رسیدن به آسمایی : 09 . 11 . 2008؛ تاریخ نشر در آسمایی : 09 . 11 . 2008

_____________________________________________________________________
نوشته هايی که در تريبون آزاد می آيند يا از نظر شيوهء پرداخت به مسايل و يا هم شيوهء بيان و يا هم در اصل کم از کم دارای نکاتی اصولاً مغاير با مشی نشراتی آسمايی هستند ، اما به پاس آزادی بيان منتشر می شوند. مسؤوليت اين نوشته ها همانند ساير مطالب منتشره بر عهدهء نويسنده گان آن ها است.
_____________________________________________________________________

دکتور عاصم اکرم

ترجمه از زبان انگلیسی: سیدال حمان 18/10/2008م

یک ستراتیژی جدید برای افغانستان

 

خلاصه

برای نجات افغانستان از سقوط قهقرایی به تعدیلات بنیادی و تفکر جدید نیاز است. درین جا چهار رکن پلانی پیشنهاد می شود که به صورت قطعی معادلۀ منفی فعلی را دگرگون خواهد کرد:

تقویه سریع اردوی افغانستان : در کوتاه مدت حد اقل یکصد و پنجاه هزار و مطلوبا ً به دو صد و پنجاه هزار نفر.

تغیر جهت ماموریت قوای امریکایی و بین المللی از طریق توقف تمام عملیات شان در داخل افغانستان زیر نظارت ملل متحد تا این عملیات منحصرا ً به سرحدات بین افغانستان و پاکستان متمرکز گردیده و آن را مسدود نمایند.

فشار اعظمی به شمول تعذیرات بالای پاکستان تا قاطعانه مقابل خشونت های سرحدی داخل مبارزه گردد.

ترمیم و تجدید پروسۀ سیاسی در افغانستان به نفع ایجاد یک کتلۀ دولتی انتقالی که قادر به ابراز آزادی، مؤثریت و ثلابت از خود باشد. دولتی با چهرۀ جدید زیر چتر ستراتیژی نوین که باعث بروز اعتماد در داخل و خارج افغانستان شده و معادلۀ منفی کنونی را از بنیاد تغییر دهد.

***

برای نجات افغانستان از قهقرای کنونی، تطبیق یک سلسله تغیرات بنیادی و تجدید نظر جدی ضرورت است. درین جا پلانی پیریزی می شود که روی چهار اصل استوار بوده و تعادل را به گونه فیصله کن تغییر خواهد داد.

امروزکه ما وارد هشتمین سال مداخلات بین المللی به رهبری امریکا میشویم و در حالی که اوضاع روزبه روز رو به وخامت میگراید، امریکا بالاخره متوجه گردیده تا ستراتیژی خود را در قبال افغانستان اصلاح نموده و یک ستراتیژی جدیدی را روی دست گیرد. گرچه قابل قدر است که پس از سالها اغماض ادارۀ جورج بوش در آخرین روزهای حکومت داری اش متوجه ناکامی خود شده و راه علاجی را توسط ازدیاد قوای پیاده پیش نهاد کرده است، ولی فرستاندن عساکر بیشتر امریکا و متحدینش به افغانستان هنوز هم عدم شناخت آنها را از مشخصات بنیادی این کشور نشان می دهد.

متأسفانه هر دو کاندید ریاست جمهوری، جان مک کین و بارک اوباما، با این پیشنهاد با تفاوت های جزیی هم نظر هستند. من یقین دارم که حصول علاج درست در نیات نیک هردو نهفته است، ولی سناتور اوباما، با برگزیدن سناتور جو بایدن که خیلی پیشتر از جان مک کین متوجه سیر نزولی اوضاع در افغانستان شده بود، امتیاز بیشتری دارد اما معلوم می شود که راه پیشنهاد شده شامل همان یک راه نامطلوب، یعنی ازدیاد عساکر است.

برای جلوگیری از اشتباهات جهت حفظ موقف، هیچگاه دیر نیست . در غیر آن نتیجه ناکامی شدید را در بر خواهد داشت. من در اینجا در چند کلمه چهار پایه ی اساسی را که ستراتیژی و پلان جدید روی آن پیریزی شده به منظور حصول موفقیت در افغانستان و برای نجات وطن از یک مصیبت غمبار دیگر با نتایج علاج ناپذیر آن بیان می کنم.

چهارپایه و یا رُکنی که درین جا تشریح می شود لازم و ملزوم یکدیگر بوده و تطبیق همزمان آنها ضروری است. و اگر خواسته باشیم باید کوچکترین ذره ی مشهود موفقیت در نتایج آخری آن را عمیقاً مدنظر بگریم . گرچه مسایل حاد و جدی دیگر چون جنگ و بیداد قاچاق مواد مخدر آشکاراً درین لیست گنجانیده شده می تواند اما عقیده برین است که برای فایق آمدن بر مشکلات عدیدۀ افغانستان چهار موضوعی را که در زیر تشریح شده مدنظر باید گرفت.

۱- اردوی افغانستان باید جداً تقویه گردد

باید عظمت اردوی افغانستان قابل رویت بوده وعملا ً زور بازو نشان دهد. بالای این مطلب در گذشته هم اصرار کرده ام و باز هم تکرار می شود که تعداد عساکر افغان با ید اقلاً به یکصدو پنجاه هزار نفر رسانده شود. برای مملکتی که بعد از سی سال زد و خورد ضرورت مبرم به امنیت دارد، باید این شمار به صورت ایده آل یک در صد تناسب نفوس را دارا باشد. به این معنا که برای نفوس تقریبی بیست و پنج میلیونی افغانستان تعداد عساکر باید به دوصد و پنجاه هزار نفر ارتقا یابد. رشد سریع اردوی افغانستان از نگاه کمیت و کیفیت آن را به یک قوۀ بزرگ و قابل احترام تبدیل خواهد کرد. گر چه درین مورد گفت و شنودی در جریان است ولی امید میرود مانند وعده های میان خالی گذشته روی کاغذ نمانده و در عمل نیز پیاده شود.

اردوی افغانستان در آماده گی و معیار ها ضرور نیست خود را به سویه ی قطعات عالی اردو های غربی برساند تا موثریت داشته باشد. افغان ها در میدان عملیات برتری هایی دارند که اردوی خارجی فاقد آن است یعنی شناخت از اراضی، ساحات و مردم که هرگز پول و یا سلاح پیشرفته جانشین آن شده نمی تواند

علاوتا ً اعضای قوای امنیتی باید معاش بهتر داشته و هم امتیازاتی برای حضور شان در نقاط حاد در نظر گرفته شود. واقعا ً اینجاست که پول تا آخرین حبه و دینار ارزش خود را ثابت می سازد. بدین صورت افراد واجد شرایط اردو و قوای امنیتی که در فکر خانواده و معشیت زنده گی خود هستند، دیگر محتاج نخواهند بود بین قوای امنیت، ملیشه های جنگ سالاران و یا قاچاق چیان مواد مخدر بهترین را انتخاب کنند.

بلی، چنانچه گفته آمدیم،  پول به اندازۀ کافی مهم است اما همه چیز نیست. برای آنانی که شامل خدمت در قوای امنیتی می شوند، باید چنان احساسی پیدا شود که به صورت کل دولت را یک دولت مشروع و علاقه مند به وطن بشناسند نه دولتی فاسدی که در برابر مسایل اساسی از خود اختیار نداشته باشد. تنها تغییر در رهبریت و دولت کابل می تواند این اعتماد را دوباره بین مردم بر قرار ساخته و اهدافی را روبه راه و امید های را زنده نماید. در غیر آن تنها و تنها عدم علاقه به جنگ و حس نجات جان جایش را خواهد گرفت.

۲ – تغییر جهت ماموریت و ساحۀ حضور تمام قوای خارجی

ماموریت قوای امریکایی و بین المللی باید کاملا به سرحد با پاکستان تغییر جهت داده شود. تمام عملیات امنیتی داخل قلمرو افغانستان باید به اردو و قوای امنیتی افغانستان سپرده شود.

موجودیت عساکر سرگردان خارجی در خاک افغانستان که به هیچ ذیصلاحی به جز از خود وقعی نمی گذارند غیرقابل تحمل بوده و این نه تنها تخلف از حاکمیت ملی افغانستان است بلکه باعث رنجش برخ عظیم نفوس گردیده و در نتیجه توجه وعلاقۀ آنها را به صورت روز افزون به طرف گروه های مسلحی که با طرز و ترتیب قدرت فعلی در کابل مخالف اند، معطوف می سازد.

وقتی سخن از عساکر خارجی با ماموریت مبهم در خاکی که از آنها نیست به میان می آید، اصل بسیار واضحی که توسط عالم معروف یونانی ارشیمیدیس در ساحه علم فیزیک پی ریزی شده است به اذهان خطور می کند . این اصل در رابطه با موضوعات سیاسی و جهانی چنین توجیه شده میتواند که : مقدار فشار وارده توسط یک قوۀ خارجی ، عکس العمل محلی یی تولید میکند که یا به آن مساوی است و یا بیشتر از آن.

یک سلسله عملیات منسجم بین المللی، به اساس یک فیصله نامۀ ملل متحد که سرحد افغانستان و پاکستان را مرکز توجه قرار دهد و به تعقیب شورشیان در قلمرو پاکستان اجازه دهد، موضوع کلیدی است. سرحد بین افغانستان و پاکستان که به نام خط دیورند مسمی است خط راست نه، بلکه کج و معوج، بسیار طویل، کوهستانی و متخاصم است که دو مملکت را از هم جدا می کند. این سرحد مانند چلو صافی است که اسلحه، مواد انفجاری، پول، مواد مخدر و ملیشه ها از آن عبور کرده و باعث عدم استقرار دولتین در هر دو طرف می گردد. درین جاست که تمام توجه باید به آن معطوف گردد.

تمام قوای بین المللی چه فعلا زیر قوماندۀ ملل متحد (ایساف) باشند و یا چه مثل اکثر قوای امریکایی و بعضی از متحدین اروپایی شان خود سرانه و آزادانه دست به عملیات می زنند، باید زیر بیرق ملل متحد رفته و با اطاعت از فرمان جدید ، خط سرحد را تا حد امکان به طور بیسابقه مسدود نماید. در این صورت امکان آن میسر خواهد شد تا فعالیت های خشونت آمیز گروهای مسلح در هر دو طرف سرحد کاهش یابد.

امید می رود که انسداد خط سرحد فرصت خوبی برای تقویۀ قوای امنیتی باشد تا به صورت آشکار شرایط امن را در داخل کشور ایجاد و حکومت مرکزی خارج از محدودۀ کابل اظهار موجودیت کرده بتواند. امتیازی که با بهبودی اوضاع امنیتی حاصل میگردد، یکجا با ایجاد تسحیلات اقتصادی و اجتماعی برای مردم، دولت مرکزی را سزاوار مقام بهتری در چشم اتباع محلی اش خواهد ساخت.

این تعدیلات در ماموریت ها و تفکیک وظایف، همزمان با تضمین سرحدات جنوب و شرقی افغانستان توسط قوای بین المللی و تقلیل خشونت های سرحدی ، نتایج عالی را بار آورده و توجه قوای امنیتی افغانستان را به طرف امهای دو معضله یی که وطن را به بربادی کشانده و سد راه اعادۀ اوضاع عادی گردیده اشت، معطوف خواهد کرد: که یکی آن قاچاق بیداد گر مواد مخدر و دیگر آن ملیشه های شخصی می باشد.

 

۳- ازدیاد فزایندۀ فشار بر پاکستان

اسلام آباد با کوشش های عاطل و تعقیب غیر جدی سران القاعده، طی سالهای متمادی به سازمان های تندرو فرصت آن را مهیا کرد تا دوباره رشد کرده و مجدانه نه تنها برای بی ثباتی افغانستان بلکه بی ثباتی پاکستان نیز در داخل قلمروش فعال باشند.

پاکستان باید مرکز توجه ایالات متحده و متحدین بین المللی اش باشد و با وارد کردن فشار،  آن را وادار به همکاری کنند تا: اولا اجازه ندهد قلمروش منطقۀ امن برای ملیشه های مسلح باشد و برای عملیات شان از آن استفاده نمایند، و ثانیا گروه هایی را که به تشویق القاعدۀ و سبک طالبی در قلمروش فعالیت دارند تضعیف و مهار کند.

اخیرا ً تجدید نظری در پالیسی واشنگتن در قبال اسلام آباد دیده شده که ضمن آن بر پاکستان فشار وارد شده تا بیشتر و جدی ترعمل نماید. قوای امریکا چه از هوا و چه از زمین به صورت متواتر در قلمرو پاکستان نفوذ کرده و بمباردمان اهداف به اصطلاح با ارزش هم که توسط طیارات بی پیلوت صورت میگیرد، آنقدر پیش پا افتاده شده که دیگر در مطبوعات امریکایی انعکاسی ندارد- به این مفهوم که عنوان های درشت به آنها اختصاص داده نمیشود. طبیعی است که این تغییر روش توأم با ایجاد فشار بالای مردم سرحدی بوده که مناسبات پاکستان را با مردم قبایلی این مملکت متأثر می سازد. اما شاید وقت آن رسیده باشد که پاکستان ازین مرحله گذشته و در شکل و اساس روابطش با مناطق قبایلی تجدید نظر نماید تا از فروپاشی مطلق نجات یابد.

واشنگتن، لندن، پاریس، ریاض، پیکینگ و دیگران باید هرچه زودتر بر اسلام آباد فشار آورند تا ماشین جاسوسی نظامی خود (ISI) را مهار کند و با قطع معاونت ها، انفاذ تحریم ها و یا اصلا ً با حواله و تطبیق اولین سلسله تحریم ها به این مملکت نشان دهند که تا چه اندازه جدی هستند. بگذارید هرکس هرچه بگوید ولی توسل به کجدار و مریز هنوزهم یک وسیله مؤثر و دلخواه دیپلوماتیک پنداشته می شود.

۴- تجدید و ترمیم پروسۀ سیاسی موجوده در افغانستان

حکومت در افغانستان باید عوض شود، چه این حکومت یک دستگاه ضعیف، غیر مؤثر، و ناکامی است که متاسفانه جداّ گرفتار مرض رشوه خوری است. در مدت هفت سال گذشته حکومت آقای حامد کرزی نتوانسته خود را لایق اعتبار بین المللی تبارز دهد و یا اینکه اعتماد مردم افغانستان راجلب کند.

باوجود کمک های کورکورانه واشنگتن، ادارۀ موجوده نتوانسته است تا هیچیک از اساسی ترین وظایف یک دولت را به منصۀ اجرا بگذارد. وقت آن رسیده است تا بنشینیم و سر در گریبان کرده و بدین باندیشیم که افغانستان سزاوار چه گونه یک دولت مفید و مقتدر بوده میتواند؟ یک دولت ملزم به رفاه و آسایش مردم و آگاه از مسوولیت های بی کرانی که بار رنج و عذاب را از روی شانه های هموطنانش امروز بکاهد و زنده گی بهتری را برای فرزندانش فردا در نظر گیرد.

چیزی که لازم است تعدیل توافقنامۀ « بن » است. برای این که در یافتن راه حلی مؤثرانه و واقع بینانه مؤفق شد و افغانستان را از قعر منجلاب بدبختی هایی که دامنگیرش شده است کشید، همه چیز را از نو باید سنجید. برعلاوۀ این که به منفعت مردم افغانستان تمام خواهد شد، هر حرکت پیشرو قابل ملاحظه رضایت خاطر جامعه ذیعلاقه بین المللی را کسب کرده و آن وقت اعضای آن جامعه خواهند توانست به آرای عامۀ خود تفهیم نمایند که تعدادی از اهداف شان که هفت سال قبل پایه گذاری شده بود جامۀ عمل پوشیده است.

بدون شک آرزومندیهای دیموکراتیک و اشتراک مردمی در پروسۀ سیاسی به سطح جهانی از ارزش خارق العاده یی برخوردار است. اما تا اکنون این امیال همه خواب و خیال بوده و به صورت صحیح و دلخواه بدست نیامده اند. افغانستان امروز قطعا ً در موقعیتی نیست که به بازی های سیاسی در رسیدن به آرزوهای خود از طریق انتخابات آزاد و عادلانه جامۀ عمل بپوشاند. در حالی که بعضی موانع سر راه قابل غور و مداقه بوده می تواند، اما مساله روز افزون عدم امنیت یکی از واضحترین اِشکال زدودن این موانع است. پس چالش اصلی عبارت از ایجاد یک پروسۀ جدید سیاسی است که حتی الامکان باید از شفافیت کامل برخوردار باشد، نه مانند موافقت نامۀ ۲۰۰۱م بن که زادۀ زد و بندهای مخفی و زور آزمایی های پشت پرده بود. مزۀ تلخ بن را نه تنها گروپ های ذیدخل بلکه -حتّا- بیشتر آنهایی که دعوت نشده بودند چشیدند و امروز آشکار است که پروسه بن به صورت بسیار زشت در همه اهداف خود کوتاه آمد و درحالی که سیل پول خارجی به صورت بی سابقه در وطن سرازیر شد، یک اییتلافی از رقباییی به وجود آمد که نه تنها به یکدیگر تن در نمی دادند بلکه مصروف کارشکنی و تحقیر یکدیگر نیز بودند.

در قبال اشتباهات هفت سال گذشته، واضحا ً به یک پلان جدید و یک دولت جدید با یک رهبر جدید ضرورت احساس میشود. به یک عملیۀ روشنی نیاز است تا یک قدرت قابل اعتبار را دوباره بر مسند کابل بنشاند، که نه تنها در ساحۀ تقویۀ امنیت ، بازسازی اقتصاد و توسعۀ اجتماعی عملا مؤثر باشد بلکه در تحکیم پرنسیپ حاکمیت ملی نیز از دقت لازم کار بگیرد.

در عوض یک حکومت بهتر، حکومتی که ظاهراً ساخته ی واشنگتن نباشد، حکومتی که دلسوزی خود را به مردم در عمل ثابت سازد، میتواند به نوبۀ خود در ولایات صاحب اعتبار و در مقابل مخالفین مسلحِ  از موقف بهتری برخوردار باشد. این چنین یک حکومتی قادر خواهد شد زمینه ساز مذاکرات با عناصر میانه روٍ گروه های مسلح شده و خواهد توانست باعث بروز انشعابی در بین گروه های ملی گرا و گروه های افراطی دارای وابسته گی های غیر افغانی، که خواه بقایای القاعده و یا کدام سازمان پاکستانی و یا عربی دیگر باشند، گردد.

مؤسسه ملل متحد به حیث میانجی و متضمن می تواند یک گروپ سه نفری از موسیفدان بیطرف، خصوصا ً نماینده گان سابقۀ ملل متحد در افغانستان-مثل الاخضر ابراهیمی- که با شناسایی اوضاع افغانستان از مزیت خاص برخوردار میباشند، تشکیل دهد. گروپ سه نفری به نوبۀ خود یک لست هفت نفری افغان های سرشناس و مستقل را ترتیب و وظیفه خواهد داد تا اساسات یک سلسله تغییرات بنیادی را پیشنهاد نمایند که شامل رهبریت جدید با کابینۀ جدید باشد تا افغانستان را دوباره به راه راست هدایت و اعتماد و حیثیتش را در داخل و خارج دوباره اعاده نماید. متعاقبا یک کنفرانس به ابتکار ملل متحد تمام ممالکی را که به نحوی از انحا در پروسۀ کنونی افغانستان ذیدخل هستند دور میزی خواهد کشاند که تا اندازه یی به کنفرانس های برلین، پاریس و توکیو، که در مورد بازسازی اقتصادی دایر شده بود، شباهت خواهد داشت، مگر این بار برای تطبیق تعدیلات عاجل برای نجات افغانستان و حتی منطقه با شعارهای وسیعتری داخل فعالیت شده و از فرو رفتن بیشتر آن در لجنزار جلوگیری و مهر تصدیق و تضمین را به مرام نامۀ اصلاح در محیط جدید با ستراتیژی جدید جهانی خواهد زد. ناگفته نماند که دراین مرحلۀ نوین همکاری بین المللی به منظور حل بحران افغانستان، برای طرفین ذیدخل - یعنی دولت افغانستان، ایالات متحده، سازمان ملل متحد، جامعۀ اروپایی، پاکستان وامثالهم - وظایف و تقسیم اوقات مشخص تعیین خواهد گردید.

شاید این عمل یک قدم به عقب جلوه نماید اما حقیقت این است که تلاش های بشری و مالی طی سالیان متمادی قسمی که شاید و باید نتیجۀ مطلوب نداده و از آن به کلی انحراف شده است. پس دور از منطق نخواهد بود که یک قدم به عقب رفته و همه چیز از نو سنجیده شود. تنها این مرتبه مسلح با داشتن عقل و تجربه یی که از درس های هفت سال گذشته آموخته شده است و مجهز با تصمیم قاطع به منظور تطبیق عاجل تعدیلات و تغییرات لازمه گام برداشته خواهد شد. آیا حتی از یک طفل هفت ساله توقوع نمی رود تا از عقل خود استفاده کند؟

پایان