رسیدن به آسمایی: 24.05.2009 ؛ نشر در آسمایی: 25.05.2009

دکتور جلیله سلیمی

رنگ ها در گرو نیرنگ ها

 

نسل های منتظر به رفاه کشور در طول سال های متمادی فقط شعار های میان تهی میشنوند . آرزوی های تحقق نیافته نیاکان شان را تکرار میکنند و آنچه را دیگران مطابق سلیقه خود برای شان انجام میدهند با نارضایتی و خاطر افسرده میپذیرند . آرزو های شان را پنهان میکنند و حرف هایشان را ناگفته میگذارند. امید های که در زنده گی هیچ فرد آرزومند افغان جامه عمل نپوشیده است و فقط به نسل بعدی اش به ارث گذاشته شده میشود و این رونددر طول سال های متمادی تکرار میگردد.
تشنه گان قدرت در هر زمان و هر گونه شرایط برای به دست آوردن کرسی سالهاست که شعار های مردم فریبانه را تکرار مینمایند و این شیوه فقط مربوط به یک زمان و یک حکومت مشخص نشده و سالهای سال است که این عمل در افغانستان از نسل به نسل تعقیب میگردد
تعجب میکنم که چرا مردم با این همه تجربه کسب کرده در طول زمان هنوز خام شان پخته نشده اند و چنان حالت هنوز ادامه دارد؛ چرا تا حال اشخاص استفاده جو از نیاز های مردم به نفع خود سو استفاده میکنند؛ چرا مردم ما هنوز مسایل مهم کشور شان را ساده فکر میکنند؛ چرا این همه فراز و نشیب روزگار هنوز چشمان بسته مردم ما را باز نکرده است و این همه نا ملایمات و بدبختی های جنگ مردم ما را هنوز مصمم در مورد تصمیم گیری های شان در مسایل مهم کشور نساخته است ؟
نگرش سطحی مردم به مسایل مهم کشور به ویژه در مورد انتخاب رهبر سبب گردیده است که اشخاص و افراد استفاده جو و تشنه قدرت فقط با دست خالی برای مردم نیازمند ما وعده های میان تهی بدهند و خود را در پست های مهم تصمیم گیری جا بزنند. این امر سبب گردیده است که اشخاص و افراد که ظرفیت وکفایت رهبری و مسوولیت های مهم کشور را هم نداشته باشند به خود جرات میدهند که فقط با چند شعار میان تهی و سمبولیک خود را به نام های مختلف در پست های مهم و سرنوشت ساز دولتی و مردمی معرفی کرده و از از این نام ها سواستفاده نمایند . مردم ما باید در زمان انتخاب اشخاص در پست های مهم بیشتر به صلاح کشور ویران ما فکر کنند تا به صلاح اشخاص و افراد .
میخواهم این را بدانم آنهایی که برای دیگران آسایش مژده میدهند این آسایش را که قرن ها است که در این کشور کسی نتوانسته است به آسانی به دست بیاورد از کجا میابند تا به دیگران تحفه بدهند؛ فکر میکنم آنهایی که به دیگران آسایش وعده میدهند خود باید منتظر دیگران باشند...
افغانستان به یک رهبر مبتکر نیاز دارد پس مردم باید فقط دنبال اشخاص مبتکری باشند که با خلاقیت های شان این کشور ویران از بدبختی های جنگ و فقر را به مسیر درست هدایت کرده بتوانند- مسیری که زمینه ی استفاده تمام عیار از توانایی های مردم، بالابردن این توانایی ها، زمینه ی استفاده از منابع طبیعی و استفاده از امکانات منحصر به فرد افغانستان و نیز جلب کمک ها و امکانات موثر بین المللی  را برای پیشرفت و اعتلای کشور و بهروزی مردم فراهم سازد.
در طول سال های متمادی است که مردم ما از وعده های میان تهی حرف های میشنوند و کسی  اندکی هم شاهد تحقق ان نیست.

در تاریخ گذشته ها هم جز شکوه و ناامیدی و عقده و درد بیشترچیزی نیافتم . در اوراق آنها فقط چند کلمه بیشتر به چشم میخورد آن شکوه و یاس و ناامیدی بود آنها هم به نسل های که بعد از آنها میامدند چشم انتظار بودند به کسانی منتظر بودند که به آنها جز مسوولیت سنگین و دست خالی چیزی به جای نگذاشته اند. داستان های حق تلفی ، خیانت، شکایت قصه های معمولی و روزانه آنها بوده است و این عکس العمل ها برای مردم عادی و معمول شده بود است. نکته یی که بیشتر قابل دقت بود این است که آنها بر عکس نسل حال به کم قناعت کرده بودند. کمتر داد و فریاد را مانند حال به راه میانداختند . انتقاد در آن زمان فقط و فقط در چند چهار چوکات محدود خلاصه میشده و بعد خاموش و منتظر زمان بوده اند نمیدانم کدام زمان .

عدم دسترسی مردم ما به خواست های شان فقط مشکل حال نیست. وقتی به گذشته ها بر گردید این درد همیشه مردم ما را زجر میداده است- حتا در شرایطی که امنیت هم در کشور موجود بوده است
فقر هم تاریخ طولانی در کشور دارد؛ فقط جنگ نبوده است که دارایی این کشور را تاراج کرده است .وقتی جنگ دروازه کشور فقیر را کوبید دیگر شرایط زنده گی برای مردم بدتر از قبلی اولی شد . مشکل مردم دو چندان شد و به زخم های مردم نمک پاشیده شد.
نسل های گذشته این وطن هم زنده گی را فقط با امید سپری کرده اند . فقط نسل حال یک قدم فراتر گذاشته اند و آن انتقاد از بی عدالتی ها و بلند کردن صدای اعتراض بر ضد بی عدالتی هاست. شاید این فرصت دست یافته آن زمان است که روزی گذشته گان ما منتظر چنین روزی بوده اند . ولی در کشور که همه و همیشه منتظر تحفه آسایش و آرامش به خانه خود از جانب دیگران باشند، کی میتواند مسوولیت آسایش مردم را داشته باشد؟

نباید اجازه داد تا  شعارهای میان خالی برای به دست آوردن قدرت تکرار شوند و به چشمان منتظر مردم رنج دیده ما همیشه خاک دروغ پاشیده شود؛ چون این خود یک جفای بزرگ است که به این ملت مظلوم روا میدارند .سالهاست که هر کس به نوبت خود با لاف و دروغ میاید میشکند و میریزاند و ویران میکند و میرود؛ فقط این مردم بیچاره و درد کشیده ما هستند که سالهای سال است که روی زباله های مانده شده از خیانت و چپاول و دود و باروت آنها نفس میکشند

بیاد میاورم زمانی که هنوز کودکی بیش نبودم کسی خود را کاندید مجلس سنا آن وقت معرفی کرده بود . وی آن قدر از پلان ها و طرح های وسیع و بنیادی خود برای آبادی و آسایش به مردم وعده داد ه بود که مردم دیگر به او اعتماد کامل نموده و فریاد شادی سر میدادند گویا که این یگانه کسی خواهد بود که به آنها خدمت خواهد کرد .
کاندید را مردم روی شانه هایشان در جاده ها به رسم احترام میگشتاندند.
در آن زمان گرچه هنوز کودک بودم ولی یک احساس ناخوشایندی به خاطر خوش باوری های مردمم برایم دست داده بود. وقتی عکس العمل های احساساتی مردم را نسبت به آن کاندید دیده بودم تعجب کرده بودم در حالی که آن زمان هنوز با شعار های میان تهی تشنه گان قدرت آشنایی نداشتم  و تنها خیالات کودکانه ام مرا به جستجوی حقایق میکشانیدند و سووال های در فکرم خطور میکردند- سووال هایی که تا حال برایم حل نشده باقی مانده اند و هنوز تکرار میگردند:
- مردم از کجا میدانند که او میتواند این همه مکتب و مسجد و پل و راه را آباد کند؟
- کی میداند که او راست میگوید ؟
بعد از این که کاندید محترم به کرسی سنای آن وقت تکیه زد  نه از تطبیق طرح هایش خبری شد و نه هم از خودش و نه هم دیگر در آن محل دیده می شد...
وقتی مردم به وعده های میان خالی بر خوردند بسیار متاسف شده بودند.
حالا هم همان سوال ها برایم حل ناشده باقی مانده اند:

- کی میداند که او راست میگوید و قدرت و امکانات قدرت را فقط برای خدمت به مردم  و وطن  میخواهد؟