رسیدن به آسمایی: 03.03.2009 ؛ نشر در آسمایی:  05.03.2009

 

برگردان: پروین پژواک

راهی به سوی آزادی

به مناسبت ماه سیاه پوستان در کانادا

 

کانادا یکی از کشورهای است که در آن برعلاوه مردم بومی و ساکنین اصلی کانادا مردمان از سراسر دنیا زیست می کنند. بخشی از نفوس کانادا را سیاه پوستان می سازد. اولین سیاه پوستان چهارصد سال قبل به کانادا پا گذاشتند. تعدادی از این سیاه پوستان سیاح بودند ولی اکثریت آنها برای گریز از رنج و ننگ برده گی به کانادا رو آوردند. تعدادی هم منحیث سرباز به اینجا منتقل شدند تا به رهبری قوای انگلیس بر ضد قوای فرانسوی ها و امریکایی ها بجنگند. اینک سیاه پوستان چون سایر مردم دنیا از جمله ما افغان ها به امید آینده بهتر به اینجا پناه می آورند.

تعداد مجموعی سیاه پوستان کانادا را 000 580 نفر تشکیل می دهد که %2 نفوس بیست و نه میلیونی کانادا را می سازد. به صورت عمومی افریقایی های کانادایی را به چهار گروپ می توان تقسیم کرد: اول مردمانی که برای چندین نسل در کانادا زیست نموده اند، دوم مهاجرین برمودا، جزایر کارابین و جنوب امریکا. سوم مهاجرین قارهء افریقا و چهارم مهاجرین ایالات متحده امریکا.

از این جمله اکثریت مردمان گروه اول نیز سال ها قبل از ایالات متحده امریکا برای گریز از اسارت و حصول آزادی به کانادا آمده اند. این برده گان فراری از طریق راهی موسوم به The Underground Railroad خود را به کانادا می رسانیدند. این اسم با الهام از اولین ترین های بخار که در سال 1830 در امریکای شمالی به کار شروع نمودند، گرفته شده است، ولی برده ها هیچاه از ترس دستگیری نمی توانستند سوار ترین ها شوند. هر چند این اسم راهی مدرن زیرزمینی را به خاطر ما می آورد ولی حقیقت این است که برده ها با پای پیاده، از میان جنگل ها و باتلاق ها شبانه راه خویش را با دنبال نمودن نور ستاره ها به سوی شمال تعقیب می کردند. در این اسم "زیرزمینی" به معنی مخفی، "ایستگاه" به معنی خانه های امن که در طول راه به برده ها پناه و غذا می دادند و "هادی" مردمانی اعم از زن و مرد، سفید و سیاه که رهبری گروه های فراری را به دوش می گرفتند، می باشد. "سرزمین معهود یا کنعان" نیز کانادا معنی می داد.

یکی از مشهورترین رهبران تشکیلات محرمانه برای فرار برده های سیاه پوست امریکایی به سوی شمال امریکا و کانادا زنی شجاع به نام هریت توبمن Harriet Tubman می باشد. او در سال 1820 میلادی در شهرستان دورچستر، ایالت مریلندDorchester County, Maryland ایالات متحده امریکا به دنیا آمد. او یکی از یازده کودک هریت Harriet و بنجامین راس Benjamin Ross بود که منحیث برده چشم به دنیا گشود. اسم زمان تولد او ارمیناته راس Araminta Ross گذاشته شد.

هریت هنوز طفل بود که منحیث پرستار کودک ارباب خویش انتخاب گردید. او باید تمام شب را بیدار می نشست تا کودک ارباب گریه نکند و اگر به خواب می رفت، زن ارباب هریت را مجازات می کرد و به سختی می زد. هریت از همان زمانی نوجوانی تصمیم گرفت تا برای آزادی خویش بکوشد.

روزی یکی از برده گان سیاه پوست بدون اجازه به بازار رفته بود، مباشر ارباب از هریت خواست تا برده را شلاق بزند. هریت امتناع کرد. مرد برده با استفاده از این فرصت پا به فرار گذاشت. مباشر که عصبانی شده بود، اتوی سنگین سنگی را به دنبال او پرتاب کرد. نشان او به خطا رفت و اتو به سر هریت خورد. جمجمه هریت شکست. او برای روزها بیهوش بود و در جمله مرده ها به حساب می آمد، ولی زنده ماند. با اینهمه تا آخر عمر از مرض صرعه رنج می برد و به صورت ناگهانی به خواب عمیق فرو می رفت.

در سال 1844، هریت با مردی سیاه پوست آزاد به نام جان توبمن John tubman ازدواج کرد و نام خانواده گی او را بر خویش پذیرفت. همچنان او نام اول خویش را تبدیل نموده و نام اول مادرش هریت را انتخاب کرد. در سال 1849 خطر این به وجود آمد که هریت و سایر برده گان مزرعه ارباب به صورت دسته جمعی به فروش روند. هریت تصمیم به فرار گرفت. در این زمان او سی سال داشت. شوهرش از رفتن با او خودداری کرد. هریت و دو برادرش شبانه در حالیکه ستاره قطبی را تعقیب می کردند به سوی شمال به راه افتادند. پس از اندکی راه برادران او به هراس افتیده و از راه بازگشتند. هریت به تنهایی به راه خویش ادامه داد. هریت از پدر خویش آموخته بود که چگونه راه را با استفاده از نور ستاره گان بیابد، چگونه بدون سر و صدا میان جنگل راه برود و چگونه غذای خود را از میان نباتات پیدا کند. هریت بالاخره به ایالت فلادلفیا رسید که در آنجا قانون برده گی وجود نداشت. او منحیث مستخدم در خانه ای به کار پرداخت و دستمزد خود را ذخیره کرد تا بتواند روزی برگردد و دیگران را کمک نماید.

هریت به مدت ده سال و در طی نزده سفر توانست بیشتر از سیصد برده سیاه پوست را به صورت صحیح و سالم به خانه های امن و از طریق آنها به چهارده ایالت آزاد امریکا و سرزمین کانادا برساند. از جمله او تمام اعضای خانواده اش را، حتی والدین هفتاد ساله اش از رنج و ننگ بنده گی رهانید. البته این کار جانبازی و فداکاری بسیار می خواست. زیرا مجازات برده های فراری مرگ بود. برای دستگیری برده های فراری جایزه تعین می گشت و برای دستگیری هریت آنها حاضر بودند چهل هزار دلار بپردازند که در آن زمان مبلغ بسیار هنگفت بود. زیرا او نه تنها قانون شکنی نموده و خود فرار کرده بود، بلکه به فرار دیگران نیز مساعدت می کرد. ولی هریت هیچگاه دستگیر نشد و مردمی که به رهبری او به سوی آزادی به راه افتادند نیز همه به سلامت به سرمنزل مقصود رسیدند.

شیوه ای کار هریت طوری بود که به صورت مخفیانه به ایالت مریلند که در آنجا برده گی به صورت رسمی جریان داشت، داخل می شد. او برای آنکه شناخته نشود، لباس مردانه به تن می کرد. هنگامی که به اقامتگاه برده گان نزدیک می گشت، با کشیدن صدای مخصوص شبیه به بوم از موجودیت خویش به آنها اطلاع می داد. برده گان به جمع آوری اشیای مختصر خود می پرداختند و شب هنگام با وی به سوی آزادی به راه می افتادند. هریت رهبری سختگیر بود. اگر در هنگام سفر یکی از برده گان از عزم خویش ترسان و یا پشیمان می گشت، هریت ماشه تفنگ خویش را به سوی او می گرفت و می گفت: ازاد شو و یا چون برده ای بمیر!

هریت از سوی مردم سیاه پوست لقب "موسی" را یافته بود، زیرا برده گان سیاه پوست که به دین عیسویت روی آورده بودند، مطابق کتاب مقدس باور داشتند همانگونه که موسی به رهنمایی قوم یهود پرداخت و آنها را از برده گی فرعون مصر نجات داد، ناجی آنها نیز از راه فرا خواهد رسید.

برده داران سفید پوست در صد سال اول برده گی برده های خود را در امریکا اجازه نمی دادند تا به دین عیسویت رو بیاورند. اما در اواسط سال 1700 میلادی تعدادی زیادی از برده ها به کلیساهای پروتستانت رو آوردند. بعد از مشاهده ایمان قوی برده ها، برده داران کوشیدند تا برده داری را از طریق دین تقویت کنند. آنها کشیشی سفید پوست را برای سخنرانی برای برده های خویش می آوردند تا برای آنها موعظه نماید که تقدیر خویش را بپذیرند و بنده های خوب خدا و برده های خوب ارباب خویش باشند! ولی برده ها دین عیسویت را به طریق خود می آموختند و باور به آمدن ناجی و شخصی چون موسی آنها را کمک می کرد تا راه مشکل و مخفی را به سوی آزادی بپیمایند.

تا سال 1858 مقر هریت در امتداد شبکه راه محرمانه زیرزمینی، شهر سنت کاترین در غرب کانادا بود. پس شعله ور شدن جنگ های داخلی بین ایالات شمالی و جنوبی امریکا در سال 1861 او به ایالات متحده امریکا برگشت و منحیث آشپز، پرستار و جاسوس به خدمت نیروهای شمال درآمد. شناخت دقیق او از راه ها و تجارب او در جریان سفرهای مخفیانه باعث گشت که او تنها زن ناجی گردد که در جریان جنگ به صورت موفقانه هفتصد و پنجاه تن را به سوی آزادی رهبری نماید. همچنان آگاهی او از طبابت مردمی در جریان جنگ باعث نجات حیات سربازان گردید. در آن زمان تعدادی زیادی از سربازان نسبت اسهال خونی در می گذشتند. هریت با ساختن ترکیبی تلخ از جوشاندهء زنبق آبی و گل جریبن موفق به درمان تدریجی آنها شد.

پس از جنگ هریت در اوبرون، نیویارک Auburn, New York به زنده گی پرداخت و به تاریخ 10 مارچ سال 1913 درگذشت. خانه محل اقامت او اینک تبدیل به موزیم شده است و بالای سنگ قبر ساده او این جملات نوشته شده است: آفرین بر تو ای خادم خدا!