطقه به حیث عامل آسیب پذیری امریکا و تقویت فزاینده نفوذش میپندارد. به گفته ی نویسنده ، انکشافات با تهی جلوه دادن تهدیدات نظامی امریکا آن کشور را به آسیب پذیرهای ستراتژیک فزاینده مواجه میسازد.

 

مردم ایران با پروگرام اتمی کشور شان مخالفت نداشته ، به سان مردمان هند و پاکستان مصرانه خواهان آنند تا کشور شان به یک قدرت اتمی مبدل گردد.

 

موضعگیری رییس جمهور اوباما در مورد شرقمیانه  از همان بدو نسبت به گذشته متفاوت بود. موصوف خواهان بهبود وجهه وسیمای  امریکا در جهان اسلام بوده و متیقن است که که بهترین راه نیل بدین هدف پایان دادن به منازعات بد نام امریکا میباشد. هدف نهایی عدم دخالت و خاتمه دادن به تعهدات روان ، مقدم بر همه در عراق و افغانستان، و امتناع از مداخلات جدید میباشد.

 

2

 

 

حمایت از رژیمهای خودکامه و دیکتاتور ستون اساسی سیاست امریکا را در شرقمیانه تشکیل میداد. ما بارها اعتراف نموده ایم که سرمایه گذاری در جهت حمایت از خودکامه گان مفکوره نیک نمیباشد. لیک ما بدیلهای دیگری را غرض حفظ منافع خویش در یافت ننمودیم.

 

اداره ی امریکا کوشیده تا از توازن میان منافع و ارزشها سخن بمیان آرد. لیک در عمل همواره منافع را بر ارزشها ارجحیت داد. اداره از دموکراسی برای همه عربها ( بحرین ، سعودی ،یمن ) حمایت نمی نماید. ولی عربهایی که خواست شان با منافع امریکا یکسان است ، از این امر مستثنا اند.

 

علاقه وافر امریکا به طیارات بدون سرنشین قابل درک میباشد. این وسایل موثر ، ارزان و سهل ترین راه مبارزه علیه تروریزم در تناسب با به راه انداختن کارزار ضد شورش ، که مستلزم صدها هزار نیرو و تلاش برای ملت سازی میباشد ، پنداشته میشود. جای تعجب نبود که طیارات بدون سر نشین سریعآ ستون مرکزی ستراتژی ضد تروریزم امریکا را در افغانستان ، پاکستان و بعدها یمن تشکیل داد.

 

ستراتژی ضد تروریزم ، به طور آرام و بدون سر و صدا ، بستر عمده و اساسی سیاست امریکا را در شرقمیانه و آسیای جنوبی در بر گرفت.

 

واشنگتن از اعمار پایپ لاینی که از ترکمنستان تا هند امتداد دارد ، به مثابه ابتکار راه ابریشم نوین سخن به میان میاورد. این امر به رشد تجارت و انکشاف اقتصادی در افغانستان و سایر کشورهای ایکه در امتداد خط تاریخی ابریشم موقعیت دارند، منجر خواهد شد.

 

پاکستان ادعا مینماید که چین دوست « تمام اقلیمها » برای آن کشور محسوب میشود . تجارتپاکستان – چین در سال 2015  به ده میلیارد دالر بالغ خواهد شد. چین صریحآ خواهان ارتش نیرومند پاکستان به خصوص قوای نیرومند آن کشور به مثابه سرمایه سترتژیک در غرب اسیا میباشد. برعکس هند متحد ستراتژیک امریکا در بازی جهانی غرض جلوگیری از بلندپروازی های چین میباشد.

 

ما معتقدیم که آینده در شرق رقم خواهد خورد و بازی بزرگ قدرتهای جهانی یر علیه چین در آسیا- پسفیک متمرکز خواهد بود . این چین نه شرقمیانه است که چالش واقعی ستراتژیک در برابر امریکا میباشد. به گفته هلری کلنتن : «آینده ایالات متحده با آینده آسیا- سفیک گره خورده است. سیاست جهانی در آسیا ، نه در افغانستان و عراق ، تعین شده و امریکا در مرکز ثقل افدامات جاری خواهد بود.»  دیدگاه امریکا  آن است که ما مانند هفت دهه گذشته قدرت نظامی در منطقه اسیا - پاسفیک، که تآمین کننده صلح و امنیت است ، خواهیم بود.

*

لینک بخش اول