رسیدن:  09.02.2014  ؛ نشر : 10.02.2014 

ولید صاعد

صاحبدلان بگوی که «صاعد» مبر زیاد 
 

به مناسبت اولین سالروز وفات شادروان پوهاند دکتور سید هاشم صاعد   

مرحوم دکتور سید هاشم صاعد یک سال قبل از امروز به تاریخ 9 فبروری 2013 بعد از یک مریضی طولانی و بعد از یک عمر جهد و تلاش و مبارزه برای آبادی و آزادی میهن به سن 85 سالگی جهان فانی را وداع گفته به جاودانگی پیوست و در عالمی از اندوه و ستایش  دور از  دامن وطن به خاک سپرده شد  . از شحصیت والا و خدمات ارزشمند و مبارزات آزادیخواهانۀ وی سخن ها رفت و از دامنه های هندوکش  تا قاره های امریکا ، اروپا و آسترلیا  مجالسی در تجلیل از شخصیت و مقام وی بر گزار گردید و همه از  فقدان  وی  در جامعه سیاسی ، فرهنگی و علمی کشور  اظهار تآسف و اندوه  نمودند .

دکتور سید هاشم صاعد که از عمق جامعه  خویش بر خاسته بود  با نزاکت ها و رموز و ارزشهای  جامعه آگاهی کامل  داشت . و ی از درد ها و کمبودی های مردم وطنش آگاه بود  و از این کمبودی ها و نابرابری ها مانند یک تعداد دیگر از همنشینان و همقطارانش  رنج می برد ، بناعن  از همان آوان جوانی با اندیشۀ تحول طلبانه و آزادی خواهانه  پا به عرصه سیاست و مبارزه گذاشت . عشق و علاقه فروان وی به مسائل سیاسی و اجتماعی وی را بر آن واداشت تا فاکولته طب را ترک نموده  شامل فاکولته حقوق و علوم سیاسی گردد  و با این آرزو توانست درزمرۀ استادان نیک نام و حقوقدانان شناخته شده کشور مدافع حقوق قشر نادار و فرودین جامعه گردد  . وی از همان نوجوانی ها تشنۀ آموزش و فراگیری بود ، با شخصیت های پاک دل و پاک دامن و آزادیخواه نشست و برخاست داشت . چنانچه خود می نویسند که :« . . . هر کجا اسمی از انسان شریف و دانا می شنیدیم بیدرنگ به سراغش میرفتیم تا مگر از مزرعه ای تجربه و دانش شان خوشه بر چینیم . در برخورد با همین اوضاع بود  که نویسنده در کنار بعضی دوستان دوره مدرسه خود ، دوستان ارزشمند دیگری یافتم که تعدادی از آنها تا سالیان زیاد در صف شخصیت های ملی و ترقیخواه جامعه قرار داشتند . »

با پخش خبر وفات   استاد صاعد ،  پیام های مملو از تاثر و اندوه و مملو از ستایش از شخصیت وی از کشور های مختلف سرازیر گردید که هر یکی در لابلای اندوه و تاثر فراوان ، از ابعاد مختلف شخصیت او از مبارزات او از استقامت و استواری او در برابر مشکلات فراوان و باالاخره از مرگ در غربت او با افتخار و تمجید سخن گفتند و مرگ او را یک ضایعه ای بزرگ دانستند ،  ضایعه بزرگ در جامعه ای  که هنوز درد ها و زخم هایش به مداوا ضرورت دارد  و هنوز نابرابری  و بی عدالتی هنوز ظلم و ستم فقر و  بد بختی گلیم فرسوده اش را از دامن ناتوان آن دیار نبسته است  .

     پایداری و استواری شادروان دکتور صاعد  بر اندیشه و ایدال هایش و استقامت در راه و رسالت ملی اش  روشن و هویداست و همگان بر این نکته تاکید نموده اند چنانچه در جائی میخوانیم که : « استاد صاعد هیچگاه به اورنگ نشینان باج و خراج نپرداخت » . ویا میخوانیم که :

« . . .  در راستای تأمین آزادی ،حاکمیت ملی و حاکمیت ستمدیدگان همیش استوارانه وفادار ماند»

و یا : «. . . دست و پایش نلرزید و به دولتمردان جابر ، ستم پیشه گان و جنایت کاران تسلیم نشد» 

ویا : « استاد صاعد مرد آزاد منش و آزاد اندیشی بود که عمر پربارش را به آزادی خواهی و حق طلبی سپری نمود»

و یا : « استاد صاعد به قول و قرار هایش وفا دار ماند و ایستاده مرد»  

و یا : «. . .  هرگز حاضر نشد به هیچ تجاوز گر و رژیم مستبدی تسلیم شود .  داکتر صاعد تا توان در بدن داشت با  قدم و قلم در راه بهروزی مردم کشورش تلاش کرد . بیماری طولانی توش توان وی را تضعیف کرد با آن هم از هر گونه امکان ارتباط گیری خودداری نمی کرد و با زبان بی زبانی تعهدش را به شرافت سرزمین افغانستان و مردمش اظهار میداشت . مرگ داکتر صاعد برای جامعه روشنفکری افغانستان یک ضایعه جبران ناپذیر است. »

هموطن عزیز دیگری چنین  نوشت : « داکتر صاعد  در راه آزادی میهن ، ترس جبن و سازش را به دور افگند و برای خود شهامت و برای فامیل و همسنگرانش افتخار دائمی کسب نمود . . . »

بلی این افتخار نصیب همه شخصیت های با درد ، وطن پرست ، آزادیخواه وضد استعماری و ضد استبدادی و آنانی گردیده که هنوز  صاعد و دیگر  صاعد ها  را با خود دارند و مردانه و یک دنده از آزادی از دموکراسی و عدالت اجتماعی در برابر  ظلم  ، استبداد و استعمار به دفاع بر می خیزند .

      کمبود یک چنین انسانی  که «با کوله باری از دیوان و قلم و کتاب» پیمان رزم بسته بود و برای مردم و میهنش  تپید و رزمید و باالاخره دور از دامن وطن و در دیار غربت جان داد برای همه درد آور است چنانچه  محترم همایون ساحل  در شعر  شان تحت عنوان «صاعد» عالی این   را ترسیم نموده اند

 شگفتا

دانش آموزان جهد و

مدرسین دادگر را

که

چون صاعدان بر شکوه آزادی

                با کوله باری از

                             دیوان

                             و قلم و کتاب

                                       پیمان رزم و ایثار بستند .

با عاصیان و عیاران

                  کوهنورد

که :

طلسم ظلمت شب سیاه را

                  با مشعل خرد ،

                  اندیشه های بارور حقیقت

و دشنه و شورش

باید شکست

          و بس .

 

تجلیل از مقام استاد صاعد  با  کلماتی مملو از احساس  و قدر دانی بیانگر این واقعیت است که او در طول زندگی پر بار مبارزاتی  و فعالیت های سیاسی و اجتماعی اش با شجاعت و صداقت گام نهاده  و آنرا در عمل ثابت نموده  و نشان دهندۀ آن است که در راهی که وی  و یاران و همسنگران شهید وی قدم گذاشته اند آن راه ادامه خواهد یافت و نقش گام های متین ایشان جستجو خواهد شد .

شادروان دکتور صاعد  در طول جنگ  مقاومت ملی علیه اشغالگران شوروی سابق  و رژیم کودتا به انواع مختلفی و با دان قربانی های فراوان  به فعالیت و مبارزه پرداخت . ازجبهه آزادی خواهان در دانشگاه کابل تا تشکیل سازمان آزادی بخش ملی افغانستان (ساما)  و جبهه متحد ملی و فعالیت های فرهنگی با مرکز اطلاعات افغان   در پشاور پاکستان و فعالیت منحیث مشاور در اتحادیه سمت شمال در پشاور و نمایندگی جبـهه متحد ملی در اروپا و سفر  در کشور های مختلف دنیا  جهت معرفی مقاومت مردم افغانستان  ، فعالیت در کمیته حقوق بشر  ، تدریس مبادی حقوق در اکادمی برای افغانها در آلمان و همکاری های تنگاتنگ وی با شورای دموکراسی در آلمان و بعدا در کشور کانادا و غیره  همه نمونه ای از فعالیت ها و کار نامه های  وی در طول جنگ آزادیبخش ملی و دورۀ مقاومت می باشد .

 زندگی پر از فراز و نشیب است  زیبائی هائی دارد  و لحظه های تلخ و جانفرسا . زندگی مرحوم صاعد بیشتر با این تلخی ها ، تعقیبها و مشکلات فراوانی که دولتها برای او ایجاد میکردند و مشکلات اقتصادی  ناشی از انتهای تقوی و پاک نفسی وی ، همراه بود . از دست دادن فرزند جوان و برادر برومند و یاران و همسنگران  و بالاخره دوری از زادگاه و بستر بیماری درد های دیگریست که هر انسان را از پا می اندازد  ولی هیچ یک از این دشواری ها و رنج های بیشمار دکتور صاعد را از راه و رسالت ملی اش بدور نساخت ، قسمی که هوطنان عزیز در این راستا بجا  فرموده اند که:

«. . . داکتر صاعد در راه دفاع از استقلال افغانستان و دموکراسی قربانی های بزرگ را متقبل شد و هر گز حاضر نشد به هیچ تجاوز گر و رژیم مستبدی تسلیم شود . تلاشهای داکتر صاعد در سمت و سو دهی جنبش مقاومت ملی ضد تجاوز شوروی فصل پر افتخار زندگی او را تشکیل میدهد که او شاهد شهادت برادر و فرزندش بوده است .»

و یا می خوانیم که : « . . .این مبارز استوار در مبارزه با استبداد نظام های سرکوبگر و ضد مردمی  اربابان استعمارگر آن در راستای تأمین آزادی ، حاکمیت ملی و حاکمیت ستمدیدگان هیمش استوارانه ایستاد ، قربانی  داد و تا آخر به آن ارزشها و ایدآلهای عالی و شریفانۀ خود وفا دار ماند .»

«  ...دکتور صاعد در دوران شکست و فتور مبارزات دموکراتیک و در دوران استبداد جمهوری داوود خانی در کنار سایر پیشتازان جنبش برای سازماندهی دوبارۀ آن تلاشهای بیدریغ کرد . پس از کودتای ننگین هفت ثور 1357 ش ، این تلاشها شدت و سرعت بیشتر یافت. . »

« به یاد و بود مرد بزرگی می نویسم که تا آخر عمر در راه تحقق دموکراسی عدالت و روشنضمیری دست و پایش نلرزید و به دولتمردان جابر، ستم پیشه گان و جنایت کاران تسلیم نشد.»

بلی همه این دشواریها و قربانی ها قامت استوار او  را خم نتوانست ، ولی بیماری طولانی تاب و توان وی را کاسته رفت ولی باز هم   آهی نکشید و بر این بیماری نیز مانند مشکلات و دشواری های فراوان دیروز لبخند زد و رسالتش را فراموش نکرد .

در هنگام  افتادگی و هنگامی که پر و بالش شکسته بود باز هم دوستان و یارانش را فراموش نکرد و ندا برآورد که :

صاحبدلان بگوی که «صاعد» مبر زیاد 

                                       من پر شکسته ام تو خود را به من رسان

ویا  شعر «آرزوی وطن » را چنین آغازید:

دستم بگیر و زود به خاک وطن رسان

                                         افسرده را به سیر گل و یاسمن رسان

ولی دریغا که این آرزو و آرزو های دیگری که  وی برای مردم و میهنش داشت ، برآورده نشد و صاعد در عالم غربت در حالی که فقط چند جلد کتاب و کاغذ و قلم و نام و افتخار فراوان از خود به یادگار گذاشت به جاودانگی پیوست و یاران و همسنگرانش از آنسوی قله های هندوکش ندا برآوردند که : « . . . عقابان مغرور و بلند پرواز قله های هندوکش و بابا به سوی آفاقی که شهباز اندیشۀ صاعد بر بلندی ان در صعود بود و صدایش در آن دوردست های نهایت دور منعکس می شد ، در پرواز اند . در این رهنوردی و کوهنوردی صاعد با ماست ، با ما زندگی میکند ، با ما سرورد آزادگی فریاد می زند ، با ما درد می کشد ، با ما در اوج سختی ها و ره گمی ها و توفان ابر های سیاه ، برای در آغوش کشیده آفتاب بال می زند ....»

                         هر گز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

                                                   ثبت است بر جریدۀ عــــالم دوام مــا

                                  روحش شاد و خاطره اش گرامی باد

 

                                                  ولید صاعد

                                               فبروری 2014