رسیدن به آسمایی:08.07.2009 ؛ نشر در آسمایی: 08.07.2009
 

دکتور جلیله سلیمی

خواب رییس جمهور زن در جامعه مرد سالار افغانستان؟

در این روز ها تب و تاب مبارزات انتخاباتی بحث داغ روز است و بسیاری از  کاندیدهای ریاست جمهوری در این رقابت های تنگاتنگ، ناسنجیده  شعار میدهند- بدون این که امکانات تحقق عملی شدنشعارهای انتخاباتی  شان را در جامعه پیچیده با مشکلات چندین ساله افغانستان را در نظر داشته باشند . هر کاندید میخواهد به هر نوع و هر شیوه یی که باشد خود را بهتر از رقبا جلوه بدهد. گاهی هم در این گیر و دار آن چنان وعده هایی شنیده میشوند که آن ها را نه تنها میتوان حرف های بی پشتوانه و میان خالی تعریف کرد بلکه میتوان یک سراب دانست که رسیدن به آن را در کوتاه مدت وبر طبق وعده های کاندیدان چون خواب و خیال تصور کرد چون این شعار ها در طول سال های متمادی تکراری بوده و هیچ یک از حکومت ها با همه امکاناتی که به شیوه ها گوناگون در اختیار داشتند نتوانستند  آن ها را در عمل تحقق بخشند؛ مثلاً از جمله تحقق حقوق زنان یک شعار تکراری است.

اصولاً آیا در کشوری که با وجود نهادهای متعدد دفاع از حقوق زنان و مصارف هنگفت برای برنامه های دفاع از حقوق زنان بر روی زنان و دختران تیزاب میپاشند؛ دختران معصوم را به جرم رفتن به مکتب مسموم میسازند و در نتیجه هزاران دختر از رفتن به مکتب هراس دارند؛و بسیاری از دختران حتا نمیتوانند مکتب بروند ، در کشوری که  زنان وسیعاً از تبعیض و خشونت رنج می برند بسا دختران که با انواع گوناگون به صورت مستقیم و غیر مستقیم مورد خشونت قرار میگییرند و سایهء ناقضان حقوق زن و حقوق بشر بر صحنه سیاسی سنگینی می کند،  زن  چانس واقعی و برابر برای  دستیابی به مقام ریاست جمهوری را  داشته بوده می تواند؟

در کشوری که تا هنوز حاکمیت قانون تحقق نیافته و تلاش ها در این زمینه روز تا روز با چالش های سنگین تری مواجه می گردد شعارها برای تحقق حقوق زنان  تا چی حدی جدی تلقی شده می توانند؟

آیا در یک جامعه مردسالار تامین حقوق زنان خیرات لطف مردان- حتا آن مردانی که تظاهر به دموکرات بودن می کنند و یا هم واقعاً تصور می نمایند که دموکرات و تجدد طلب اند و اما هنوز جسارت ندارند تا با همسران  خویش شان در محضر عام ظاهر شوند، و یا هم از حضور همسران شان در محضر عام ننگ دارند ممکن است؟

وقتی در جامعه  حکمیت قانون حکمفرما باشد و قوانین بر مبنای برابری و عدالت استوار باشند و فرصت های برابری برای همه شهروندان جهت  استفاده از حقوق قانونی شان مهیا  گردند ، آن وقت است که حقوق زنان نیز تأمین شده می تواند. در چنین جوامع حراست از حقوق شهروندان از وظایف اساسی و اولیه حکومت ها به شمار می روند.
اگر شعارهای و اظهارت تبلیغاتی کنونی کاندیدان انتخابات را به بررسی بگیریم ، به ساده گی درخواهیم یافت که بسیاری از آن ها در واقع  زنان را حقیر  و ناتوان جلوه می دهند طوری که گویا از برکت الطاف و مهربانی های این وعده دهنده گان است که زنان می توانند به حقوق خود شان دست یابند وگرنه زنان مستقلانه توانایی حضور در جامعه را با کفایت و شایستگی خود نخواهند داشت ؟

جای بسی تأسف است که  در  شرایط کنونی از حضور  شماری از زنان  به صورت تزیینی به نام مشارکت سیاسی و اجتماعی در موارد گوناگون سو استفاده صورت گرفته است و این عده از زنان خواسته و یا ناخواسته ، آگاهانه و یا ناآگانه به ایفای چنین نقش های نمایشی تن داده اند. و بنا به حضور بسیاری زنان غیر آگاه در صحنه سیاسی افغانستان حتا در بسیاری موارد از حضور انها بر ضد انها عمل صورت میگیرد

تنها مشارکت سیاسی عده از زنان که توسط اشخاص قابل نفوذ در حکومت و احزاب قابل نفوذ وارد صحنه سیاسی افغانستان شده اند و به صورت سمبولیک حضورزنان را در جامعه افغانستان به نمایش گذاشته اند حقوق زنان را تضمین نمیکند .

زنان تنها در صورتی به صورت واقعی می توانند به شهروندان تام الحقوق مبدل گردند که به طور گسترده، آگاهانه و موثر در عرصه های گوناگون زنده گی اجتماعی حضور فعال داشته باشند . البته که انتخابات و حق رأی یکی از ابزار مهم  مشارکت سیاسی سیاسی به شمار می رود و امّا تنها از این طریق و دادن رأی برای کاندیدانی که ولو صادقانه شعار تساوی حقوقی زن ومرد را مطرح کرده باشد، دستیابی به این امر ممکن نیست. در جامعه مرد سالار افغانستان تحقق حقوق زنان ، فقط و فقط به دست خود آنها و در بستر انکشاف و تکامل اقتصادی، اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی تامین  شده می تواند.  پس زنان باید خود تلاش نمایند تا نه تنها در میدان  مبارزه و رقابت های سیاسی و اجتماعی زنجیر اسارت را بشکنند و خود را از رسوم اسارتبار جامعه مرد سالار آزاد سازند. در یک جامعه مردم سالار مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان هم باید به اساس اصل شایسته سالاری تامین گردد نه به اساس وابسته گی های مختلف شخصی و اجتماعی. در این میان مثال پاکستان و بنگلادیش قابل دقت است که در آن ها زن به نام دختر و یا همسر این یا آن شخصیت به بالاترین مقام های حکومتی رسیدند، بی آن که این توفیق فردی به معنای رهایی زنان این کشورها از بند رسوم اسارت آور مردسالاری باشد.