نشر : 27.08.2012

سخن روز

قلم شاه امان الله و «حافظه ی خالی تاریخی» ما

قلمی که شاه امان الله اعلامیه ی استقلال را با آن امضا نموده بود، به موزیم ملی سپرده شد. «این قلم که اخیراً توسط نواده اعلیحضرت امان الله خان به مردم افغانستان اهدا گردیده است امروز در حضور شاهدخت هندیه دختر شاه امان الله خان ، توسط رییس جمهور به عنوان یک سرمایه معنوی به موزیم ملی کشور تسلیم داده شد».

ما برخورد بسیار خاص خود را با میراث های تاریخی و فرهنگی داریم :

-  بر میراث زرتشت دعوا داریم و  بر کیمیای " پندار نيك، گفتار نيك ، كردار نيك  " افتخار می ورزیم ؛ و اما اثر این  کیمیا در ما قابل مشاهده است؟!

- بر خرابه های پیکره های بامیان نوحه سر می دهیم ، اما آیا  برای شناخت گيوتاما، آموزش ارجمند اخلاقی اش و عوامل و زمینه های پیدایش و زوال آن مقطع طلايی تاريخ  این سرزمین ، کوشیده ایم؟!

- از مولانا جلال الدین محمد بلخی و آثارش سخن می گوییم و می گوییم ، ولی آیا  اندیشه های والای مولانا  هیچ اثری بر ما داشته است؟!

- از خوشالخان ختک شنیده ایم و اما آیا حتا آنانی که از وی تجلیل می کنند، برای معرفی اندیشه ی انتقادی او کاری کرده اند؟!

-  آیا  برای شناختن  پیر روشان و جنبش روشانی  وقت صرف کرده ایم؟!

- حالا هم قلم شاه امان الله را به موزیم ملی سپردند؛ و اما اگر روایت های سیاه و سپید، متضاد و متناقض را که به یک سو بگذاریم ، آیا تا به امروز ما قادر به شناخت علل و زمینه های ناکامی های چندین مراتبه یی تجددخواهی و فاجعه های پیاپی دهه های اخیر در افغانستان شده ایم؟!

آیا با  «حافظه ی خالی تاریخی» ، می توان از تاریخ برای امروز و آینده درس گرفت؟!

 

 

 

***

نشر : 23.08.2012

سخن روز

آیا تاریخ مصرف مفهوم استقلال ملی گذشته است؟

در وبسایت بی بی سی ، به مناسبت سالروز استقلال افغانستان ، از آقاي ياسين رسولي مقاله یی منتشر شده است تحت عنوان : «استقلال مفهومي که تاريخ مصرفش گذشته است».

آقاي ياسين رسولي در آغاز این نوشتار می فرماید: « خواسته‌های امروز اصلاح طلبان در افغانستان تکرار همان‌ آرمان‌هایی‌ است که محمود طرزی و امان الله داشتند، اما شاه جوان نتوانست میان استقلال و نوگرایی یکی را انتخاب کند». و اما ، وی در پایان می نویسد: «تجربه یک قرن به افغان‌ها می‌آموزد که میان استقلال‌خواهی و تغییر جامعه افغانی یک رابطه‌ مستقیم وجود دارد» . این چنین تناقضات و کاستی ها را می توان در سراپای نوشتار یاد شده یافت.

آقای رسولی ، مفهوم استقلال ملی را با مفهوم آزادی های سیاسی و فردی در هم می آمیزد - در حالی که این ها دو مفهوم جداگانه اند؛ مثال : جمهوری خلق چین یک کشور مستقل است و اما شهروندان این کشور از آزادی های بسیاری که مردمان کشورهای غرب از آن برخوردار اند ، محروم اند؛ ولی این به آن معنا نیست که چین و چینایی ها از استقلال هیچ بهره یی نه برده اند.

استقلال یک کشور  همراه با بهره مندی شهروندان این کشور از حقوق و آزادی های بشری ، نیز  الزامن به معنای آن نیست که نیات، سیاست ها و کارکردهای چنین کشوری در مناسبات بین المللی دارای ماهیت انساندوستانه است.  تامین «منافع ملی» هدف بنیادی سیاست خارجی کشورهای مستقل را تشکیل می دهد؛ کشورهای قدرتمند توانایی تامین این منافع را دارند و کشور های ضعیف هم در تشخیص و تعریف «منافع ملی» و هم در تامین این منافع دچار ناتوانی ها و مشکلات فراوان اند.

من نه می دانم آقای یاسین رسولی آیا تاریخ استعمار را مرور کرده اند و می دانند که نگرش استعمار گران نسبت به باشنده گان سرزمین های تحت استعمار چی گونه بوده است و استعمار گران بر سر مردمان سرزمین های تحت استعمار چی ها آورده اند و یا خیر؟!

و به امروز  هم که بر گردیم ، آیا نویسنده متوجه مسایل موجود در مناسبات بين المللي و آن چی که قدرت های جهانی و منطقه یی  صرف نظر از پرده ی الفاظ  در عمل انجام می دهند است، یا خیر؟!

صد البته که استقلال به معنای فرار از کره خاکی و به معنای بی نیازی از بقیه ی دنیا و نادیده گرفتن الزمات حقوق بین المللی نیست. همچنان روشن است که جهان امروز با جهان آغاز قرن بیستم بسیار متفاوت است. نظام حقوقی بین المللی از یک سو و نیز روند جهانی شدن از طرف دیگر ، دگر گونی هایی را در تعریف استقلال ملی ایجاد کرده است. و اما نوشته ی آقای رسولی در هیچ بخشی به این دگرگونیو تاثیرات آن حتا اشاره یی نیز نه دارد که تصور شود وی از این منظر  به مساله نگریسته و چنین حکمی را صادر کرده است.

تاکيد من روي اهميت استقلال به هيچ صورت به معناي مخالفت با پيمان هاي استراتيژيک افغانستان با برخي قدرت هاي جهاني نيز نيست. برخلاف من بر اين باورم که افغانستان به متحدان قوي در سطح جهاني و منطقه يي سخت نياز دارد. به سرمايه ي خارجي نيز سخت نياز دارد .

مشورت با متحدان - مثلن - قبل از گرفتن تصاميم مهم در عرصه ی سیاست خارجی و یا اتخاذ موضع در قابل مسايل بين المللي ،  نيز نه تنها امر غير معمول و مغایر با استقلال ملی نیست، بل می تواند برای تامین منافع  افغانستان در سطح جهانی مفید و ممد هم باشد .

سخن اصلی در این است که حاکمیت ملی بدون دولت ملي و دولت ملی بدون استقلال ملي نه مي تواند وجود داشته باشد- نه حالا و نه هم در آينده ي قابل پيشبيني .

در این شکی نیست که حل مسايل بسيار کلان و بنيادي جهان ميسر نه خواهد شد ، مگر اين که نظام بين المللي از بیخ و بنیاد دگرگون شود. این کار با انصراف کشورهای کوچک و ضعیف از حقوق شان میسر شده نه می تواند. در این راه نخست از همه باید قدرت های بزرگ جهانی و منطقه یی از زورگویی و قانونشکنی دست بردارند و به ضرورت یک نظم عادلانه و موثر بین المللی اذعان نموده و به الزامات آن توجه نمایند.

اگر از خیالپردازی بگذریم و به واقعیت های موجود بنگیریم و اتحاديه ي اروپا را مورد توجه قرار دهیم ، می بینیم که به رغم همه ي کوشش ها این اتحادیه نه توانسته است به يک نهادی مبدل شود که تاريخ مصرف «استقلال ملي» کشور هاي عضو در برابر آن سپري شده تلقي گردد؛ چي رسد به ادغام 200 کشور جهان در يک نظام منتفي کننده ي استقلال ملي.

آقاي ياسين رسولي به اين نکته نيز اشاره نه کرده اند که اگر به نظر ايشان تاريخ مصرف مفهوم استلال ملي سپري شده ، چي مفهومي و چي گونه جاي آن را گرفته و مزيت آن چيست ؟!

خلاصه از نظر من تاریخ مصرف این مفهوم سپری نه شده است.

***

آرشیف سخن روز:

- امیدهای قرن از دست رفته و مسایل راه فردا

- نکاتی در باره ی تراژیدی جاری

- آقای رییس جمهور ، ملت منتظر تصمیم شما است

- تهمینه به سوی آینده دوید

- نکاتی در باره ی تراژیدی جاری

- پیامی به دوستان فیسبوکی