05.2014 .11

رزاق مامون

پیروزی داکترعبدالله، لزوماً ماندگاری در قدرت نیست

 

چه ضمانتی وجود دارد که با همگرایی «تنظیمی» بار دیگر، سیلاب هول آسای وحشت، انحصار و دزدی دار و ندار مملکت را نخواهد بلعید؟

 

اکنون که تنور تبلیغات داغ است، کسی به این نمی اندیشد که پهلوگیری کشتی سوراخ گل آغا شیرزی ها به سوی داکتر عبدالله چقدر به مملکت و امر نجات از قهقرا سودمند خواهد بود. زلمی رسول، ستون تیم ارگ که کشور را بر لبه ی پرتگاه برده  اما هنوز بر تار کهنه زخمه می زند،  برای اشتراک در حکومت آینده که حتی تشکیلات آن چندان محتاج دستکاری نخواهد بود ، آماده گی می گیرند.

استاد «سیاف» هم درهمان خطی می رود تا برای خود گوشه یی دست و پا کند که امپراتوری زمین و جایدادهای خود و فرماندهانش را حفظ کند. پس حماسه ی حضور مردمی شانزدهم حمل پاسخ خود را از چه دریافت خواهد کرد؟

درین معاملات، تیم «اصلاحات و همگرایی» در نقش توزیع کننده ی امتیازات و زمین های سفید ،  ظاهر شده و یگانه برنامه اش، تجدید نظر مختصر در نحوه ی تقسیم کرسی ها خواهد بود. برنامه ی دیگری که قوه ی محرکه ی عبور از بحران به شمار آید، در جریان کارزارهای انتخاباتی تیم اصلاحات، دیده نشده است. سووال این است که غیر از تقسیم قدرت بین «برادران» چه چیز دیگری در چنته ی تیم اصلاحات وجود دارد؟

آموزه ها چه می گویند؟ روایت آموزه ها سخت هشدار دهنده است. آموزه ها می گویند که همه چشم انتظار «تقسیم» دولت و حکومت بین تنظیم ها استند؛ هر کس خودش را به پیچ و مهره ی این روابط چسپانیده؛ کاری که به خصوص ظرف 12 سال اخیر از نام «قانون» و به بهای سرکوب قانون صورت گرفته است. اعلام پیوستاری «احمد» یا «محمود» به این یا آن تیم از نظر تبلیغاتی وزنه ی حساب می شوند؛ مگر از نظر این که واقعاً چه «تغییراتی» مفید در روند نظام سازی و انتقال مسالمت قدرت سیاسی را سبب خواهد شد، هیچ کس پاسخی برای گفتن ندارد. به ویژه، شماری از نخبه گان درجه نخست و حتی میان پایه ی «اصلاحات و همگرایی» با گفتن این که اگر چنین نشود، «سیلاب» می آید؛ یا به خیابان ها می ریزیم... یا اجازه نمی دهیم که ... هیچ کس از آن ها نمی گوید که چنین تهدید ها دقیقاً متوجه کدام اشخاص، کدام نیروها و کدام آدرس مشخص است؟

اگر تهدید ها متوجه «دولت» است؛ دولت که درهمین 12 سال در دست خود شما بوده وحالا هم است. ازین قرار، شما شرکای خود را تهدید می کنید و این تهدید ها چه ربطی به مصالح مردم و کشور دارد؟  اگر با این تهدید ها سایه ی «کمیسیون های انتخابات» را چوب می زنید، اعضای کمیسیون ها قبلاً بر اساس توافق کرزی و مارشال فهیم گزینه شده بودند. اگر تهدید ها متوجه تیم اشرف غنی است، ثابت کنید که اشرف غنی در گزینش اعضای کمیسیون های انتخاباتی دست داشته و ثابت کنید که چقدر رأی تیم اصلاحات وهمگرایی را به نفع خود مصادره یا مثله کرده است. اگر این تهدید ها کنایه ی از نوع واکنش «جهادی» به امریکا و نیروهای منطقه یی است که به طور مسلم در قضیه ی افغانستان حضور دارند، موضوع جهت مشخص خود را تعیین می کند که در آن صورت، باید آماده کارزار باشند. به دلیل آن که بازگشت «تنظیم» ها به قدرت، در محاسبه های بین المللی جایی ندارد و حتی فرازآیی داکترعبدالله در دور اول انتخابات می تواند یک تورم مصنوعی افکار عمومی به هدف بیرون کشیدن کرزی از سوراخ قدرت باشد و هرگاه واجب افتد، مساعد به ترکیدن باشد. در غیر این موارد، چنگال این تهدید به سوی یخن خود «تنظیم ها» ها دراز خواهد شد. برخی حلقات تنظیمی، اکنون شعارهای انتخاباتی خود را با اصطلاحات نظیر«فاشیست ها»، «قوم گراها» و ازین دست واژه ها دنبال می کنند. اگر کمی به حافظه ی خود رجوع کنند، بی زحمت و صاف وروشن درمی یابند که تیم همگرایی و اصلاحات از مارشال فهیم تا قانونی، و بسم الله و ده ها تن دیگر، در کنار همین چهره هایی که اکنون آنان را با القاب زشت خطاب می کنند، در جلسه کابینه می نشستند؛ در دور میز «شورای امنیت ملی» به ترتیب خشت کنار خشت جا میگرفتند و کرسی های دولت و حکومت را به نفع خود و اطرافیان خویش قسمت می کردند. همین اسماعیل خان یون، عضو شورای امنیت ملی بود و آخر کار، میلیون ها دالر به وسیله کریم خرم فراچنگ آورد و امروز دستگاه سنگر کوب درست کرده تا پهلوان پنبه های تنظیمی  فاقد اقتدار را که خدای شان پول و جیفه ی دنیا بود و است؛ تا میز محاکمه بدرقه کند. همین شخص، برخلاف تصور برخی ها، نزد اشرف غنی هیچ قدر و قیمتی ندارد و همچنان به عنوان محمل گرایش های ضد ملی شناخته می شود.

هیچکدام از نخبه گان و همروان تیم اصلاحات و همگرایی از خود سووال نمی کنند که آیا بازهم تجربه ی تشکیل حکومت متشکل از «تنظیم ها» می تواند کشور را از معرکه ی خطرناک کنونی به سوی ثبات عبور بدهد؟ اگر پاسخ مثبت است، چه نمونه یی از گذشته، چه تجربه ی شفاف و مطمین از کارکردهای قبلی دسته جات «تنظیمی» در دست است که چنین مأمولی را اثبات کند و نشان از یک آینده ی مسعود در  شرایط حاضر دهد؟

همگرایی «تنظیم ها» از 23 سال به این سو، از نظر تجربی ( در چند مرحله) فقط یک نمونه ی سیاه و بسیار هولناک از خود بر جا گذاشته؛ و آن، فقدان مدیریت، تکیه بر تفنگ و بی نظمی، بی عادتی و بی اعتقادی به مدیریت هوشمند، اعمال سلطه ی رفتارهای جبهه یی و شخصی در امور دولت و حکومت، دسته بازی، انحصار و جلوگیری از شکل گیری یک نظام مدیریتی حسابگیر در سطح عمومی است. تا کنون نمونه های موفق، همه پذیر، سالم و غیرقابل انکار وجود نداشته است. چه ضمانت و زمینه ی ظهور کرده است که داستان همگرایی «تنظیمی» بار دیگر، کشور را به لانه ی وحشت و دزدی و ظهور دسته های خون آشام در کوچه بازارها، شاهراه ها و حتی جاده های پایتخت تبدیل نکند؟ اگراز میان این همه فشار ها، بر فرض، تیم تنظیم های با هم دشمن موظف به تشکیل حکومت شوند، و کارزار تقسیمات سهمیه به هر تنظیم کمافی السابق شروع شود، بعید است عقل باور کند که بیش از یک سال دوام بیاورد.

اگر قرار باشد دوکتور اشرف غنی در مسند «اپوزیشن» قدرت «تنظیمی» مستقر شده و همه روزه، نقاط ضعف و شکسته گی های امور اجرایی را نشانه بگیرد و خود در برابر هر شکست حکومت تنظیمی، طرح ها و برنامه های واضح جهت عبور از بحران مطرح کند ، در واقع نیروی اپوزیسیون، در ذهن جامعه عملاً دولت و حکومت را فتح خواهد کرد. مشکل دیگر تیم اصلاحات و همگرایی این است که اگر به وعده هایی که به سران تنظیم ها داده شده، رسیده گی نشود، جنگ تنظیمی از داخل دولت اجتناب ناپذیر خواهد شد- درست مانند جنگ هایی که از نخستین سال ورود دسته جات «تنظیمی» به کابل شروع شد و تا امروز چهره ی کابل را مسخ نگهداشته است.

در حال حاضر، نشانه هایی از یک تکرار شوم یعنی ترسیم طرح سنت دسته جات «خلقی» در برابر«پرچمی»، «حزب اسلامی» در برابر «جمیعت اسلامی» به چشم می خورد.

***

پیوند های مرتبط با موضوع :

صفحه ی ویژه ی انتخابات  2014