رسیدن به آسمایی:07.06.2009 ؛ نشر در آسمایی: 07.06.2009 

کاوه شفق آهنگ

وحدت ملی، نقشی برآب

یکی را از وظیفه اش سبکدوش می کنند که چرا دانشگاه را دانشگاه می نویسد؛ یکی را بیست سال محکوم به حبس می کنند که چرا مقاله ُ کس دیگری را که روحیه ُ دین ستیزی دارد، خوانده است؛ یکی را مجبور به استعفا می کنند که چرا به صلاح مردم می اندیشد و نه به صلاح انجو ها. اما اینبار شهکار ِ تازه ُ آفریدند و 3500 جلد کتاب را به جرم کتاب بودن در دریا غرق کردند.

دکتر عبدالحسین زرین کوب در کتاب " از کوچه ُ رندان " ( در باره ُ زندگی و اندیشه ُ حافظ، چاپ پنجم، انتشارات امیر کبیر، تهران 1366، صفحهُ 51 ) در مورد امیر مبارزمعروف به "  شاه محتسب " که پس از فتح شیراز و کشتن شاه ابواسحق به حکمرانی می پردازد، چنین می نگارد:

" . . . این نظارت بر قلوب و افکار . . . به آنجا کشید که حتا به شیوه ی همانند آنچه در روزگار ما ( بررسی ) می خوانند، کتابهای خطرناک ناروا یا به اصطلاح آن روز ها ( کتب محرمت الانتفاع ) را نیز فرمان داد تا بشویند و نابود کنند. می گویند حتا وقتی به جهت بعضی اشعار شیخ سعدی، که به گمانش بوی بی اعتقادی می داد و بوی گناه، در صدد بر آمد که صندوق گور شیخ را بسوزد . . . "

آنچه را زرین کوب تذکر داده است، حدود ششصد و پنجاه سال قبل اتفاق افتاده است، اما آنچه را در سر آغاز این مقال آوردیم، در همین قرن 21 در کشوری اتفاق افتاده است که نظام " جمهوریت " در آن حاکم است، رییس دولت و اعضای پارلمان را مردم انتخاب کرده اند تا در مسایل داخلی و خارجی به نماینده گی از آرای عامه اجراات نمایند.

انگیزه ُ کتاب شویی دولت " جمهوری " اسلامی افغانستان، قرار گفته ُ والی نیمروز " حفظ وحدت ملی " بوده است. عل الخصوص زمانیکه والی نیمروز و وزیر اطلاعات و " فرهنگ " از " وحدت ملی " صحبت می کنند، آدم به یاد تحکیم دموکراسی و صلح از جانب جورج دبلیو بوش می افتد.

حالا آیینه ُ می گذاریم در مقابل این عمل آقای خرم تا دیده شود که ایشان و دولت پشتیبان شان چه خِرَدمندانه از " وحدت ملی " به دفاع برخاسته اند:

1. خدمت آقای خرم عرض گردد، در کشوری که ایشان وزارت فرهنگش را عهده دار اند، عده  یی از مردم آن مرز و بوم پیرو مذهب تشیع می باشند. نه فقط فارسی زبانان بلکه تعداد زیادی از پشتونها مثلا ً همشهری های آقای کرزی نیز پیرو همین مذهب هستند.  این مردمان بعد از پیغمبر اسلام، حضرت علی را پیشوا و امام خود می دانند و او را مولای متقیان خطاب می کنند. این مولای متقیان کتابی دارد به اسم " نهج البلاغه " که جمع آوری ِ از سخنان آن حضرت می باشد و برای اهل تشیع بسیار معتبر و متبرک است. اگر آقای خرم و دستیار شان، والی نیمروز، این کتاب را ورق می زدند، شاید متوجه می شدند که اولا ً این کتاب جمع آوری ِ از سخنان یک فارسی زبان نیست، ثانیا ً گوینده حدود 1400 سال قبل به رحمت الهی پیوسته و ثالثا ً در هیچ جای این کتاب به مسایل قومی، زبانی و دینی ِ جامعه ُ افغانستان دخالتی صورت نگرفته است. برخلاف، پیروان اسلام به وحدت، یکپارچه گی، تقوا، گذشت و برادری دعوت شده اند. این مولای متقیان حتا در حاشیه نیز اسمی از افغان، افغانستانی، خراسان بزرگ، آریانای کبیر، دانشگاه و غیره نبرده است. با آنهم همین کتابی را که نزد اهل تشیع بعد از قرآن و حدیث پیغمبر معتبر و متبرک است، آقای خرم و دستیارانش جهت حفظ " وحدت ملی " در دریای هیرمند غرق کردند. یقینا ً که مردم اهل تشیع افغانستان از این عمل وزارت " فرهنگ " استقبال شایان به عمل خواهند آورد و اگر مخالفت نشان دهند، روشن می گردد که علنا ً ضد " وحدت ملی " حرکت می کنند !؟

2. واضح و مبرهن است که کتاب " تبارشناسی افغانستان "، نوشته ُ بصیر دولت آبادی ضد " وحدت ملی " نوشته شده است، زیرا ارایه نمودن اسناد تاریخی در رابطه با تبار های مختلف افغانستان احتمالا ً در مغایرت با " اسناد " تاریخی ِ دولتهای افغانستان قرار خواهد گرفت که عمل شایسته نیست. " مورخین ِ " دولتهای افغانستان زحمات زیادی را درراه نوشتن " تاریخ " متحمل گردیده اند؛ با نازک خیالی های شاعرانه حتا خواب های رنگین شان را جهت روشن شدن تاریکی های تاریخ برای نسل های آینده " سند " کرده اند و جهت حفظ " وحدت ملی " بسیاری از اسناد " محرمت الانتفاع " را در دریای تحریف ریخته اند و بار بزرگ و خطیر " تاریخ سازی " را بر دوش کشیده اند. لذا هر افغان ِ که با غرق کردن این کتاب " شیطانی " مخالفت می ورزد، بایستی از جانب وزارت " فرهنگ " و دولت جمهوری اسلامی افغانستان یک عنصر ضد وحدت ملی شناخته شود و حد اقل به بیست سال حبس محکوم گردد یا او را به دریای هیرمند تبعید نمایند.

فعلا ً به همین دو عنوان کتاب اکتفا می کنیم و از خیر ِ 9 عنوان دیگر می گذریم که خود ِ ما بیشتر از این غرق ِ دریای تأسف و حیرت نگردیم.

وحدت ملی که از دست آورد های جامعه ُ مدرن است زمانی می تواند در کشور ما تا ُمین گردد که خِرَد انسانی بر باور های سنتی ( اسطوره یی، دینی، اخلاقی . . . ) پیروز آید. در این روند رشد اندیشه ُ علمی، سازمان یابی تازه ُ تولید و تجارت، حاکمیت واقعی ِ قانون و سلطه ُ جامعه ُ مدنی بر دولت پایه های اساسی ِ حرکت به سوی جامعه ُ مدرن را تشکیل می دهند. یعنی این که بدون رشد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و فلسفی نه از مدرنیته و بدین طریق نه هم از وحدت ملی در جامعه ُ ما خبری خواهد بود. در کشوری که جنگ سی ساله بنیادش را ویران کرده است و به قول فروغ فرخزاد " مادران فرزندان بی سر زاییدند " یقینا ً که نمی توان به ساده گی جبران خسارت کرد. و اما دولتی که به پشتیبانی جهان و سرمایه ُ هنگفت داخل کارزار گردیده است، نخست باید درک اصولی از دولت بودن داشته باشد تا بتواند باعث ایجاد ِ امکانات ِ رشد در تمام عرصه ها گردد. وقتی در دستگاه دولت، وزارت " فرهنگ " غرق کردن کتاب را در دریا حرکتی جهت حفظ " وحدت ملی ِ " بداند، دیگر تو خود حدیث ِ مکمل بخوان از این مجمل. به این معناست که در تمام دستگاه دولتی و جامعه ُ روشنفکری آدم باسوادی وجود ندارد تا بتواند با دیدگاه های مخالف داخل بحث گردد و از منافع " ملی " خود منطقا ً دفاع نماید.

وقتی در مغازه های افغانی از کتاب می پرسی، جواب می دهند که اصلا ً فروش ندارد، لذا فیلمهای هندی می آوریم که در هر حالت خوب به فروش می رسد.

جامعه یی که اروپا نشینانش بیشتر به فیلم هندی علاقه دارند تا به خواندن حتا یک مقاله ( چه رسد به کتاب )، باید از همه اولتر دولت نگران سطح و رشد فرهنگ می بود، اما بدبختانه در کشور ما باید دیگران نگران سطح فرهنگی ِ دولت باشند.

لیروی گورهان (Leroi-Gourhan) در سال 1988 نشان داد که "  در اروپا بعد از این که تعداد قابل ملاحظه ُ مردم به ارزش " نوشتن " پی بردند و توانستند منسجم بنویسند، رشد فکری از حرکت دایره یی به تکامل خطی ( زنجیری ) آغاز کرد، زیرا نظاممندی ِ زنجیری ِ اندیشه توسط انسجام کلمات هنگام نوشتن شکل می گیرد. "[ L. Duncker, A. Scheunpflug, K. Schultheis: Schulkindheit, Kohlhammer Verl., Stuttgart, S. 46 ]
 

اشتباه از ما خواهد بود اگر بخواهیم به دلایل عقلانی تمسک بجوییم، زیرا از بدو تشکیل دولت جمهوری اسلامی افغانستان به رهبری آقای کرزی تا امروز هیچ عمل منطقی ِ سراغ نداریم. با یک نگاه اجمالی به ترکیب دولت، پارلمان، سیطره ُ انجو ها، نفوذ بیش از حد ِ جنایتکاران جنگی ( چپی و راستی )، قاچاق و حفاظت قاچاقبران مواد مخدر بر حسب ارتباطات ِ فامیلی، فقدان پروسه ُ بازسازی، فقدان سیستم اداری، بی سرپرست گذاشتن هزاران طفل بی سر پرست، تشدید اختلافات قومی و زبانی، بی قانونی و غیره متوجه می شویم که این دولت نیز مانند دولت های قبلی بی کفایت است و بس.

یکی دیگر از نمونه های بی کفایتی ِ دولت ِ حاکم که بیشتر به یک فکاهی مانند است، دعوت طالبان کرام ِ " لیبرال " در تشکیل دولت می باشد، زیرا در نظام طالبانی، یک طالب می تواند به همان اندازه لیبرال باشد که یک عضو حزب ناسیونال سوسیالیست ِ هیتلر، سوسیالیست بود.

وزارت اطلاعات و " فرهنگ " با غرق کردن کتابها در دریا یکبار دیگر فرهنگ ِ کور ِ مسخره ُ خود و دولت پشتیبان خود را برای جهانیان به نمایش گذاشت و جدال فارسی و پشتو را شدت بخشید. مسخره تر از همه این است که حکومت آزادی بیان و انتشارات را از دست آورد های خود می داند. اما میبینیم، آنجا که خِرَد وجود ندارد، حرفهای بزرگ با محتوی ِ متعالی فقط ارزش تزیینی دارد و کاربرد عوام فریبانه. گیریم که این کتابها مانند " دویمه سقاوی " از سمسور افغان، اندیشه های آقای روستار تره کی و آقای احدی محتوای ِ ضد " وحدت ملی " می داشتند، با آنهم نباید در دریا غرق می شدند. دولت با پشتیبانی از این عمل آقای خرم یکبار دیگر نشان داد که چه برداشتی از ارزشهای دموکراسی دارد و از جانب دیگر باعث شد تا مردم هر طوری شده، کتابهای مغروقه را پیدا نموده و مطالعه نمایند. حالا امیدوارم این عمل نابخردانه ُ وزارت " فرهنگ " عمل ِ از جانب پشتونها در مقابل فارسی زبانان تلقی نگردد، زیرا ملیت پشتون هیچگونه همسویی ِ با راسیسم وزارت " فرهنگ " ندارد و اما کم نیستند کفتار هایی که از این واقعه استفاده ُ سوء نمایند.

آقای حبیب الله رفیع، از نویسنده گان و محققان مطرح زبان پشتو در صحبتی با دویچه وِلی(Deutsche Welle) به تاریخ 27.05.2009 در رابطه ُ غرق کردن کتابها چنین گفتند: " در مقابل نشر افکار ( خِرَد ستیز ) آزادی بیان می تواند مقابله ُ منطقی شود، دلیل آورده شود، به بحث گرفته شود و وقتی که آن کتاب بحث اش منطقی نباشد، خود به خود شکست می خورد. "

وی می افزاید: " حکومت نمی تواند جلو ورود کتاب به کشور را بگیرد و با به آب انداختن کتاب، آتش خواندن آن کتابها را زیاد می کند و از سوی دیگر همین حالا نیز بسیاری از این کتاب ها در افغانستان وجود دارند. اما این کار چه پیامدی را برای فرهنگیان و فرهنگ کتاب خوانی در افغانستان به جا می گذارد ؟ به باور آگاهان، این کار از یک طرف توهینی است به کتاب و کتاب خوان و از سوی دیگر زمینه را برای ورود کتاب در شرایطی که افغانستان سخت نیازمند منابع می باشد، محدود می سازد."

آقای دستگیر روشنیالی در نبشته یی تحت عنوان " اوبو ته د کتابونو اچول د زور او د ډار د فرهنگ کار دی " در سایت آسمایی به تاریخ 29.05.2009 چنین ابراز نظر می کنند:

" د کتابونو سوځول او اوبو ته د کتابونو اچول د فرهنگي خوارې او د پوهي د خواري پايله ده. دا د زور او د ډار د قرهنگ کار دی. د ډار فرهنگ په زور او د زور فرهنگ په ډار ولاړ دی او دلته ډار په زور تکيه وکړه.
 اوبو ته د کتابونو اچول په روښانه توگه د استعداد او منطق خوارې ده. دا د نورو د منطق او دليلونو په وړاندي د کمزورې او ماتې عمل دی. په منځنيو پيړيو کي کله چي کاتوليک کليسا د علم او استعداد په وړاندي پاتي راغله د پوهانو د وژلو او د هغوي د ليکنو سوځولو ته يې مخه وکړه. همدارنگه کله چي نازيزستي ايديولوژي د روشنفکرانو او د هغوي د دا ستدلالو په وړاندې پاتې راغله او د توماس مين په قول  په نوبت سره يې د کتابونو او د انسانانو د سوځولو لاره غوره کړه.
په نيمروز کي اوبو ته د کتابونو اچول له يوې خوا دولتي سانسور اوله بلې خوا په فکرونو او ذهنونو د دولت له کنترول کولو څخه عبارت دی او دا د ټولو استبدادي او توتاليتر واکمنيو کاردی. همدارنگه دا د هغوي کاردی چي د بيان ازادي او مدني حقونو سره په دوښمنې چلند کوي او يا ددي درک او فهم نه لري چي د بيان ازادي د انسانانو طبعي حق دی. "

برخورد بسیاری از سایت های انترنتی افغانی با این عمل فرهنگ ستیزانه سخت تا ُسف آور است. تعدادی از این سایت ها اصلا ً با مساله تماس نگرفتند، گویا با غرق کردن فرهنگ و ارزشهای دموکراسی در دریای هیرمند آب از آب تکان نخورده است؛ بعضی دیگر با انتشار مقالات ِ مانند " ایران به افغانستان کتاب می فرستد تا افغانها با هم بجنگند " واضحا ً از عمل دیکتاتور منشانه ُ وزارت " فرهنگ " با وجدان راحت به پشتیبانی برخاسته اند. مشکل کار در این است که ما از " وحدت ملی " منحیث یک ترکیب شاعرانه در نوشته های خود استفاده می کنیم اما " منفعت ملی " و " بیداری سیاسی " برای ما مفهوم نیست. تعرض و تخریب از جانب هر کشوری که باشد ماهیتا ً قابل تقبیح است، اینکه این کشور ایران باشد یا امریکا، روسیه باشد یا چین فرق نمی کند. و اما در همین نیم قرن اخیر هیچ کشوری به اندازه ُ پاکستان در کشور ما مرتکب جنایات رنگارنگ نگردیده است. مگر بت های بامیان را برق گرفت که تخریب شدند؟ مگر طالبان سمارق بودند که ناگهان در کشور ما " سبز " شدند ؟ مگر چورو چپاول و ویرانی شهر ها را آی اس آی و حمید گل سازماندهی نکردند ؟ آیا کتاب دگروال یوسف پاکستانی را فراموش کرده ایم ؟ و صد ها مثال دیگر.

در این هیچ جای شک نیست که دولت ایران مانند اکثریت دولت های منطقه دولت مردمی و خِرَد گرا نیست و از سالها به اینسو از هیچ نوع منفعت جویی در کشور ما دریغ نکرده است. احوال شخصیه ُ اهل تشیع که طرف انتقاد شدید تعداد بیشماری از اهل تشیع قرار گرفت نیز به باور خبره گان ِ اهل تشیع یکی از تحایف همین دولت قرون وسطایی می باشد که جیره خوارانش ملت ما را نزد جهانیان مسخره کردند. برخورد دولت ایران با مهاجرین بی پناه، مسلمان و همفرهنگ افغانی، هر ایرانی و غیر ِ ایرانی ِ انسان گرا را بر آن می دارد تا به این دولت و دستگاه غیر انسانی نفرین بفرستد. و اما درد این است که تعدادی از سایتهای " افغانی " به پیروی از وزیر وزارت اطلاعات و " فرهنگ " چشم شان در مقابل سیاست های دولت پاکستان که جانی ترین و خونخوارترین دشمن کشور و مردم ما می باشد، کور است !؟ ماهیت تجاوز قابل تقبیح است، نه این که تجاوز از جانب کی صورت می گیرد. به وضاحت می بینیم که سی سال جنگ نه تنها کشور ما را به ویرانه مبدل ساخت بلکه معنویت ما را نیز ویران نمود.

" خلق من باورش فروخته شد. "