رسیدن: 07.04.2014 ؛ نشر : 07.04.2014
عبدالواحد رفیعی
روز انگشتهای رنگی
دوشنبه ۱۸ حمل ۱۳۹۳
روز شنبه مورخ ۱۶ حمل ۱۳۹۳ سومین دوره انتخابات ریاستجمهوری افغانستان با شور و شعف بینظیر برگزار شد و من بهعنوان ناظر و یا بنا به آنچه که روی کارت صادره از کمیسیون مستقل انتخابات نوشته شده است، بهعنوان «مشاهد» از روند این پروسه ملی و به قولی «حیاتی» و «سرنوشتساز» نظارت و یا مشاهده به عمل آوردم.انتخابات، عنوانی که بیش از هر کلمه دیگری همراه با یاس و امید، هیجانانگیز است. هیجان و دغدغه فکری زمانی جدیتر میشود که انسان رایدهنده در مرحله «انتخاب» قرار میگیرد. در این مرحله هر کسی به نوبه خود با این پرسش از خودش مواجه میگردد که «به کی رای دهم؟»
این خاصیتِ همهی افراد بشر در سراسر دنیا در واکنش به مقولهی انتخابات و خصوصا «انتخاب» است. اما ویژه گی اجتماعی جامعه افغانستان باعث میشود که انتخابات و بهویژه «انتخاب» در این کشور با خیلی از کشورهای دیگر از نظر چندوچون ماجرا، خصوصا در جواب به این پرسش که «به کی رای دهم» فرق داشته باشد. ویژه گی قبیله یی اجتماع افغانستان همانطور که همهی امور زنده گی و روابط آدمهای این سرزمین را تعیین میکند، معیار «انتخاب» در کشور را نیز قومی میسازد، بهصورتی که وابسته گی خونی رایدهنده با رایگیرنده کل ماجرا را تحت تاثیر قرار میدهد.
رایدهنده افغانی در قدم اول بهدنبال کاندیدایی از قوم خودش میگردد، در صورتیکه چنین کاندیدایی در میان نامزدها وجود داشته باشد، یک قدم به انتخاب خود برای رای دادن نزدیکتر میشود. از اینرو است که رایدهندهی عام و خاص، خصوصا در انتخاب رییسجمهور، نگاه اولشان این است که از قوم و قبیله خودش نامزد دارد یا نه؟ در صورتیکه جواب مثبت باشد، مساله انتخاب برای رایدهنده حل است، ولی اگر جواب منفی باشد، در این مرحله است که رایدهنده افغانی بهدنبال پیدا کردن حداقل یک ویژه گی مشترک بین خود و نامزدها در میان کاندیداها میگردد.
مساله زبان، مذهب، علایق فرهنگی مشترک و… باعث میشود که رایدهنده نامزد مورد نظر را «انتخاب» کند. در قدم بعدی بهدنبال این است که کدام نامزد نگاه مهرآمیزتری به قوم او دارد.
از آن طرف، بنا به همین معیار رایدهی و انتخاب است که سیاستمدار آشنا با روحیهی اجتماع و سیاست در افغانستان، ارزشهای «افغانپسند» را برای گرفتن رای از جامعه افغانستان در میدان مبارزات انتخاباتی خویش وسیله قرار دهد. از اینرو است که در جامعه افغانستان، نه برای کاندیداها و نه برای رایدهنده معیارهای جهانی از قبیل کارآیی، دانش، تخصص، قابلیت فکری، برنامه و طرح برای توسعه و… اگر ارزش هم بهحساب آید، ولی سرنوشتساز نیست، بلکه مساله اصلی که سرنوشتساز است، وابسته گی قومی رایدهنده با رایگیرنده است.سیاستمداران، با شناخت از همین ویژه گی رایدهنده افغانی، با شگرد فریبکارانه و شعار «احترام به وحدت ملی» ترکیب مثلثی قومی در تیم خود ایجاد میکنند. غافل از اینکه سه راس این مثلث نه تنها که هیچگاه به هم نمیرسند، بلکه به سان خنجری عمل میکنند که حداقل پیوسته گی موجود میان اقوم را نیز میبرد. کاندیداهای ریاستجمهوری، با تاسی از فیصله بن که این فیصله به نوبه خود ریشه گرفته از قومجنگیهای دههی هفتاد بود، با انتخاب معاونین از قوم خاصی، همیشه سعی در ربودن افکار عمومی با ترویج تعصب قومی داشتهاند.
در نتیجهی این عمل در حالیکه شعار «وحدت ملی» را سرلوحه بیانات خود قرار میدهند، ولی عملا جامعه افغانستان را با همین انتخاب ظاهرا «وحدتآفرین» به قومی و قبیله یی زیستن وادار و تشویق میکنند. وقتیکه کاندیدا از یک قوم باشد و معاون اول از قومی و معاون دوم از قومی، خود به خود باعث میشود که اقشار جامعه در رده پایین که عبارت از همان عوام همیشه در صحنه و رایدهنده باشد، بهدنبال همنژاد خود در تیم انتخاباتی راه بیفتد.
در این مرحله حتا کسانیکه در زمان غیر از دوره انتخابات در مورد قوم و قبیلهاش اندیشه و تعصبی ندارند، در دوره انتخابات وادار به قومگرایی ناخواسته میشوند. چرا که او نماینده قوم خود را در مقامی میبیند که فکر میکند سرنوشت او وابسته به همین چوکی است که برایش در نظر گرفته شده است.جالبتر و خندهدارتر این است که بسان یک امر ارثی قرار بر این شده است که کاندیدای ریاستجمهوری از یک قوم، معاون اول از قومی و معاون دوم از قومی باشد. این روال رایج نشاندهنده تایید ضمنی درجهبندی قومی از لحاظ ارزش اجتماعی- سیاسی میباشد. بدینگونه نخبگان سیاسی افغانستان در مقام نامزد ریاستجمهوری، اقوام را درجهبندی میکنند و این عین تفکر آپارتاید نژادی میباشد. بنابراین این شعار یکی از کاندیداها که میگوید: «هیچ افغانی بر افغانی برتر نیست و هیچ افغانی از افغانی کمتر نیست»، یک دروغ فریبنده است، چرا که در عمل برتری قومی در ترکیب تیم انتخاباتیاش موج میزند.
با کمال تعجب و تاسف که این شیوهی قرون وسطایی رایج در ترکیب تیم ریاستجمهوری افغانستان حتا در میان روشنفکران و نخبگان کشور، امر معقول پنداشته شده و به سان یک شیوه درست سیاسی پذیرفته شده است بدون اینکه از عواقب ناگوار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن در اندیشه باشند. از آنجا که اینگونه ارزشگزاری منفی در لفافهی قشنگ دموکراسی به خورد مردم داده میشود، عوام رایدهنده را وادار میکند که به کاندیدایی رای دهد که نماینده یی از قومش در تیم او وجود داشته باشد، نه به نامزدی که ارزش، قابلیت و لیاقت ارگ ریاستجمهوری را داشته باشد.
تا کنون پنج دوره انتخابات در کشور سپری شده است (سه دوره ریاستجمهوری و دو دوره پارلمانی) و من بنا به وظیفه، در هر پنج دوره بهعنوان «ناظر ملی» و «مشاهد» از نزدیک این پروسهی هیجان و یاس و امید را مشاهده کردهام. دوره اول انتخابات ریاستجمهوری را در ولایت غور بودم. بازار سقاوه در ولسوالی پسابند ولایت غور مملو از جمعیت زنان و مردانی بود که از دهات دوردست برای رای دادن و انتخاب کردن اولین رییسجمهور افغانستان که با شیوه دموکراتیک از طریق انتخابات آزاد و مستقیم تعیین میشد، آمده بودند.
آن روز از روزهای بهیادماندنی تاریخ کشور بود. خصوصا در هوای سرد دهه سوم ماه میزان در ولایت غور از اول ماه میزان هوا سرد است و آب را یخ میزند، در همین هوای سرد، صبح قبل از طلوع آفتاب زنان و مردان از قریههای دوردست سوار بر خر و پیاده برای رسیدن به مرکز بازار سقاوه گروهگروه در حرکت بودند و یک ساعت قبل از شروع رایدهی صف طویلی از رایدهندگان خصوصا زنان تشکیل شده بود. چیزیکه دغدغه یی نداشت و کسی به آن فکر هم نمیکرد مساله امنیت بود. برخلاف این دوره از انتخابات که دغدغه نبود امنیت بود.
در بازار سقاوه دنبال جایی میگشتم که نان چاشت را بخورم. از کسی سراغ هوتلی را گرفتم و او بنا به رسم و عادات مردم آن دیار، به من گفت: رستوران را چی میکنی، خانه ما در خدمتتان است. سر سفره ماست بود و مسکه محلی و نانهای تنوری. در گرماگرم خوردن بودیم که بحث سیاسی بین زن و شوهر در گرفت و طبعا بحث بحث انتخابات بود.
ملا عبدالغفور طرفدار مسعوده جلال بود. میخواست به او رای دهد و معتقد بود که؛ «مردان هرچی کردهاند خرابی کردهاند بلکه همی زن یک کاری کنه که بخیر ملت باشه.» ولی همسر جوانش بیبیگل اصرار داشت که به کرزی رای میدهد و معتقد بود که؛ «در ای وطن زنان کار کرده نمیتانه.» برای تایید حرفش روبه شوهرش گفت: اینه مه زن هستم چی اختیار دارم به خانه تو؟ شوهرش روبه من خندید و گفت: بخور نانته بخور، د قصه گپای این عاجزه نشو.
بیبیگل و ملا عبدالغفور مثل خیلی از مردم دیگر در سراسر افغانستان در آن زمان مملو از امید و هیجان بودند و فکر میکردند دنیا گل و گلزار شده است. ولی با گذشت چند سال آقای کرزی که با رای امثال بیبیگل دو بار بر گرده آنها سواری کرد، اینک همهی امیدها را به یاس مبدل کرده است.دوره دوم انتخابات ریاستجمهوری را در ولایت فراه بودم. در ولسوالی پشت رود ولایت فراه جمعیت رایدهنده پیش خیمه یی که سایت رایدهی بود موج میزد. اما اکنون ولسوالی پشت رود بهدست طالبان است و اکثر اهالی قریهجات مربوط این ولسوالی فکر میکنم توان اشتراک در انتخابات را ندارند و باور ندارم سایتی در این ولسوالی بتواند بازگشایی گردد.
قصهی انتخابات در این دوره قصهی بیم و هراس بود. بحث اول همه کارشناسان سیاسی و امنیتی در چند ماه اخیر، امنیت سایتها و مراکز رایدهی بود. اینکه چی تعداد سایت باز خواهد بود و چی تعداد به علت ناامنی بسته، دغدغهی دستاندرکاران پروسه انتخابات و مقامات امنیتی در طول روزها و ماههای اخیر بود، ولی با کمال مسرت باید گفت؛ با موفقیت به پایان رسید و در پایان، با کمک و استقبال مردم که تشنهی صلح و امنیت میباشند، این روز به یک روز تاریخی مبدل گشت.یک روز قبل از روز رایگیری برای نظارت بهتر به ولسوالی غوریان رفتم. ساعت حدود ده دقیقه به هفتِ صبح مانده به مرکز رایدهی قریه «رُج» بودم. لازم میبینم چند نکته یی را در مورد آنچه دیدم یادآوری کنم:
۱- بینظمی و نابلدی کارمندان موظف کمیسیون انتخابات جمعیت رایدهنده را که یک ساعت قبل آمده بودند رای بدهند عصبانی و بیحوصله کرده بود. در این میان اما برخورد بد و بیادبانه مدیر مرکز با مراجعین و رایدهندگان که از بینظمی و نابلدی کارمندان به ستوه آمده بودند قابل توجه بود. در عین حال بحث و جدل ناظرین کاندیداها بین خودشان نیز دیدنی و خندهدار بود که همدیگر را قبل از شروع متهم به دخالت در روند انتخابات میکردند. نماینده یکی از کاندیداها پرید میان حرف ناظر دیگر که؛ هوی هوی، به خدا قسم فردا اینها رای خوده گرفته میرن باز من و تو هستیم که باید همسایهداری کنیم، صبا اگه هر کدام رییس بشن، در این لحظه صدایشه آورد پایین و گفت؛ گلاببهرو چیز خوده هم به دستت نمیدن. طرف باز داغ کرد و جنجال به کشمکش کشید. بالاخره حدود ساعت هفت و ۴۵ دقیقه رایگیری بعد از یک ساعت جنجال میان کارمندان کمیسیون انتخابات و مردم شروع شد. این در حالی بود که در مرکز رایدهی زنانه هیچ چیزی هنوز شروع نشده بود.
۲- نابلدی مردم به رای دادن از نکات جالب توجه و خندهداری بود که نشان از کمکاری کمیسیون انتخابات در مورد آگاهی عامه دارد. رایدهندههایی را دیدم که وقتی کارت برگه رایدهی را به دستش میدادند، مستقیم به طرف صندوق راه میافتادند تا برگهها را داخل آن بیندازند ولی وقتی مامورین به او گوش زد میکردند که پشت اتاقک رفته یک نفر را انتخاب کنند، بازهم راه به جایی نمیبردند و حیران و سرگردان میرفتند پشت اتاقک و بدون رای دادن برمیگشتند. در یک مورد رایدهندهی رفته بود وقتی رایدهنده بعدی پشت اتاقک مخصوص رفت دو تا برگه رای را بلند کرده صدا کرد: اینا مال کیه؟ که باعث خنده حاضرین شد.
۳- در ساعت حدود ده در قریه «رج» ولسوالی غوریان خبر رسید که یکی از سایتهای رایگیری در قریه «شَبش» از مربوطات همین ولسوالی مورد حمله قرار گرفته است. با ارباب شبش تماس گرفتم که ایشان فرمودند؛ افراد مسلح ناشناس و از خدابیخبر، برای ترساندن مردم نارنجکی را در نزدیکی محل رایگیری انداختهاند ولی به کسی آسیب نرسیده است. با این وجود بعدا شنیدیم مردمی که در این سایت برای رای دادن جمع شده بودند در اثر این انفجار پراکنده شدهاند. ولی حدود ساعت دوبجه بعد از ظهر وقتی خودم به شبش رفتم سایت مملو از جمعیت مرد و زن بود که دوباره جمع شده بودند و داشتند رای میدادند. این یعنی باور مردم به انتخابات و روند جاری به جایی رسیده است که هیچگونه تهدید و خطری را مد نظر نگیرند.کمبود برگه رایدهی
۴- حدود ساعت ۱۲ ظهر بود که در قریه «رُج» محل زنانه برگه رایدهیاش را تمام کرد. حدود ساعت یک بعد از ظهر بود که از یکی از محلات دیگر زنگ آمد که برگه تمام شده است. به رییس کمیسیون سمع شکایات انتخاباتی تماس گرفتم که گفت همین حالا برگه فرستاده شده است ولی این برگهها هیچگاه به محلات مورد نظر نرسید. باز با یکی از مقامات کمیسیون انتخابات در هرات تماس گرفتم که گفت؛ همهی اینها پروپاگنده، همهجا برگه کافی وجود دارد، مردم ما دنبال جنجال میگردند. این جواب و دیدن مردم سرگردان و تشنه برای رای دادن، مایه دلسوزی انسان بود. با این وجود بعد از تماسهای مکرر به مقامات مختلف وقتی مردم از رسیدن برگه رایدهی ناامید گشتند با کرایه کردن موتر زنان را از این قریه به قریههای دیگر انتقال دادند ولی به هر جا رفتند وضعیت همین بود. همهجا برگه رای تمام کرده بودند و مردم از این قریه به آن قریه سرگردان بودند. از این نظر کمیسیون مستقل انتخابات باید مورد بازخواست قرار بگیرد تا روشن شود که این نقیصه در نتیجه ندانم کاری است یا سازمانیافته؟تقلب، توهم یا توطیه
حالا که ساعاتی از تمام شدن رایدهی میگذرد و شمارش آرا شروع شده است، یک عده از کاندیداهای ریاستجمهوری با استناد به نتیجه آرا در بعضی مراکز ولایات، ضمن اینکه خودش را برنده اعلام میکنند، ادعا میکنند تقلب گسترده صورت گرفته است. این نشان میدهد که کاندیداهای مورد نظر یا دچار توهم شدهاند و پروسه را کلا تقلبی فکر میکنند، یا دچار شکست شدهاند و با توطیهی دامن زدن به شایعه و شایبهی تقلب، میخواهند خداییناکرده شورش و یا هرج و مرج راه بیندازند تا بلکه به قول معروف از آب گلآلود رای بهدست بیاورند. حالا که مردم مثل همیشه وظیفهشان را بهگونه خوب و قابل ستایش انجام دادهاند، وظیفه دولتمردان و خصوصا کمیسیون انتخابات است که در این مورد با حداکثر هوشیاری آرا، آبرو و اعتبار مردم را حفظ کند.
***
لینک های مرتبطه :