07.2014 .08

آزاد کابلی

 

چرا دور دوم انتخابات ریاست جمهوری افغانستان به بن بست برده می شود؟

 

پاسخ برای این پرسش جامع میتواند ابعاد گسترده داشته باشد و شامل عوامل گونه گونی باشد بشمول تقلبات انجام شده در هردو دور انتخابات ریاست جمهوری افغانستان که عملا یک واقعیت افغانستان بوده و در آینده نیز چنین خواهد بود. اما در این جا بیایید به چند عامل دیگری هم نگاه کنیم که در جای خود در تغیر موازنۀ نتیجۀ دور دوم انتخابات کاملا برخلاف انتظار آنچه در نتائج دور اول شاهد آن بودیم، اثرگذار بوده اند.

آن دسته ازعواملی که در نگاه اول و بصورت آنی برای عامه و یکعده از حلقات سیاسی، اجتماعی، مدنی و روشنفکری افغانستان قابل دید نیستند یا عده ی هم نمی خواهند آنرا بمثابۀ یکی ازعوامل رقم خوردن نتیجۀ دور دوم انتخابات خلاف پیشبینی، بپذیرند. آن عواملی که امروز با مطرح شدن مسئله تقلب و چیزهای دیگری زیرسایه رفته اند.

می پندارم که بسیاری از خواننده گان به این باور باشند که واقع شدن چنین یک تغیر فاحش درنتیجه در فاصلۀ کوتاه میان دو دور انتخابات غیر ممکن است و به تعبیر عام یک چنین تغیر فاحش نمیتواند یکشبه راه بیفتد. حال اگر به واقعیتهای رویدادهای سی و چند سال اخیر افغانستان نگاه کنیم واقع شدن هر رویداد نا ممکن و غیر قابل پیشبینی ممکن شده که از جمله یکی هم رویداد تغیر در نتائج دور دوم انتخابات ریاست جمهوری افغانستان است.

این عامل و یا عوامل اثرگذار چه چیزهای بوده اند که اکنون تلاشهایی صورت می گیرد تا دور دوم انتخابات با نتائج غیر قابل پیشبینی شدۀ آن به بن بست کشانیده شود. به نظر می رسد تلاشهای از سوی یکی از تیم های طرف انتخابات ریاست جمهوری افغانستان صورت می گیرد تا با به بحران بردن اوضاع بتواند اشتباهاتی را که در کارزار (کمپاین) دور دوم انتخاباتی مرتکب شده، تلافی نماید و بر برخ سیاستهای شتابزدۀ خود غبار و تاریکی پهن نماید.

عامل زمانی این چرخش: زمان تعیین کنندۀ این چرخش دقیقا بر میگردد به زمانی که انتخابات به دور دوم رفت و تاریخ آغاز کارزار انتخاباتی دور دوم مشخص شد. این کارزار عمدتا در دو مورد خلاصه میشود که نتائج دور دوم را برخلاف انتظار رقم زد:

1-      ائتلافات شتابزده از سوی یک تیم و ترصد تیم دوم در کمین برای دستیابی به آن فرصت هایی که طرف مقابل با انجام  اشتباهاتی که مر تکب خواهد شد، از آن بخوبی استفاده کند. که چنین هم شد؛ یعنی تیم اول با برخوردهای عجولانه توانست توپ بازی را خود نزدیک دروازۀ خود بیآورد و حریف هم با لگد آرام و بدون درد سر آن را وارد دروازۀ حریف نماید.

 

2-      تبلیغات در کارزار انتخاباتی یکی از طرفین انتخابات ریاست جمهوری از طریق رسانه ها و بویژه رسانه های انترنتی، تصویری و آوازی به شکل بسیار تهاجمی ولی با متن و مضمون کهن سنتی و تکراری (ستریوتایپ) انجام شد. یکی از این دو طرف رقیب متقاعد به این شده بود که در تبلیغات خود به اجرای حملات شخصی متمرکز گردد و طرف مقابل را به هر بهایی که باشد با حملات شخصی بی امتیاز یا (دیسکردیت) سازد.

 

در افغانستان تاریخا این محاسبه بسیار سودمند و تأثیر گذار بوده و ممکن است در آینده نیز چنین باشد، اما نه در این مورد خاص و در مورد این یکی از نامزدان انتخابات ریاست جمهوری که ظاهرا یک فرد ساده به نظر میرسد و گویا تمام عمر دراز کاری و تعلیمی اش را در خارج از افغانستان سپری کرده است. و ازاین سبب محاسبات رقیب پیشتاز این بوده که با وارد آوردن چنین ضربات تبلیغاتی میتواند بساده گی مثل برخ دیگری از تکنوکراتهای از خارج آمدۀ دوازده سال اخیر این حریف تکنوکرات از خارج آمده را نیز از صحنه برون بسازد.

 

درست است که به تجربۀ تاریخی این چنین یک محاسبه در گذشته همیش وارد و مؤثر بوده است، اما بازهم می گویم نه ضرورا اینبار و نه هم در مورد این شخص که برخلاف ظاهر ساده اش، در حقیقت یک فرد بسیار جدی و دارای جوشش درونی است. فردی که در حقیقت دارای معرفت خیلی بلند، دانش مسلکی و اکادمیک در چند عرصه و از جمله در مدیریت امور سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مطابق به ایجابات زمان کنونی می باشد. بناء این تبلیغات تهاجمی به قصد بی امتیاز ساختن وی نتوانست بر وی تأثیر چندانی داشته باشد. و از سوی دیگر پیشبرد این حملات شخصی از سوی تیم انتخاباتی پیشتاز یا هم از سوی هواخواهان برون و درونش بسیار غیر دقیق مدیریت و مهندسی شده بود:

 

نخست این که تبلیغات تهاجمی تیم پیشتاز انتخاباتی یا هواداران برونی و درونی اش که سعی به عمل آورد با پیش کشیدن مسایل شخصی طرف مقابل، آنسوی دیگر این کار خودرا که عبارت از به میان آوردن احتمالی اثرات منفی (کونترپرودکتیو بودن) برضد خودشان را در این مورد خاص محاسبه نکرده بودند. و چنان که امروز دیده میشود، آنها آماده گی لازم هم برای پیش آمدن یک چنین حالتی را نداشته اند. و ازاین سبب است که از شب اول پایان رأی دهی دور دوم انتخابات با دستپاچگی به اقدامات تلافی جویانه دست زده اند. تهدید خیزش مردمی، اعتراضات خیابانی تا دم ارگ ریاست جمهوری، به تعلیق در آوردن روابط با کمیسیونهای دوگانه یعنی کمیسیون مستقل انتخابات و کمیسیون شکایات انتخاباتی از شمار همین اقدامات شان بوده است.

 

وارد آوردن اتهامات داشتن زوجۀ خارجی با برچسپ یهودی، مسیحی و وارد آوردن اتهامات کفر و الحاد و غیره در این مورد خاص کاملا بی اثر افتاد چون طرف مورد حمله قرار گرفته شده بیشتر مشغول کارهای بنیادی، سیاسی و جریان بازی در میدان اصلی داد و گرفت بود. طرف مورد حمله قرار گرفته شده بیشتر متمرکز شده بود به این که برنامه های اصلاحاتی و آنچه برای تغیر و سیاست کردن و اداره کشور دارد، آنها را بزبان ساده به مخاطبان خود ارائه کند. و همزمان به کرات از نامزد رقیب انتخاباتی که پیشتاز تر از او بوده است دعوت کرده تا با وی در مناظرات رسانه یی به هدف ارائه برنامه های انتخاباتی خود حاضر شود که نامزد متذکره حاضر به چنین کار نشده است.

 

 این درست است که کاربرد حربۀ تهاجمی بر زنده گی شخصی رقیب در گذشته در مورد رقیب دیگری از تبار پشتون و یا غیر پشتون توانسته بسیار اثرگذار باشد. و حتی شاید در همین دور انتخابات ریاست جمهوری میتوانست بر رقیب دیگری چه از تبار پشتون یا غیر پشتون کاملا وارد و سود مند واقع گردد. چون تا همین دم یکی از ضعف های تعداد زیادی از روشنفکران پشتون یا غیر پشتون در آن بوده که با پیش کشیده شدن موضوعات شخصی آنچه در بالا از آن تذکار رفت، فرد متذکره به ساده گی تحریک شود و در رقابتها، مباحثات و مناظرات موضوع اصلی را کنار گذاشته و وارد مسئله فرعی شود تا به اصطلاح در برابر اتهامات وارده از خود دفاع کند.

 

مثال زمانی که کسی یکی از روشنفکران پشتون را به قبیله، قوم و عشیره گرایی و غیره برچسپ زدن ها خطاب کرده، این فرد روشنفکر به ساده گی تحریک شده و از دائرۀ اصلی مسئلۀ مورد بحث یا مسئله مورد هدف برون ساخته شده است. نتیجه این که او با کوشش به اصطلاح برائت حاصل کردن ازاتهامات وارده، میدان را باخته و خودرا زیانمند ساخته است.

 

و بدینسان طرف مهاجم همیش در گذشته توانسته از آن سود ببرد. و چون همیش در برابر آن حساسیت نشان داده شده، این میتود (بهره جویی) توانسته در رقابتهای سیاسی و اجتماعی جامعۀ افغانستان بیشتراز پیش به کار برده شود. اما این بار این مسئله به اندازۀ یک پول سیاه خورد هم اثرگذار نبوده است حتی با پخش عکس زن و فرزند و طرح کفر و الحادی که در چند سایت و فیسبوک ودیگر رسانه های رسمی و غیر رسمی بر نامزد پیشتاز دوم انتشار یافته و بروز شده اند. و فراتر ازین نه تنها این که طرف مورد حمله قرار گرفته شده را در برابر یک اتهام فرعی تبلیغاتی نتوانست تحریک به دفاع از خود نکند که حتی همین تیم را برآن وانداشت تا با وارد کردن برچسپ زدنهای مشابه بر طرف مهاجم اشارۀ داشته باشد.

 

این میتود تبلیغاتی که در فن تبلیغات سیاسی (جنگ اعصاب، تخریب و شکستاندن صفوف رقیب) نامیده می شود، در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری افغانستان میان دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری اثر کاملا برعکس داشت. یکی از این دو طرف دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در موضع مهاجم با تهاجمات شخصی باقی ماند چون متقاعد شده بود که صد در صد برنده هست، بجای آن که وقت اش را در شرح و توضیح برنامه های کاری  و برنامه های اصلاحاتی اش صرف کند، برخلاف به تبیلغات تهاجمی شخصی خود ادامه داد. (این حالت کمی واقعیت جام جهانی فتبال امسال در برازیل را در خاطره ها زنده میسازد که تیم های متقاعد به قهرمانی در نخستین دوره های این جام شکست خوردند چون با اعتقاد و احساس پیروزی صد در صد ظاهر شده بودند).

 

 و از سوی دیگر برخ جهات دیگری هم در این تبلیغات تهاجمی بعد از اعلام نتائج دور اول انتخابات که به حیث ضعف طرف مقابل بلند و مطرح ساخته شد بود، وجود داشت که این هم در جای خود در دور دوم انتخابات اثرات برعکس داشت. از جمله یکی هم این بود که گفته می شد "پشتون ها زن هایشان را برای رأی دادن اجازه نداده و نمی دهند" و یا این که "پشتونها عملا چند پارچه شده اند". این امر توانست که در میان وابستگان این قوم تکانه یی برای بیدار شدن در نتیجۀ تهدید از رو به زوال رفتن، بوجود آورد.

 

واقعیت دیگر هم با آن که این دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری در عمل در ترکیب قومی خود مساویانه و متوازن برخورد کرده اند. ولی یکی از طرفین رقیب بر طرف دیگرمسئله کمبود و نبود تاجکها را نیزمطرح کرده و خودرا بیشتر در پناه عکسهای قهرمانان و رهبران مردۀ تنظیمی هم تبار خود سپرده بود که تا جایی این اصل هم بر نتائج دور دوم انتخابات تأثیر برعکس داشت.

 

با آن که این میتود یا وسیله هم در کارزارتبلیغات سیاسی و انتخاباتی درجامعۀ سنتی افغانستان وارد است، اما این بار و شاید برای نخستین و آخرین بار این میتود در دور دوم کار زارتبلیغات انتخاباتی ریاست جمهوری کارا نیفتاد. دلیل این امر تنها میتواند در معرفت و کار آزموده گی و "جهانی فکر کردن و محلی عمل و زنده گی کردن" نامزد رقیب نهفته باشد. و چنان که به نظر میرسد نامزد پیشتاز درجه دوم در این انتخابات با دید گسترده تر از اوضاع جهان و ادارۀ سیاسی وغیره معیارها در سیاست توانست که شکل و شمایل دیگری به جریان دور دوم انتخابات ریاست جمهوری افغانستان ببخشد.

 

یکی دیگر از عوامل اثر گذار در تغیر فاحش نتائج دور دوم انتخابات هم نهفته در ائتلاف دقیقا خاتم کاری شدۀ تیم انتخابات نامزد پیشتاز درجه دوم انتخابات ریاست جمهوری بوده که در کمیت به ارقام بلند و بالا تکیه نکند بل در کیفیت به اثربخش بودن گردآوردن نیروها برای ایجاد یک اثر دقیقا منسجم خاتم کاری را در نظر بگیرد. چشم داشتن به اقلیت های بسیار کوچک قومی و مذهبی منسجم واثرگذار، شخصیتهای ملی و مذهبی با کیفیت و اثرگذار یکی از محاسبات بسیار دقیق و مؤثر این طرف از نامزدان انتخابات ریاست جمهوری بوده است.

 

تیم  "تحول و تداوم" در میان هزاره ها تکنوکرات و فرد مسلکی و با معرفتی را برای خود انتخاب کرد. و در میان اقلیتهای ترک و ازبک تبار جنرالی را که گرچه در میان رقبای سیاسی و برخ اقوام دیگری شهرت بدی داشته، اما در میان وابستگان قوم خود شخص بسیار با نفوذ و قابل قدر می باشد. و بزرگترین کاری که در مورد این جنرال انجام شد و تاریخا او را برائت خواهد داد، این بود که او که متهم به یکی از طرفین جنگهای قدرت سالهای 1990 میلادی محسوب می گردد جنگهایی که به کشته شدن هزاران انسان و تخریب مادی کشور انجامید، ولی او همزمان با اعلام اتحاد انتخاباتی با تیم "تحول و تداوم" متقاعد شد تا از رویدادهای آن دوره در برابر مردم افغانستان پوزش بخواهد و پدیدۀ جنگ و جنگ برای کسب قدرت سیاسی را محکوم کند.

 

اما در مقابل آنهایی که بحیث متحد و یا رقیب از سایر ساختارها و تنظیم ها در این جنگها قرار داشته اند، از پوزش خواستن پرهیز کردند و حتی یکی دو تای آنها علنا از پوزش خواستن و محکوم کردن جنگها زیر پوشش نام جهاد این پیشنهاد را که از خواسته های تاریخی مردم افغانستان بوده و هست، رد کردند گویا این که ما جهاد کردیم، ضرورت به پوزش خواستن نداریم.

 

برگردیم بر سر ائتلافهای شتابزده:

 

یکی از این دو تیم رقیب پیشتاز با شتاب درخواست پیوستن نامزدان پیشتاز دیگری از دور اول انتخابات را پذیرفت بی آن که دمی بر عواقب چنین کار بیندیشد. مثال این که اول نامزدان پیشتاز دور اول که شامل رقابت دور دوم نشدند خود قبلا دارای تیم و ساختاری بودند که در یک ائتلاف بحیث رئیس، معاون اول و دوم گرد هم آمده بودند. اینان که دارای هواخواهانی بودند و هواخواهان تنها در شرائطی به آنها رأی دادند که خود بحیث یک تیم مستقل به رقابت برآمده بودند. این افراد از یکسو خود ذهنیت و هواخواهی هواخواهان شانرا به نامزد پیشتاز درجه اول یا درست محاسبه نکرده بودند یا این که آنرا نادیده گرفته بودند. و اینان تنها روی این ملاحظه تکیه زده بودند که در دور اول رأی کدام نامزد بیشتر بود و در دور دوم انتخابات کدام نامزد شانس برنده شدنش بیشتر است.و یا هم این که در داد و گرفت ها کدام یکی ازاین دو طرف رقیب پیشتاز سهم و حق لازمی در قدرت سیاسی برای آنها خواهد داد. بناء روی همین محاسبات بود که تعدادی از رهبران پیشتاز دور اول انتخابات که به رقابت دور دوم راه نیافتند، بیشتر به تیم نامزد پیشتاز درجه اول پیوستند. و نامزد پیشتاز درجه اول هم بیخبر از این که به چه یک بازی نادرست محاسبه شده رفته، ازاین پیوستن ها با شتاب و با خوشی استقبال نمود که حتی رهبر شان نمیتوانست لبخند پیروزی پیش از وقت اش را در برآمدهای عام و مطبوعاتی کنترول کند.

 

و باز در نظر نگرفتن وضع درونی تیم اصلی (رئیس، معاون اول و معاون دوم) که از قبل اسهام شانرا در صورت بقدرت رسیدن روشن ساخته بودند، در وضع بمیان آمدۀ پیوستن نامزدان پیشتاز دور اول به آنها نتوانستند روشن بسازند که به این تازه واردان که به صفوف آنها پیوسته اند، در آینده در ترکیب قدرت سیاسی چه حق و امتیازی ارائه خواهند کرد. این ارائه حق و امتیاز از چه مقدار (فیصدی) سهم کدام یک از این مثلث (رئیس، معاون اول و یا معاون دوم) به آنها داده خواهد شد، و اگر هم چنین شده باشد، چطور ممکن است که آیندۀ این ائتلاف را بتوان مستحکم و پایدار خواند؟

 

در مقابل طرف دیگر در یک موقعیت ظاهرا از پیش بازنده و ضعیف تر چشم براه فرصت بود و در خاموشی به جذب آراء و حمایت از نامزدان پیشتاز دیگر دور اول انتخابات پرداخت. این طرف اگرچه ظاهرا چهره های پیشتازتر از نامزدان انتخابات دور اول ریاست جمهوری را که آراء شان بیشتر بود، جلب نکرد، ولی چنان که روشن شد، این ها بازهم متمرکز شدند به جلب متحدین با کیفیت. یکی آن که اگر یکی از نامزدان پیشتاز دور اول انتخابات به آنها پیوسته از همان روز اعلام حمایت و تشکیل ائتلاف آن فرد در این تیم، جایگاه و پایگاهش در قدرت احتمالی سیاسی آیندۀ دولت معین و مشخص شده است.

 

از برشمردن عوامل بالا نتیجه می شود که با در نظر گرفتن همین جریان کارزار (کمپاین) انتخاباتی بود که سرانجام امروز روشن شد بعد ده ها و حتی سدها سال چه کسی شایستگی واقعی زعامت افغانستان را داراست تا بتواند از افغانستان به سطح ملی، منطقوی و بین المللی با درایت، با دور و ژرف اندیشی نماینده گی کند. چنین فردی که بتواند در سطح کشور و جهان گپی برای گفتن در برابر سایر سیاستمداران و سیاسیون داشته باشد.