رسیدن:  02.04.2014  ؛ نشر : 03.04.2014

حکیم نعیم

دانشجوی مقطع دکتورا در پوهنتون کالیفرنیا

انتخابات، امریکا و بقای افغانستان

 

انتونی کوردسمان، رییس دفتر ستراتیژی مرکز مطالعات ستراتیژیک و بین المللی که یک نهاد پالیسی ساز و همکار به حلقه قدرت امریکا است، در یک سخنرانی اش به تاریخ 20 سپتمبر 2012 در رابطه به انتخابات گقته است که «انتقال قدرت به معنای داشتن انتخابات در کشور های مانند افغانستان نیست. به عوض انتخابات، موجودیت و یا خلق یک حکومت "موثر و کارکن"، غیر متمرکز و ساختن اداره در افغانستان نیاز واقعی است" (1).

ماکس بووت یکی دیگر از "تحلیل گران" نیومحافظه کاران که از طرفداران سر سخت دولت اسراییل هم است در مقاله یی که در لاس انجلس تایمز و چندین رسانه ی دیگر به نشر رسانده، آشکارا خواهان مداخله امریکا در انتخابات افغانستان شده است و از دولت امریکا خواسته است که "جانشین گزینه یی برای کرزی تعیین کند" (2).

گفته های آقایان کوردسمان و بووت را به خاطری اینجا نوشتم تا مثالی باشد از تغییر سترا تیژیک حلقات قدرتمند امریکایی در رابطه به انتخابات در افغانستان.

شاید گفته شود که این آقایان نظرات فردی شان را بیان کرده اند و ربطی هم به امریکا ندارد و در ظاهر آنچه آقای کوردسمان می گوید شاید به نظر بعضی ها یک جذابیت "واقعگرایانه" هم داشته باشد. فقط مساله تنها روی برخورد امپریال گونه ی آقای کوردسمان با انتخابات در افغانستان نیست که با یوفویزم معمول نیولیبرالی ارایه می شود. مساله روی مهندسی انتخابات 2014 برای حفظ و گسترش بحران در افغانستان است. بعد از انتخاب اوباما در سال 2008، سیاست امریکا در قبال افغانستان به یک مرحله ی جدید آن داخل شد که در یک نمایش تبلیغاتی زیر نام "ستراتیژی جدید امریکا در افغانستان" اعلام شد و توسط تیمی از محافظه کاران نو ساخته و رهبری می شد. باید نوشت که افغانستان و ترکیه بعد از سال 2002 به مودل های آزمایشی پالیسی های یک حلقه ی معین قدرت امریکا که آقایان کوردسمان و بووت نیز از هواخواهان آن اند، مبدل شدند؛ زیرا افغانستان و ترکیه دو حلقه ی مهم روند بازساختاری قدرت غرب در منطقه یی که به آن "شرق میانه بزرگ" می گویند، به شمار می روند. به هر رو، یک سال بعد از اعلام "ستراتیژی جدید در مورد افغانستان"، در سال 2009، آقای اوباما در جریان اعلام تاریخ خروج قسمی نیروهای امریکا از افغانستان گفت که "یک آینده تاریک" در انتظار افغانستان است. این نقطه عطف برای درک قدم های بعدی امریکا در افغانستان است. گفته های اوباما نشان می دهند، که دوام کنترول شده و گسترش بحران در افغانستان یک گزینه ی قابل قبول برای امریکاست. به همین ملحوظ، زمان پس از "خروج" را هم تا ده سال دیگر، "زمان انتقال" نام گذاشته اند. این که "انتقال" به چی و به کدام طرف خواهد بود، به گفته ریچارد هالبروک، "رسیدن به هدف" آن را نشان خواهد داد. گفتمان های غرب هم بعد از سال 2009، با پیروی از راهکار تازه ی غرب به سیاه گرایی و منفی بازی مبدل شد. هر خبر، گزارش، راپور و مقاله با تبلیغات ِ، سقوط افغانستان، جنگ داخلی، جنگ بین پشتون و غیر پشتون همراه بود. هر تحلیل باید یک سناریویی از وحشت، کشتار، خون و تقسیم افغانستان را ارایه می کرد.

به همین شیوه به انتخابات هم به مثابه ی یک ابزار بحران آفرین دیده می شود. راپور ها، گزارش ها، اخبار، و نحوه ی بر خورد با انتخابات همیشه با گفتمان بحران پیوند داده شده اند. نگارنده، با یک تحقیق شکنجه آور، به تحلیل گزارش های نهاد های پالیسی ساز و رسانه های وابسته به قدرت غرب، در دو ماه اخیر در رابطه به انتخابات پرداختم. دو نقطه ی اصلی و محوری تقریباً در تمامی این تبلیغات ستراتیژیک برجسته گی خاص خودش را دارد: اول، خلق توهم مهندسی شده در رابطه به هرج و مرج، سقوط و بی ثباتی در افغانستان بعد از انتخابات، و دوم  قومی سازی انتخابات که در به وجود آوردن بحران کومک کند. باید بگویم که بحث روی نبود ناهنجاری های داخلی نیست و وضعیت افغانستان هم آشکار است. فقط، پروپاگند تباه کننده ی حلقات قدرت جهانی، در چارجوب اهداف مشخص و در قالب فاکت سازی های معین، بقای افغانستان را منحیث یک کشور واحد تهدید می کند. تبدیل شدن انتخابات به یک ابزار برای تداوم بحران و قسمت سازی افغانستان خیلی ها نگران کننده است؛ زیرا همانطوری که در بالا اشاره شد، انتخابات در اصل در افغانستان برای امریکا اهمیت ندارد و این مساله با ادبیات نواستعماری که گویا در "کشور قبیله یی عقبمانده که مردمانش یک دیگر شان را می کشند و فرهنگ وحشت و بربریت هم در آن حاکم است، انتخابات و دموکراسی هیچ معنای ندارد"، توجیه هم می شود. به همین لحاظ مبحث "دموکراسی در افغانستان" دیگر هیچ مطرح نمی شود هر چند بر "دموکراسی در پاکستان" تاکید می شود و به آن با یک دید راهبردی نگاه می شود.

ولی با این همه چالش و به گفتۀ آقای سمیع حامد، گذ شتن "از میان دیو های مست"، دو فرصت بسیار مهم در اختیار افغان ها قرار دارد. اول این که بر عکس آن نگرش معمول و قبول شده، امضا نشدن آنچه "قرار داد امنیتی با امریکا" گفته می شود، قبل از انتخابات، به نفع افغانستان است. همانطوری که قبلاً، زمانی که امریکا با یک حرکت تاکتیکی و تبلیغی "گزینه صفر" را مطرح کرده بود و در رسانه ها هم به حیث یک اهرم فشار از آن استفاده می کردند، گفته بودم، حضور قسمتی از نیرو های امریکایی در افغانستان یک باید حتمی و غیر قابل بدیل است. این یک هدف پلان شده است و تا یک آینده میان مدت، امریکا با هر ابزار ممکن در افغانستان حضور خواهد داشت. در این صورت، تا امضای این قرار داد، امریکا به یک دولت مرکزی و یک ثبات ولو نیم بند، نیاز دارد. بناً، امیدواری برای امضای این قرارد بعد از انتخابات، که یگانه دغدغه امریکاست، امریکا را وادار می سازد که به انتقال صلح آمیز قدرت در افغانستان اهمیت قایل شود و نتواند با خیال آزاد با پروسه انتخابات، مانند انتخابات 2009، بازی کند.

دوم این که انتخابات با آن همه مشکلاتش، برای افغانستان یک فرصت است. سهم گیری مردم می تواند مانع برهم خوردن اهداف پنهانی زیادی در رابطه به افغانستان باشد و تا جای زیادی از بحران جلوگیری کند. به مثابه یک پژوهشگر مسایل ترکیه می توانم بگویم، انتخابات اخیر شاروالی ها در ترکیه مانع بحران مهندسی شده در ترکیه شد. این که دولت آقای رجب طیب اردوغان چقدر مشکل دارد بحث جداگانه است. انتخابات افغانستان هم ایدیال نخواهد بود و به قدرت رسیدن یک تیم ایدیال نخواهد انجامید. چیزی به نام انتخابات ایدیال وجود ندارد. انتخابات در اصل ترجیع از میان گزینه های انتصاب شده است. فقط مهم بقای افغانستان است که تنها می شود با جلوگیری از بحران و  جلوگیری از فاکت سازی های بحران آفرین آن را حفظ کرد.

*
یاداشت ها:
)1) Anthony H. Cordesman. Six Conditions for an Effective Transfer of Power in Afghanistan. Center for Strategic & International Studies. Sep. 20, 2012.
(2)Max Boot. Choosing sides in Afghanistan. Los Angles Times. May 28, 2013.

*

انتخابات2014- صفحه ی ویژه