رسیدن به آسمایی:24.06.2009 ؛ نشر در آسمایی: 24.06.2009

دستگير روشنيالی

 

ندای ایران: " مرگ بر ديکتاتور"


من قبل از شنيدن بيانيه ی خامنه ای بنابر اوضاع به وجود آمده و موقف روحانی و مذهبی خامنه ای فکرمی کردم که نامبرده به حيث يک رهبر، مردم و خواسته های مردم خويش راخواهد شنيد. فکرمی کردم  که رهبرمعظم! به خواست و اراده ی ميليونها ايرانی احترام  خواهد کرد و به جای تقلب،  جعلکاری و دزدی طرف مردم و اراده مردم را خواهد گرفت و به خاطر حل بحران جاری  يک جواب سازنده و آشتی دهنده خواهد داد.
 اما زماني که حرف های خامنه ای را شنيدم به خود لرزيدم و ترسيدم.  خامنه ای به جای مردم، به جای خواست و اراده مردم از دزدی، تقلب و جعلکاری پشتبانی کرد و به جای  آشتی، مصالحه و توافق،  شمشير کشيد، از " زبان زور" استفاده کرد و عليه مردم خويش اعلام جنگ داد. خامنه ای  به مردم خويش اخطار داده که ديگر تحمل اعتراض صلح آميز انها را ندارد. او با اين عمل خود نشان داد که با تغير و تحول بيگانه می باشد. خامنه ای با اين حرکت خود ايران را عملآ به سوی برخوردهای خونين و يا هم انقلاب خونين سوق میدهد و آماده است تا خون هزارها ايرانی ريختنانده شود.


برخورد انقلابی


 به اساس همين موضعگيری بی رحمانه و جنگی خامنه ای می باشد که اکنون پاسداران انقلاب با مردم " برخورد انقلابی" ميکنند. برخورد انقلابی عبارت از ايجاد ترس و ايجاد وحشت است. برخورد انقلابی تعقيب کردن، زندانی کردن، شکنجه دادن و کشتن است. در برخورد انقلابی نشان دادن ترحم و دلسوزی به معنای خيانت به انقلاب می باشد.
يک انقلابی روسی ميگويد: " برای اين که انقلابی خوبی باشيم، باید  نرمش، دوستی، محبت، شرافت ...را به دور  اندازيم. کسی که کوچکترين احساس مهربانی داشته باشد انقلابی نيست..."  پاسداران انقلاب ايران به همين شيوه با مردم خويش برخورد ميکنند
خامنه ای طور آشکار و علنی خواست و اراده ميليون ها ايرانی را ناديده ميگيرد و از  انتخابات 22 خرداد به عنوان یک پیروزی بزرگ برای جمهوری اسلامی یاد مينماید و اضافه ميکند که اینک رقابت های انتخاباتی تمام شده و چهل میلیون نفر به نفع انقلاب رای داده اند. خامنه اي از انتخاب دوباره احمدی نژاد پشتبانی ميکند و نتيجه انتخابات را درست اعلام ميدارد.


جامعه ی  بدون اوپوزسيون


خامنه ای مي گويد: " که فرض او این است که رقابت بین چهار نامزد این انتخابات، رقابت بین وفاداران به جمهوری اسلامی بوده است ..." و رسانه های خارجی، از جمله بی بی سی و صدای امریکا را متهم کرد که می کوشند این رقابت ها را به درگیری بین موافقان و مخالفان نظام نسبت دهند"
معنای اين حرف های خامنه ای چی شده می تواند؟
خامنه ای درجامعه ایران موجوديت مخالفت و مخالفين را انکار ميکند و از نظر وی
جامعه ی ايران يک جامعه ي موافقين است. خامنه  مي خواهد ايرانی ها ، تفکر يکرنگ، رفتار يکرنگ ودانش يکرنگ داشته باشند. نامبرده با اين خواست خويش ايرانی ها را به سطح توليدات ماشينی پایين می اورد که همه يکسان بوده و یکسان عمل کنند و همه  وفادار نظام و وفادار رهبر باشند. در جامعه ی ايران بايد يک نظر وجود داشته و آن هم نظر رهبر.
نازيست ها در زمان خود می گفتند:" اينجا فقط يک نظر  وجود دارد- نظر  ما. در اینجا فقط يک نظر وجود دارد- نظر پيشوا" 
معنای حرف های خامنه ای اينست که جامعه و افراد جامعه نه بايد صاحب تفکر مستقل و تصميم مستقل باشند و افراد جامعه بايد قبول کنند که اين رهبر است که به جای آنها تصميم اتخاذ ميکند.
معنای حرف های خامنه ای اينست که در ايران  از به وجود آمدن يک جامعه مستقل جلوگيری شود و اين هم به خاطري که جامعه مستقل به سرپرست، به قيم و به ولی فيقه ضرورت ندارد.
جامعه یي که حق تصميم و آزادی تصميم را ندارد، جامعه ی آزاد نيست و افراد ي که از حق تصميم آزاد و اراده آزاد محروم ميشوند، افرادی آزاد نيستند. در جامعه ی که از افراد چون افزار ميکانيکی استفاده ميشود، ارزش های انسانی آنها پايمال ميگردند و يا ناديده گرفته می شوند. در چنين يک حالت افراد نه تنها حقوق خويش، نه تنها آزادی خويش را از دست ميدهند، بل زنده گی و سرنوشت  شان وابسته به تصيميم ديگران ميشود.

جامعه ی بدون اپوزسيون، پروژه فاشيستی

  اين بار اول نيست که خامنه ای يک جامعه بدون اپوزسيون می خواهد و تلاش دارد جامعه ی ايران يک جامعه گوش بفرمان اخوندها باشد. در تاريخ بشری بدبختانه بارها چنين تلاش هایی صورت گرفته اند که از يک طرف ناکام و غير عملی بودند و ازجانب ديگر فاجعه های بزرگی را به وجود آورده اند. مستبدينی چون استالين، هيتلر و موسولينی در زمان های خويش تلاش کردند تا جوامع بدون اپوزسيون را ايجاد کنند و آنها به خاطر برآورده شدن اين امر ميليون ها و ميليون انسان را به کام مرگ سپردند. آنها به شيوه ی خامنه ای می خواستند مردم جوامع شان تفکر يکرنگ و رفتار یکرنگ داشته باشند. آنها هم با وسايل زور، زندان،   تهديد، ترور...مخالفين خويش را نابود ميکردند.
موسولینی در سال ١٩٢٦ می گفت:" ما يک جامعه بدون اپوزسيون را ايجاد ميکنيم".  موسولینی مکرراً برعدم  موجوديت اپوزسيون و مخالفين در جامعه تاکيد می کرد و او عقيده داشت که این " زور" است که در جامعه توافق را به وجود می آورد. 
موسولينی در سال ١٩٢٧ می نوسيد:
" همه در دولت، هيچ چيز خارج از دولت وهيچ چيز در مخالفت با دولت  " - برای فاشیست ها مرز بين دولت و جامعه وجود نداشت و به همين اساس فاشيست ها دعوا ميکردند که اراده ی دولت و
اراده ی رهبر اراده ی جامعه می باشد. در تفکر و تيوری فاشيست ها دولت به خاطر جامعه نیست، بل جامعه به خاطر دولت می باشد.
 اکنون که در عمل  تفکر و تلاش ايجاد جامعه موافقين،  يکسان کردن و يکسان سازی در ايران شکست خورده و آخوندها و حاکميت آنها با مقاومت آشکار مردم مواجه گرديده است، پاسداران انقلاب و بسيجی ها را با شيوه ی فاشيستی به جان مخالفين انداخته اند تا آنها را  به شيوه ی انقلابی سرکوب و نابود نمايند.
به اخوندهای ايرانی يادآور بايد شد که یکسان کردن جامعه و ايجاد جامعه ی بدون مخالفين يک کار ناممکن است. نه استالين و موسولينی این کار را کرده تواستند و نه شما طی سی سال ديکتاتوری خشن و بی رحم تان اين کار کرده توانستيد.


شکست يک تفکروازهم پاشيدن يک سيستم توتاليتر


مشکل است کسی بگويد فردا و  پس فردا در ايران چی رخ ميدهد . مشکل است کسی بگويد که حوادث در کدام سمت حرکت ميکنند. ولی دنيا به شکل بسيار روشن شاهد شکست يک تفکر، يک ايديولوژی و از هم پاشیدن يک سيستم توتاليترمی باشد که دعوای " برتری" دارد  و همه دنيا و بالخصوص مسلمانان را به پيروی از آن دعوت ميگردید. حوادث روزهای اخير ايران به طور واضح نشاندهنده ي اين واقعيت است که از هم پاشيدن سيستم حاکم بر ايران آغازگرديده است. سيستم حاکم در ايران برای هميشه آن جذبه، اتوريته و تاثير خويش را که طی سی سال اخير کسب کرده بود هم در ايران، هم در منطقه و هم درجهان از دست داد. تفکر صدور انقلاب اسلامی بالخصوص به جهان اسلام ديگر جز تاريخ شده است. در ايران بين تفکر حاکم و جامعه فاصله ی بزرگی ايجاد گرديده است. در داخل سيستم حاکم بر ايران درزهای عميق و علاج ناپزيری به وجود امده اند. مردم بر حرف های حاکمان باور ندارد. مردم به خواست خامنه ای مبنی بر ختم تظاهرات اهميتی نداند.  روز و شب در کوچه های تهران صدای های  " آزادی" ، " تغير"،  " مرگ بر ديکتاتور"  شنيده میشوند.  اين به معنای اميد است. اميد به خاطر تجدد و تحول در ايران.