نشر در آسمایی: 10.01.2011

دکتور اکرم عثمان- از گفته ها تا ناگفته ها

 

جناب دکتور اکرم عثمان- سالار قلم و قصه- از نام آوران گستره ی ادب، فرهنگ و پژوهش در افغانستان اند. ایشان چی در بیان و چی در نبشته، فصاحت و ملاحت دلنشین و منحصر به فردی را آیینه داری کرده اند که برای نسل دیروز و امروز بس پر جاذبه و انباشته از آموزه های ظریف و رنگین است.  سعی بر آن بوده است تا  این گفت و شنود  بیشتر نقبی در احساسات و اندیشه های تشریح ناشده ی دکتور اکرم عثمان باشد.  (رازق مامون )

 

رازق مامون: آقای دکتورعثمان، نخستین رگه های خاطره های شما از ایام کودکی از کجا شروع می شوند؟ نخستین تصاویر دوره ی کودکی برای خود شما تا چی حدی قابل دستیاب اند؟ فکر کنید که روایت زمان کودکی را نه برای دیگران که برای سایه ی خویش بیان می دارید.

دکتور اکرم عثمان: بعد از هفتاد و اندی سال پی می برم که زنده گی چیزی جز خاطره های خوب و خراب نیست.

در اصل خاطره ها شماری از یادهای رنگین و بیرنگ اند که در گنبد دماغ ما گاه و ناگاه بیدار می شوند و گذشته های دور و نزدیک را به یاد ما می دهند.

فرق خاطره با خیال این است که خیال مبنای واقعی و تاریخی نه دارد؛ اما خاطره ها حول واقعیت هایی می چرخند که تاریخیت دارند و در مواردی بخشی از هویت و شخصیت ما را می سازند.

برخی از خاطره هایم در گوشت و پوستم سنجاق شده اند. در سفر و حضر و در خواب و بیداری، آن خاطره ها، نفس کشیدن و ضربان قلبم را تند و کند می کنند و مرا راه به راه و کوچه به کوچه به سال های دور دور می برند. بسیار دلم می خواهد که دفتر آن روزها را ورق ورق بگردانم و از چیزهایی سخن برانم که دیگر از دست شده اند؛ اما پرهیز می کنم و از ایجاز کار می گیرم تا کسی را خسته نه کند.

رازق مامون: آیا دفتر خاطرات شخصی دارید؟ فکر نمی کنید که روایات روزانه ی سال های رفته ی زنده گی تان برای نسلی که شما را از روی روایات داستانی تان می شناسند، به اندازه ی داستان های تان پر اهمیت باشد؟

دکتور اکرم عثمان: اگر از کودکی و نوجوانی خود بگویم، باید روشن کنم که من از مادرم شروع می شوم- از فرشته یی که نمازگزاردن بر دامن پاکش دست کمی از عبادت بر سجاده نه داشت.

او از مردم مزار شریف بود و می گفت از بلخ است. پس من نیم بلخی و نیم کابلی هستم.

اگر تمام  رنج های یک انسان متعارف را در دو پله ی ترازو بگذاریم، غم های مادرم سنگینی می کنند. من آن غم ها را حس و لمس نموده و حتا جرعه جرعه نوشیده ام؛ بنابرآن نخستین مربی و آموزگارم مادرم بود.

یکی از خاطره های مادرم را قصه می کنم: صنف ششم بودم و برای امتحانات سالانه درس می خواندم. هنوز آفتاب نیش نه زده بود که ناگهانی دروازه بی صدا باز شد و مادرم داخل گردید. اتاق پر از دود غلیظ بود. مدتی بود که پنهانی از او سگرت می کشیدم. ملامتبار به سویم دید و زنهار داد: اگر از این پس سگرت کشیدی شیرم را نه می بخشمت.

اکنون از آن زنهار پنجاه سال می گذرد، کماکان به آن نصیحت وفادار و پابند هستم. از این قبیل صدها مورد دیگر از او را آویزه ی گوش کرده ام و کوشیده ام تا لیاقت فرزند بودنش را کمایی کنم.

رازق مامون: یعنی ازهمان ایام دیگر لب به سگرت نبردید؟

دکتور اکرم عثمان:    به خدا قسم می خورم که نه.

رازق مامون: کدام خطوط سیاه و سفید آن ایام تا چی میزانی درشخصیت اصلی شما باقی مانده اند؟

دکتور اکرم عثمان:  همه- از که تا مه.

رازق مامون: اگر زمان به عقب بچرخد، می خواهید در همان آب و فضای دوران کودکی ساکن شوید و هرگز از آن قلمرو خارج نه شوید؟ می خواهم بپرسم که وسوسه ی ایام رفته، گاهی شما را تا آن اندازه تحت فشار گذاشته است که به گذشته ها پناه ببرید؟

دکتور اکرم عثمان:  هر روز و هر شب به گذشته سفرهایی دارم. از این رفت و آمدها بی اندازه لذت می برم.

رازق مامون: گفته اند انسان اسیر خاطرات گذشته ی خویش است. شما اسیر کدام نوع خاطرات خویش هستید؟

دکتور اکرم عثمان:  سرش به هزارها می رسد. نه می دانم کدام یک را زودتر حکایه کنم.

رازق مامون: چی چیزی ازآن دوران در آن سوی چهره ی شما زنده است که تا کنون در قصه و در خاطره گویی های شفاهی از آن سخنی نه گفته اید؟ حجم و اندازه ی ناگفته ها و گفته های شما چی قدر با هم تفاوت دارند؟

دکتور اکرم عثمان:  گاه گاه خاطره یی به اقتضای صحبت ها و نوشته هایم بیدار می شوند  و مرا مدد می رسانند. آن ها همزاد همدیگر اند و با هم تفاوتی نه دارند.

رازق مامون:  گفته می شود شما دریک محیط مصوون واشرافی زنده گی کرده اید. درضمن می شود گفت که از نخستین کسانی هستید که از بستر شرایط اعیانی به عرصه ی مبارزه ی سیاسی رادیکال تر پا گذاشتید. این گرایش چی گونه در زنده گی شما شکل گرفت؟ نخستین آموزه ها و تجربیات شما تا آن جا که به یاد دارید، چی گونه آغاز شد؟

دکتور اکرم عثمان: اشرافیت پارچه ی زربفت و زرنگاری بود که بر تفسخ و پوسیده گی کشیده شده بود. کافیست که این پارچه را پس بزنیم تا دریابیم که در آن دنیای رنگارنگ و به ظاهر فاخر چی می گذرد. من هم از اشرافیت و ضد اشرافیت رنگ گرفته ام و این یکی از پرادوکس های زنده گیم می باشد.

رازق مامون:  ازچی وقت آثار تیوریک مارکسیستی توجه تان را جلب کرد؟

دکتور اکرم عثمان:  تازه پی می برم که آن تیوری ها ناسازگار  به حال کشور و مردم ما می باشند. آن باورها یک بهار دروغین بودند. تجربه های جهانی نشان داده و به اثبات رسانیده اند که عراده ی تاریخ از آن راه نه می گذرد.

رازق مامون: کدام شخصیت ها در سال های نوجوانی از منظر سیاسی و روحیه ی اعتراض علیه سلطنت، روی شما  اثر گذاشتند؟

دکتور اکرم عثمان: خارج از آن حوزه، بزرگمردانی چون محمد حسین طالب قندهاری، صوفی اسلام خان مین و میر اکبر خیبر گام به گام  وشجاعانه مرا مدد رساندند.

یکی از آن قصه ها: رییس کنفرانس مکتب حبیبیه، بودم و حماقت و جنون جوانی چون دو شیطان رجیم بر شانه هایم نشسته بودند و چپ و راست فرمان می راندند. روزی حرف های تند و تیزی علیه دستگاه حاکمه از دهانم پریدند. مدیر مکتب و تمام استادانی که در تالار حضور داشتند، به رسم اعتراض کنفرانس را ترک گفتند؛ فقط صوفی اسلام مین از جایش تکان نه خورد و در پایان محفل بر ستیژ برآمد و خطاب به من گفت: فرزند آن چی که تو می خواهی، خواست زمان می باشد. نه ترس و پیش برو!

می گویند که او به خاطر برادرزاده های خردسالش که پدر شان را از دست داده بودند، تا آخر عمر زن نه گرفت و توش و توانش را وقف آن ها کرد.

آخر عمر مصاب به بیماری سرطان شده بود. به شاگردانش که به عیادت او می رفتند، می گفت: من عمر خودم را خورده ام.  زنده گانی من شما هستید. اگر شما آدم های خوب باشید، من نه می میرم و زنده گی را ادامه می دهم.

و اما، طالب قندهاری : او از هزاره های ارزگان بود، او رموز نویسنده گی و طریق قرائت شعر را یادم داد. او بی گفتگو یک شخصیت ملی بود. از هزاره تا پشتون و تا تاجیک همه او را به چشم برادر ارشد می دیدند. کلبه اش همواره محل رهایش و پاتوق روستاییان گردیزی، قندهاری، جوزجانی و بدخشی بود. «فقیرگل» رفیق عمر و انیس و مونس او برای مهمانانش شوربا می پخت و دسترخوان را با نان گرم و مخلفات می آراست.

شاعری، شهر کوچکی از کشور پهناور شخصیتش بود. با این که زبانش فارسی بود، چند مجموعه ی شعر شیرین پشتو آفرید و شماری از آن مجموعه ها را در ایران انتشار داد. او در گورستانی در « قم » به خواب ابد فرورفته است. او یک آدم جهانی بود.

و اما میر اکبر خیبر : به طور حتم او را عمال «کا.گی. بی» و رقبایش در جناح پرچم حزب دیموکراتیک خلق  به قتل رسانیدند.  من این مهم را در رمان «کوچه ی ما» به تفصیل برکشیده ام.

وقتی همرزمانش راه افراط پیش گرفتند، به رفقایش می گفت: ما کودتاچی نیستیم، ما به تحول اجتماعی ضرورت داریم. کاش کسی در جریان ما، مقداری آب بریزد تا گلابی و کمرنگ شویم. من عاقبت این حزب را به خیر نه می بینم. او پیش از زمانش به دنیا آمده بود و هیچکس قدرش را چنان که باید، نه شناخته بود؛ او را  نامردانه برباد دادند.

رازق مامون:: می توان گفت که شما ازهواداران میراکبرخیبربودید؟

دکتور اکرم عثمان: من، عضویت هیچ حزب سیاسی را نه  داشتم. روابطم با میر کبر خیبر، بر مبنای علایق شخصی استوار بود و از او خیلی چیزها آموختم.

رازق مامون: در ایام صباوت شما، کاروان سنگین نظام سلطنتی با طمانینه و خواب آلود در حرکت بود. چی اتفاق افتاد که احساس کردید جاذبه ی افکار جدید برای تغییر وضع امری ضروری و ایده آل است؟ آسیب پذیری سلطنت عمدتاً در چی بود؟ چرا حاکمیت سلطنتی نه توانست در یک کشور شرقی و قبیله گرا لنگرخود را حفظ  کند و ظرفیت هایی را پدید آورد که مثلاً مانند کانادا و دنمارک و انگلیس، هم با دموکراسی درهم بیامیزد و هم چهارچوب حاکمیت سنتی را برای بقای مملکت حفظ کند؟ آیا جمهوریت در واقع یک تولد قبل از وقت نه بود؟

دکتور اکرم عثمان:  این یک بحث درازدامن است. امیدوارم روزی بتوانم این مهم را به رشته بکشم.

رازق مامون: نشانه های آسیب پذیری سلطنت در چی بود؟ استمرار سال های سرکوب و انحصار خاندانی؟ تنگنای جغرافیایی، فقر و بی سوادی فراگیر؟ ترس و تنش های به ظاهر فروخفته قومی که از دوران نادرخان شروع شده بود؟ یا نگرانی از منگنه ی قدرت های خارجی به خاطر برهم زدن «حیات خلوت» قدرت سلطنت که از ابتدا نیز با انبوهی از ناگزیری ها و مصلحت های زاده ی مناسبات قبیله یی درگیر بود؟

دکتور اکرم عثمان:  در ذکر مفاسد نظام شاهی با شما هم عقیده هستم؛ ولی تمام رژیم هایی که بعد از سلطنت به میدان آمدند به مراتب از آن دم و دستگاه فاسدتر بودند و این حقیقت می رساند که ما از بد، به بدتر و از بدتر به بدترین رسیدیم.

سلطنت با همه ی معایبش در این خاک ریشه گرفته بود و ما تا دم حاضر به نظم و نسقی نه رسیده ایم که بدیلی منایب برای سلطنت باشد.

فاصله ی ما با دیموکراسی های انگلیس، دنمارک و کانادا از زمین تا به آسمان است. آن کشورها در داخل یک فلسفه و در دوره های متوالی تکاملی، آزادی های مدنی را تجربه کردند و به این مرتبه رسیدند و ما در قیاس با آن ها در ماقبل از تاریخ قرار داریم!

پرادوکس تاریخ ما در این فورمول خلاصه می شود:

1-     امنیت به شرط استقرار حکومت متمرکز و مستبد.

2-     ناامنی به شرط زوال حکومت متمرکز و منضبط.

3-     اعاده ی امنیت به شرط استقرار استبداد مضاعف.

به این ترتیب تا دم حاضر اسیر این دایره ی بسته هستیم و باید این مشکل را با پاسخ فلسفی حل و فصل کنیم. 

رازق مامون:  درین مقطع روی شخصیت هاشم خان صدراعظم مکث می کنیم. شرح ناقدانه شما درباره ی این شخصیت مرموز چی گونه است؟

دکتور اکرم عثمان: هاشم خان بعد از پایان دوران هرج و مرج ، در کار اعاده ی نسبی امن بسیار کوشید. او از اداره ی کارآمدی برخوردار بود؛ اما در دوره ی او بیگناهان زیادی هم به زندان افتادند و عذاب کشیدند.

رازق مامون:  و نگاه شما در خصوص شخصیت و جایگاه سردار شاه محمود خان چی گونه قابل تشریح است؟

دکتور اکرم عثمان:  او از موالید شرایط پس از جنگ جهانی دوم بود. ناگزیر بود با مردم از شدت عمل کار نه گیرد و مساهله و مدارا را پیشه کند. 

رازق مامون: درآن سال ها افغانستان از هر حیث به نحوی از بستر رخوت تاریخی سربلند نه کرده بود. وزش نسیم تجدید کم رمق و انباشته با اما و اگر های مصلحتی بود تا بر بقای نظام خاندانی تأثیر منفی بر جا نه گذارد. اما در این میان دو شخصیت از جمع سکانداران حاکمیت ظهور کردند که کشتی حاکمیت را تا اندازه یی از توازن خارج کردند: سردار محمد داوود و سردار ولی. به این مسأله ممکن است به طور مبسوط تأمل کنید؟

دکتور اکرم عثمان:  جمهوری داوود خان اصلاً بر محور و پاشنه ی سلطنت می چرخید و او از همان اعتباری برخوردار بود که ظاهر شاه برخوردار بود.

جمهوریی که او برپا کرد، فرق زیادی با سلطنت نه داشت. با سیستم تک حزبی و تک صدایی، نظام منتخب جمهوری ساخته نه می شود.

در دوره ی او کارهای خوب و خراب زیادی به ظهور رسیدند و همکارانش مرتکب قتل های سیاسی فراوان شدند و قتل میوندوال تا هنوز هم در هاله ی ابهام قرار دارد.

در ذکر محامد او همین بس که وقتی دکتور رحیم نوین- وزیر اطلاعات و کلتور وقت، از وقوع کودتا و شهادت مجیب الرحمان رییس جمهور بنگله دیش در مجلس وزرا خبر داد، گفت: « زهی سعادت مردی که جان و مال، خانه و خانواده اش را قربان وطنش بکند!!»

وقتی که رهبر پیشین شوروی، از حضور متخصصان غربی در شمال افغانستان ابراز نارضایی کرد، داوود خان گفت: «ما ترجیع می دهیم که گرسنه بمانیم و دخالت هیچ قدرتی را در امور داخلی خود قبول نه کنیم!!» بعد از آن، عذرخواهی مقامات آن کشور را نه پذیرفت و راهی افغانستان شد.

و چی بهتر که این منش را در قیاس با جبن و سرافگنده گی رهبران مابعد افغانستان بسنجیم و ببینیم که از کجا به کجا رسیده ایم.

رازق مامون: آیا واکنش سرداوود خان در برابر لیونید بریژنف بیمار و قدرتمند از نظرمنابع سیاسی برای افغانستان قابل توجیه بود؟ مگرداوود خان در گفت و گویش با دکتاتورسابق شوروی، اسیر نوعی احساسات غیر ضروری نه شد؟ آیا برخورد داوود خان پروسه ی کشانیدن افغانستان در ورطه ی تجاوز بعدی را تقویت نه کرد؟

دکتور اکرم عثمان:    شاید؛ نه شاید.

رازق مامون: شما روی چی دلایل، از حاکمیت هایی حمایت می کردید که بعد از نگونساری حکومت داوود روی کار آمدند؟

دکتور اکرم عثمان:  بعد از کودتای ثور عزل شدم و یک سال تمام به حیث مامور منتظر بی معاش خانه نشین گردیدم. در دوره ی حکومت دکتور نجیب الله که ظاهراً یا واقعاً متمایل به ایجاد دولت غیر حزبی بود، مرا به وظایفی مقرر کردند که رواج روزگار بود. اشخاص دیگری چون دکتور نعمت الله پژواک، معصومه عصمتی و خالقیار که عضویت حزب حاکم را نه داشتند، نیز شاغل ماموریت هایی شدند. باید بگویم که نجیب از نوجوانی رفیق گرمابه و گلستانم بود، و به اعتبار رشته و درجه ی تحصیلم ، می پنداشت که از عهده ی برخی کارها در وزارت خارجه می برایم.

رازق مامون: از منظر افکار سیاسی و تیوریک، چی زمانی دستخوش نوعی احساس تجدید نظر شدید؟ اساساً تا کنون از لحاظ فکری نسبت به سال های دوره ی سلطنت وحکومت های خلقی و پرچمی و مجاهد و طالبی، با چرخش فکری مواجه بوده اید؟ آیا صاف و ساده، شما یک کمونیست بوده اید؟

دکتور اکرم عثمان:  من از تمام اشکال بنیادگرایی- چی چپ و چی راست- نفرت دارم و در گذشته ها لوده گی را تجربه می کردم.

رازق مامون: از پاسخ های قبلی تان این طور نتیجه گرفته شد که شما از حکومت های خلقی و پرچمی و.... عمیقاً ناراضی هستید. برتری حکومت های خلقی و پرچمی بر حاکمیت های مجاهد و طالب چی بود؟

دکتور اکرم عثمان:  حکومت های چپ نیمرخی به تجدد و جامعه ی مدرن داشتند؛ در حالی که حکومت های مجاهد و طالب، ماقبل مدرن بودند.

رازق مامون: مگر شما یک تیوری پرداز مارکسیست در یک جامعه ی شبه فیودالی حساب نه می شدید؟ من که متوجه شده ام شما درکتاب "شیوه ی تولیدآسیایی" به نحوی دیدگاه های مارکس در خصوص نحوه و ویژه گی های ساختاری تولید در جوامع آسیایی را نقد و اصلاح کرده اید.

دکتور اکرم عثمان: من گروگان هیچ فلسفه یی نیستم و پیوسته در راه می اندیشم و قلم می زنم .

رازق مامون: آیا می توان گفت که سردارداوود یک مستبد با کفایت بود؟ گفته می شود که وی از دورانی که قوماندان فرقه مشرقی و سپس رییس اداره اقوام وقبایل بود، با روس ها رابطه داشت.  شما درین باره چی نظری دارید؟

دکتور اکرم عثمان: فکر نه می کنم آن مرحوم با روس ها رابطه یی برقرار کرده بود باشد، او از استقلال رای برخوردار بود.

رازق مامون: سردار داوود از حیث فهم تیوریک مارکیستی در سطح بالایی قرار نه داشت، اما با نظامیان و تیوریسن هایی که بعداً حکومت های تحت الحمایه شوروی را به وجود آوردند، محشور و همسو بود. آیا این موقعیت داوود صرفاً برای بالا رفتن از پله های فرصت ها به سوی محور قدرت بود؟

دکتور اکرم عثمان:  آن مرحوم گمان نه می کرد که برخی همکارانش مانند «بروتوس» عمل می کنند و از قفا بر او خنجر می زنند.

رازق مامون: بین هیجان های ضدپاکستانی داوود خان درسال های جوانی تا دوره سالمندی ایشان وذنیات ستراتیژیک شوروی سابق چی رابطه یی وجود داشت؟

دکتور اکرم عثمان:  پاسخ: شوروی ها از قضیه ی پشتونستان استفاده ی ابزاری می کردند، در حالی که داوود خان قلباً به آن باورمند بود.

رازق مامون: قتل میراکبرخیبر در واقع انداختن یک شعله ی کوچک در انبار باروت خشک بود. چرا «کا.جی.بی» میر اکبر خیبر را برای هل دادن موتور حوادث مرگبار در افغانستان برگزید؟ آیا میراکبرخیبر با شوروی مخالف بود؟

دکتور اکرم عثمان:  میر اکبر خیبر یک نوکر حلقه به گوش نه بود و برخی از رفقایش از چنین صفتی برخوردار نه بودند. من حدس شما را تایید می کنم.

رازق مامون: درسال های اخیر ادعاهایی از سوی حزب اسلامی مطرح شده که گویا فعالان آن حزب میراکبرخیبر را به قتل رسانیده اند؛ مگر در دوران تره کی، امین و کارمل  و نجیب هیچگاه در این باره تحقیقاتی صورت داده نه شد. شما نکته ی ناگفته یی درین باره دارید؟

دکتور اکرم عثمان:  دروغ محض است. حزب اسلامی به ناحق این جنایت را به پای خودش محاسبه می کند.

رازق مامون: وقتی تمرد نظامی در هفت ثور، بنای حاکمیت داوود را به زمین نشاند، شما در کجا بودید؟ می توانید احساس خود را از شنیدن خبر پیروزی کودتاگران توضیح دهید؟

دکتور اکرم عثمان:  من معاون نشرات اطلاعات و کلتور بودم و از آن قتل عام بی اندازه غمگین شدم.

رازق مامون: تعریف شما از جناح خلق و رنگ و بوی آنان چی گونه است؟ آن ها چی کارهایی را انجام دادند که باید جداً از آن حذر می کردند؟ شاخص های محکومیت تاریخی جناح خلق کدام ها اند؟ جایگاه پرچمی ها درین میان چی گونه است؟

دکتور اکرم عثمان: خلقی ها عمدتاً مزاج روستایی داشتند و از موضع قبیله یی! خشونت می کردند. می پنداشتند که آن دولت باد آورده تا ابد باقی می ماند. از همین سبب عریان ترین شکل استبداد را به کار گرفتند و مردم را ناگزیر به بلوا و شورش نمودند.

و پرچمی ها عمدتاً مزاج شهری داشتند و در قیاس با خلقی ها نرمخوتر بودند؛ ولی در اعتقاد به جزمگرایی مانند جناح مماثل رقیب شان به اصطلاح « کتابی! » عمل می کردند. در ویرانی افغانستان، هر دو جناح آن حزب، یکسان سهم گرفتند و مملکت را از ریشه به آتش کشیدند.

رازق مامون: خط فاصل میان تره کی، امین، کارمل و دکتورنجیب چی بود؟

دکتور اکرم عثمان:  آن ها همه موالید یک ایدیولوژی تمامیت خواه بودند. فشار روزگار هریک را به طریقی ناگزیر به تلاش برای رفع اشتباهات شان کرد. این رویکرد جدید از زمان حفیظ الله امین شروع شد- از زمانی که تره کی را به قتل رسانید و کشتار 13 هزار روشنفکر را به گردن او بار کرد. او شعار عدالت، قانونیت و مصوونیت را بر دیوارها آویخت، اما آن شعارها در دیوارها خشکیدند. کارمل تا آخر سیاستگر باقی ماند. نجیب - چی با دریافت های خودش ، چی با فشار شوروی وقت- بر آن شد که بر بسیاری از اصول فکری خودش خط بطلان بکشد و سرانجام روز خروج قوای شوروی از افغانستان را، روز ملی و روز استقلال کشورش نامید.

رازق مامون: آیا حکومت دکتورنجیب بار اشتباهات اسلاف حزبی قبل از خود را بردوش می کشید؟

دکتور اکرم عثمان:  این سووال حقوقی و سیاسی است. حقوقی از آن نظر که هرکس پاسخگوی اعمال خودش می باشد. سیاسی از آن نظر که دکتور نجیب در برهه هایی از حیاتش، یک عامل موثر در اجرای منویات آن ها بود. به این حساب حیات او در دو بخش خلاصه می شود. یکی وابسته گی و دیگری ناوابسته گی. ناوابسته کی آن که گفت: من سه سال تمام با استقلال کامل از کشورم دفاع کردم؛ در حالی که در همان حال هیچ کدام از هفتگانه ها! و هشتگانه ها! اجازه نه داشتند که یک گیلاس آب را بدون اجازه ی غلام اسحاق و رفسنجانی بیاشامند.

رازق مامون: صفات مثبت و منفی دکتورنجیب از نظر شما چی بود؟

دکتور اکرم عثمان:  مردی شجاع و بسیار با استعداد بود. در سخنوری همتا نه داشت. در سال های آخر حکومتش به نتایج مثبتی از زمامداری رسید و بهترین راه حل ها را عنوان کرد.

رازق مامون: تعریفی از حکومت مجاهدین داده می توانید؟

دکتور اکرم عثمان:  آن ها همه به قرون وسطا تعلق داشتند و حکومت آن ها خبر از ماقبل مدرن می داد. جناح هایی از مجاهدین بر آن بودند که بین دیروز و امروز پلی برقرار نمایند که کوشش عبثی بود- چون جهانبینی آن ها ظرفیت تغییر و تحول را نه داشت.

رازق مامون: کدام رهبر و یا کدام فرمانده مجاهدین، کم و بیش برای افغانستان نقش مثبت می توانستند داشته باشند؟

دکتور اکرم عثمان:  عبدالحق و احمدشاه مسعود، بالنسبه آدم های امروزی تر بودند و اگر در شرایط بهتری قرار می گرفتند، بعید از احتمال نیست که نقش مثبتی ایفا نمایند.

رازق مامون: جنگ داخلی مجاهدین آیا برنامه ریزی شده بود؟

دکتور اکرم عثمان:  از آن جا که در افغانستان حرف آخر را تمایلات قبیله یی می زند، و هنوز ما به مرحله ی تاسیس ملت نه رسیده ایم، بنابرآن جنگ های مجاهدین، مبنای قومی و قبیله یی داشتند.

رازق مامون: میان طالبان و مجاهدین چی تفاوتی را مشاهده می کنید؟

دکتور اکرم عثمان:  عناصر تمایلات فرقه یی، بر هر دو گروه غلبه داشت. با این تفاوت که طالب ها تحریک برخاسته از بازی های سیاسی آی اس آی پاکستان بود.

رازق مامون: آیا ممکن است روزی پاکستان طالبان را با جریان دیگری معاوضه و یا معامله کند؟

دکتور اکرم عثمان:  سیاست همیشه از احتمالات بحث می کند. چنان کاری بعید از احتمال نیست. ولی قدر مسلم این است که طالب ها چریک های وابسته به آی اس آی می باشند. تا استخبارات پاکستان وجود داشته باشند، طالبان نیز حضور خواهند داشت.

رازق مامون: آیا فکر می کنید که گروه دیگرمذهبی در آینده جای طالبان را پر کند؟

دکتور اکرم عثمان:  مذهب در افغانستان از بالاترین ظرفیت دخالت برخوردار است. بعید از احتمال نیست که چنین حادثه یی اتفاق بیفتد.

رازق مامون: آیا چشم انداز روشنی را برای آینده افغانستان می بینید؟

دکتور اکرم عثمان:  فعلاً نه می بینم. پاسخ به این سووال به یک بحث درازدامن ضرورت دارد.

رازق مامون: شما شهروند کابلی هستید و روح این شهر با روح شما درآمیخته است. دل تان برای این شهرتنگ شده است مگر نه؟

دکتور اکرم عثمان:  بی حد و اندازه. روزها در سویدن هستم و شب ها به کابل سفر می کنم. خاطرات آن شهر شریف در گوشت، پوست و مغز استخوانم ریشه کرده است.

رازق مامون: تعریف مختصر کابل دیروز وکابل امروز از نظرشما چی گونه است؟

دکتور اکرم عثمان:  در گذشته، کابل حد اقل برگ و باری داشت و امروز هیچ نه دارد.

رازق مامون: ممکن است سفری به کابل داشته باشید؟

دکتور اکرم عثمان:  شاید، نه شاید.

رازق مامون: به آقای حامد کرزی چی گفتنی دارید؟

دکتور اکرم عثمان:  چی بهتر که از گرفتن پول از بیگانه ها پرهیز کند و آن چی را که گرفته است به خزانه ی دولت تحویل دهد.

رازق مامون: اگر یک لحظه خود را در مقام ناصح قیاس کنید، برای مقامات امریکایی چی می گویید؟

دکتور اکرم عثمان: کار را نیمه تمام نه گذارند و الا وضع افغانستان بدتر می شود.

رازق مامون: و برای فرهنگیان افغانستان چی گفتنیی دارید؟

دکتور اکرم عثمان:  از صراحت و صداقت کار بگیرند و بکوشند به آزادی عمل و اندیشه برسند.

رازق مامون: از نظر شما به حیث یک شخصیت فرهنگی و یک متفکر و پژوهشگر سیاسی، نسل های جوانتر از تجارب نهضت های مشروطه خواهی و سپس حرکات سیاسیی که در دهه قانون اساسی سربلند کردند، چی بایدها و نه بایدها را بیشتر مورد توجه قرار دهند؟

دکتور اکرم عثمان:  من طبیعی ترین و اصولی ترین جایگاه و خاستگاه مبارزان سیاسی را مشروطه خواهی می دانم؛ یعنی جانشین کردن قانون به جای مطلق انگاری و خودکامه گی- در افغانستان مبارزه به خاطر نهادینه کردن قانون در نیمه راه قرار دارد. باید به خاطر واردن کردن دموکراسی راستین و حکومت قانون با تمام توش و توان رزمید.

رازق مامون: چند باید و نه بایدی که بتواند ما را از گرداب کنونی نجات بدهد از نظر شما کدام ها اند؟

دکتور اکرم عثمان:  من در مقالات زیادی این مشکل را به قدر توان برکشیده ام. امیدوارم این سخن کفرآمیز نه باشد که اگر بگویم خدواند نیز در حل این مشکل درمانده است.

رازق مامون: اگر به فرض محال شما با دانش و تجربه امروزی تان به گذشته ی نوجوانی و جوانی برگشته می توانستید، از کرده های تان از کدام ها حتماً اجتناب می کردید و از ناکرده ها ، کدام ها را به کرده ها مبدل می ساختید؟

دکتور اکرم عثمان:  زاد و ولد انسان در تاریخ صورت می گیرد و من هم از این قاعده مستثنا نیستم. آدم باید زنده گی را تجربه کند تا به نتایج درست تری برسد. من هم بعد از تجارب زیاد به وضع موجود رسیدم. بدون شک هنوز هم در اول خط قرار دارم تا ببینم که تقدیر و سرنوشت چی می خواهد.

رازق مامون: چی کارهای تازه یی را اکنون زیر دست دارید؟

دکتور اکرم عثمان:  رمان بازوی بریده، را به نیمه رسانیده ام. از شمار کارهای پژوهشی « چی گونه گی تحول تاریخ در مشرقزمین» و «مشروطه خواهی در افغانستان» را زیر کار دارم تا ببینم خدا چی می خواهد.

رازق مامون: آیا در نظر دارید تا خاطرات تان را به صورت کتاب نوشته و به نشر برسانید؟

دکتور اکرم عثمان:  هنوز چنین تصمیم اتخاذ نه کرده ام.

***

لینک های مرتبط:

ورود به صفحه ویژه ی دکتور اکرم عثمان در آسمایی ( در بر گیرنده ی همه ی آثار )

© Copyright WWW.Afghanasamai.com  

هوشدار: کاپی مطلب به هیچ وجه مجاز نه بوده و استفاده از مطالب منتشره در آسمايي هم  تنها  با اخذ ا توافق کتبي مسؤولين آسمايي مجاز است

امروز مورخ 

درج لينک آسمايی برای همه  گان مجازاست