رسیدن به آسمایی:  20.11.2010 ؛ نشر در آسمایی: 23.11.2010

نگارش از ع بصیر دهزاد

توضيحی بر خشونت و خشونت خانواده گی


از سال 1999 بدین سو ملل متحد 25 نومبر را به حیث روز جهانی مبارزه علیه خشونت در برابر زنان برسمیت شناخته و اعلام نموده است که همه  ساله این روز  اکثراً از طرف سازمانهای زنان  و سازمانهای تحول طلب اجتماعی و سیاسی  به یادبود گرفته می شود. این روز به خاطری انتخاب گردیده است که  در سطح جهانی توجه به رفع خشونت در برابر زنان ، دختران و کودکان اعم در محیط و هم در خانواده گردد جلب گردیده و دول و حکومات  مساله خشونت را در چهار چوب سیستم حقوقی و قضایی خود از دیدگاه حقوق مدنی ، حقوق فامیل ، حقوق بشری و مبازه علیه خشونت را هم از دیدگاه حقوق جزایی مورد بررسی جدی قرار دهند. خشونت در برابر زنان و دختران  یک اصل جدی و قابل تشویش در سلب حقوق و ازادی های اساسی بشری کتله زنان و دختران در جوامع ملی و بین المللی است.
بدون در نظرداشت سطح رشد و بالا بودن سطح زنده گی در کشور های مختلف  سالانه از 25 الی 75 فیصد زنان و دختران مورد خشونت های جسمانی ، روانی و جنسی قرار می گیرند.
اهمیت بررسی خشونت علیه زنان برای من خیلی ها قابل ارزش و تعمیق است زیرا  خشونت دامنه و ابعاد وسیعتر از خشونت علیه زنان زنان و دختران است زیرا خانواده اولین و مهمترین لانه ایجاد و رشد خشونت و اشکال سوو استفاده می باشد که در ان بخش اعظم شخصیت ، کردار و رفتار فرد شکل می گیرد و از انجا محیط و ماحول را می تواند بصورت  مثبت و یا منفی مورد تاثیر قرار دهد.  طبعاً اثرات منفی آن  دامنه قربانی های خشونت را وسعت می دهد.  به همین ترتیب مفهوم اصلی خشونت در این است که  قربانیان خشونت  زنان ، دختران و کودکان  ویا اعضای دیگر در یک خانواده خانواده می باشند.
من لازم می دانم از همسرم عزیزم انیسه دهزاد وطنیار  رییس انجمن زنان "روشن"  در هالند که مرا در تحریر این مقاله همکاری نموده است، سپاسگزاری نمایم. همکاری ایشان برایم خیلی ها رهنمودی بوده زیرا ایشان مرا همکاری نمودند تا  موضوع را به حیث یک مساله  حقوق زن نه باید تنها از دیدگاه مردانه به ارزیابی بگیرم.
 
خشونت و قربانیان خشونت تنها محدود به خانواده های افغانان در داخل کشود نمی شود بلکه فیصدی ان تقریباً در عین سطح و فیصدی است که در میان خانواده های افغان در خارج کشور به وقوع می پیوندد و قربانی می افریند.  بر علاوه این که در شرایط بغرنح  و حاکمیت زور و سلاح در کشور ما سالانه صد ها و هزاران  زن  ، دختران جوان ، نوجوان و کودکان افغان ما مورد تجاوز و انواع خشونت قرار می گیرند بلکه  صد ها هزار از انان در داخل خانواده ها  مورد انواع خشونت قرار می گیرند که این قربانی ها اکثرا پوشیده و مکتوم باقی می مانند هیچ گاهی از طرف نهاد ها و مراجع اجتماعی ، عدلی و قضایی نمی تواند قابل کشف باشند در حالی که خشونت به صورت مداوم صورت می گرد.
من در این مقاله ، می خواهم روی چند  مساله  زیر توضیحات مختصر را ارایه نمایم:


مفهوم خشونت ، انواع و خصوصیات آن
خشونت در خانواده در اصل عبارت از استفاده از زور و توصل به لت و کوب، تهدید ، وادار ساختن شخص به یک عمل و یا منع کردن از یک خواست و یا عمل فرد ، اهانت  و کوچک ساختن عمدی و بلاخره سوو استفاده از یکی ازاعضا در حلقه خانواده  می باشد که قربانی ان بصورت دوامدار به خشونت  مواجه و از ان متضرر می گردد. یعنی خشونت نه یکباره بلکه به دفعات و مداوم صورت گیرد. می تواند یک همسر ، یک دختر جوان ، یک طفل یا عضو دیگر خانواده ، یکی از اعضای فامیل  یا همسر قبلی مورد خشونت خانواده گی قرار گیرد.
در خشونت خانواده گی می تواند متضرر یا به شکل فزیکی یا روانی  مورد خشونت و یا تهدید به ان قرار گیرد بر علاوه سوو استفاده جنسی ، آواره ساختن از محبت ، توجه و غمخوری،  اهانت و کوچک ساختن و قرار دادن عمدی  در مضیقه مالی شامل خشونت خانواده گی می گردد. محروم ساختن طفل در خانواده از تربیت و توجه حکم سوو رفتار در مقابل طفل محسوب می گردد.
" ممکن هر شخص به شکلی از اشکال یکباری مورد خشونت خانواده گی قرار گرفته باشد اگر یک زن باشد و یا مرد ، طفل  ویا  فرد سالمند. خشونت خانواده گی در اکثر خانواده ها به وقوع می پیوندد. حالات جدی و دوامدار خشونت  مداخله قانونی را بخاطر حمایت و مصوونیت قربانی خشونت ضروری می سازد که در اکثر کشور ها سازمانها و نهاد های اجتماعی و حقوقی (عدلی و قضایی) صلاحیت ومجوز قانونی را در اختیار دارند تا در مورد مداخله نموده و موضوع را از دیدگاه حقوق جزایی مورد تعقیب قرار دهند.  خشونت مدوام یک عضو خانواده خطرسلب  مصوونیت جانی ، رشد و انکشاف  جسمی و روانی فرد مورد خشونت را به وجود می اورد به همین لحاظ  ضرورت اقدام لازم را هم جداً متبارز و در بعض حالات ضروری می سازد. بدین معنا که خانه دیگر محل نیست که بتوان ادامه  زنده گی و مصوونیت شخص متضر را تضمین نمود.
در اکثر موارد مشکل است تا به ساده گی تثبیت نمود که شخص مورد  سوو استفاده و خشونت قرار گرفته است. اکثریت قربانیان خشونت حاضر نیستند مشکل شان را با مراجع مربوط و یا داکتر فامیلی و یا افراد قابل اعتماد شان بیان نمایند. و حتی انان از مورد خشونت قرا گرفتن شان  به ساده گی انکار می کنند. انان یا اینکه شرم دارند مسایل خانواده گی شان را با دیگران مطرح نمایند و یا اینکه از کسب شدت خشونت ترس دارند. همچنان تعداد انان امید دارند که این معضله خانواده گی بالاخره پایان خواهد یافت. زنان و اطفال بالا ترین فیصدی را در تعداد قربانیان انواع خشونت خانوده گی تشکیل می دهند."
افراد که بصورت مداوم مورد خشونت جسمانی ویا روانی قرار می گیرند با گذشت زمان عمیقاً گوشه گیرتر می شوند و علایم دیپریشن (افسرده گی)  در روان شان ظاهرمی گردد.
بیشرین خشونت ها در روابط زنا شوهری می تواند  به وجود اید . اگر در این خشونت در روابط زناشوهری کمک یابی صورت  نگیرد همیشه وخیم ترمی گردد  و گراف شدت و خطرات ناشی از ان بالا تر می رود.
 با انکه کاستن از خشونت در روابط زنا شوهری مشکل می باشد ولی در اکثر موارد و با تمام این حالت  طرف مورد خشونت به پارتنر خود وفادار بوده و دوستی خود را حفظ می نماید وبلاخره حالت رقت بار را تحمل می نماید. بر علاوه پارتنر متضرر خود را وابسته به پارتنر مرتکب خشونت می داند و از دست دادن رابطه زنا شوهری برای متضرر یک ترس ، ضایعه و یک فاجعه بزرگ می باشد. اکثرا در چنین حالات زنان بیشتر متضرر در جدایی می شوند و شکست بزرگ در زنده گی شان تلقی می گردد. از جانب دیگر اکثر زنان جرات نمی کنند تا به مراجع کمک های اجتماعی و یا عدلی مراجعت نمایند زیرا انان از عواقب احتمالی بعدی ان نیز دچار ترس و واهمه قبلی می گردند. قربانی شدن دیگر زنان هم در وفاداری شان به شوهر است که نمی خواهند شریک زنده گی شان دچار عواقب عدلی و قضایی گردند. بدین لحاظ با قربانی دادن خویش مشکل را محرم ، مکتوم و پوشیده نگه می دارند.
انواع خشونت خانوده گی:


اول خشونت روانی
هرعملی که آزادی  و  زمینه رشد و انکشاف شخصیت و صحت روانی خودی فرد را محدود و متضرر سازد در واقع مفهوم خشونت روانی را ارایه می کند.
اعمالی که بیانگر خشونت روانی اند ذیلاً  بیان می گردند:
اهانت و تمسخر بر ساختار جسم (اندام) ، ظاهر شخص ، شیوه هایی که جز حرکات جسمانی مربوط به یک شخص است .
بی ارزش دانستن شخصیت و فعالیت های شخصی اش.
انتقاد های بدون توجیه بر کار های شخص، برخورد های منفی گرایانه بر همه کار هایی که شخصی دیگر انجام می دهد ویا در مورد صحبت می کند، شخص دیگر را خورد می سازد و در هر موضوع گنهکار تلقی می نماید ، بی ارزش می سازد و شخص را به دیوانه بودن و احمق بودن محکوم نماید.
شخص دیگر را تهدید به آواره ساختن و رها کردن نماید. مثلا زن و یا شوهر در هر مساله  یکی دیگری را به طلاق تهدید می کند که منظور مرتکب وادار ساختن طرف مقابل به یک عمال ویا مانع از یک عمل و خواست طرف دیگر است. والدین طفل خود را به کشیدن از خانه تهدید می کند و یا در هر مساله اظهار پشیمانی می کند که چنین یک طفل دارد ( تو عامل مشکل هستی کاش خداوند تو را برای من نمی داد، اولاد های .... بهتر از تو هستند)
احساس شخص را نسبت به دوستان و فامیل اش و روابط با فامیل را به انتقاد گرفته و دایماً  کنترول نماید، نسبت به این روابط شخص را تهدید نماید و جزا بدهد و تمام توجه را صرفاً و منحصر به خود بداند.
شخص را در منزل حبس نماید (قید) و امدن دوستان و اعضای فامیل شخص را  قدغن نماید،  از رفتن شحص به کار، درس و ورزش  ممانعت نماید.
عدم احساس و اجرای مسوولیت در برابر کودکان خانواده و تحمیل کار در خانه در سنین طفولیت و سوو رفتار با کودکان.
 
خشونت فزیکی (جسمانی)
هر عملی که در وجود با عث جرح و یا جراحات  گردد و اثار ان در وجود متبارز گردد ، در حکم خشونت جسمانی می اید و این ها قرار زیر اند:
با دست  شخصی را لت وکوب نمودن که از اثر ان جرح و یا کبودی در وجود ظاهر گردد.
زدن  (شط و ضرب) شخص با وسایل دیگر از قبیل قمچین ، کمربند ، چوب دست ، تسمه و غیره.
جرح ناشی از بریدن
قتل
چندک (چندی) کندن که کبودی ناشی از ان در وجود متظاهر گردد.
به دندان گزیدن (دندان کندن)
شخص را به عقب تیله کردن و با دست فشار دادن
شخص را از مو های سر کش کردن
با مشت و لگد زدن
تف انداختن و بالای شخص ، ادار کردن " شاشیدن" بطرف یا بالای شخص
سوزانیدن روی و اندام همراه با سوخته سگرت ، اب سوزان، روغن داغ ، اوتو داغ ، تیزاب بطری و مواد دیگر سوزان.
از گلو خفه کردن (خفک)
 
خشونت جنسی:
خشونت جنسی عبارت است از هر عمل در ساحه جنسی  و غریزه یی است که شخص مورد اهانت ، تجاوز و ارتکاب عمل با زور صورت گیرد. اعمال زیر مطابقت با تعریف خشونت جنسی می نماید:
تمسخر و توهین نمودن به اندام شخص و مقایسه ان با اندام افراد دیگران که مرتکب خشونت خود با ایشان  رابطه دارد. تحمیل اجباری یک شخص به عمل جنسی با خودش ویا با شحص سومی.
 با جبر وادار کردن به دیدن فلم های غیر اخلاقی ، گفتن عمدی تجارب عمل جنسی با دیگران به منظور توهین شخص.
تحمیل اجباری و یا تهدید به بازی های جنسی.
داشتن رابطه نا مشروع خارج رابطه زناشوهری بدون اینکه خود را مقید به اصول زناشوهری دانست . یا بدون در نظر گرفتن و ارزش دادن به احساسات طرف دیگر در رابطه زنا شوهری و اینکه در محیط چگونه انعکاسات را به وجود می اورد.
 
خشونت اقتصادی (مالی)
در خشونت مالی هدف شخص مرتکب فقط وابسته نگهداشتن شخص طرف مقابل از لحاظ اقتصادی به خود می باشد. در عرصه های ذیل:
استنکاف از دادن پول بخاطر مصارف خانه یا خانواده تا شخص متضرر  مجبور گردد به دیگران مراجعه نماید.
تسلط یکجانبه به درامد خانواده و بخشی از درامد را تنها به خود اختصاص دادن.
کشیدن و یا اخذ پول یا دارایی شخص با زور و جبر.
استفاده ومصرف پول و دارایی مشترک بدون اخذ اجازه و یا مفاهمه قبلی با طرف دیگر.

اثرات منفی خشونت در رشد و تکامل شخصیت
بصورت عموم خشونت یک عمل فاجعه بار در زنده گی انسان است در هر سن و سالی که داشته باشد. و ان به شکلی حیثیت شکنجه جسمانی و روانی را دارد که انسان را در طول زمان به رنج های درونی ، گوشه گیری ، تبازر احساساتی توام با قهر و غضب ، حسرت و بخیلی مواجه وبلاخره "شگوفایی" عقده های درونی را در یک زمان سنی به شکل نا خود اگاه متبارز می سازد.
در سنین کودکی و نوجوانی خشونت بالای اطفال عین تاثیرات منفی و روان کش را دارد که طفل در خانواده خود شاهد خشونت می باشد. مثلاً اگر جنگ و دعوا بین پدر و مادر همراه با خشونت و بصورت دوامدار واقع می گردد ، طفل و یا نوجوان متحمل عین اضرار روانی می گردد علاوتاً رشد جسمانی و شکل گیری سالم شخصیت طفل به اختلال مواجه می گردد. اطفال همواره گوشه گیرتر می گردد، در مکتب و یا مدرسه دیگر با احساس بشاشیت طفلانه نیست بلکه دایماً در پی بهانه گیری ، جنگ و جدل با اطفال دیگر است. بعضاً اطفالی که در خانواده دچار خشونت می گردند ازرشمندی و باورمندی (حس اعتماد به خود) را از دست می دهند و در محیط یا خود به تمسخر گرفته می شود و یا طفل از عقده مندی ناشی از شرایط بی ثبات خانواده اطفال دیگر را به استهزا و تمسخر می گیرد. اطفال و نو جوان نمی تواند در سطحی که استعداد اموزش دارد، بیاموزد و اسعتداد خود را بکار گیرد زیرا تمرکز فکری وی شدیداً اسیب پذیر می گردد. کمتر علاقه مند رفتن به مکتب است و یا از رفتن به مدرسه و یا محیط بازی ترس و واهمه دارد. حالات هم وجود دارد که طفل مشکل جدی در خوراک دارد یعنی دایماً و بدون کدام دلیل صحی جسمانی وزن می بازد. بعض نوجوانان نظر به دوره خاص نو جوانی یا به مواد مخدر رو می اورند ویا حالت روانیشان چنان وخیم می شود که در قسمت های دست ، بازو و ران ها خراش ها یا بریده گی های عمدی را به وجود می اورند که زخم های ان عمیق نیست ولی قابل دیدن است. یکی از تاثیرات وخیم و جداً قابل تشویش خشونت بالای اطفال تمایل بیش از حد به خوردن است که طفل و یا نوجوان غیر ارادی زیاد می خورند (پرخوری بی حد) و ناشی از ان وزن می گیرند. خطرناک ترین اثرات منفی خشونت خانواده گی اختلال در رشد و انکشاف وجدان است که طفل در سنین بزرگی با بی اعتنایی در برابر واقعات دلخراش و تاثر برانگیز عکس العمل نشان می دهند. به مشاهده رسیده است که اطفال قربای خشونت در خانواده و محیط در سنین بزرگس علاقه بیشتر به مسایل رزمی و رو اوردن به جنگ و وظایف نظامی دارند. یکی از دلایل ان هم در این است که انان با استفاده از جنگ و سلاح عطش و قهز و غضب خود را بحیث یک قربانی فرو می نشانند.
در بخش کمک رسانی ها به اطفالی که با خشونت خانواده گی رشد می کنند ، بعضاً توصیه می شود که طفل به سپورت های رزمی بپردازد تا قهر و احساسات درونی اش برون گردد و ارامش را دوباره بدست بیاورد.
اطفال مواجه به خشونت خانوده گی در سنین بزرگی خود به مشکلات زیاد در عرصه زنده گی شخصی مواجه می گردند ، بخصوص در زنده گی زناشوهری کمتر موفق و خوشبخت می باشند. از اینجا است که باید با مسوولیت توجه نمود که مسوولیت پدری و مادری تنها در تامین معیشت طفل نیست بلکه در مساعد ساختن مصوونیت ، فضای گرم خانواده گی ، دادن توجه ، محبت به طفل و تامین فضای مصوون برای رشد سالم شخصیت طفل است.
افرادی که از دوره طفولیت و نوجوانی گذار نموده و خشونت خانوده گی را از سر گذشتانده اند یا اینکه هنوز هم در خانواده با یکی از انواع خشونت ها مواحه اند که در فوق تقسیم بندی گردیده اند، یا خود خشونت را از خانواده بر گرفته و خود به عامل خشونت در مقابل اعضای خانواده خود تبدیل می گردند ویا هم بر عکس رابطه غیر عادی یعنی بیش از حد با اطفال می داشته باشند. چونکه خود را قربانی شده تلقی می کنند و می خواهند همه چیز را بیشتر از حد لازم به طفل خود عرضه می نمایند، چیزی که خود از ام محروم بوده اند.
قرابانیان خشونت خیلی ها باریک بین بوده در مقابل انتقاد فوق العاده حساسیت دارند ، حس اعتماد بخود در وجود شان و اعتماد بر دیگران خیلی ها ضعیف می باشد و نسبت به اکثر مسایل می توانند نا مطمین و شکاک باشند.
زنان و دختران جوانی که به خشونت های خانواده گی مواجه اند، اکثراً گوشه گیر اند و از داشن رابطه عادی اجتماعی شرم و یا ترس دارند. که روز به روز خطرات رشد دیپریشن و یا افسرده گی در وجود شان زیاد تر می شود. در حالات پیشرفته دیپریشن که ناشی ار خشونت های جنسی است، خطر بروز بیماری های شدید روانی و تمایلات خوکشی بیشتر است.
این هم دیده شده است که دختران جوانی که با خشونت بزرگ شده اند خیلی ها خشن و با برخورد های بی احترامانه نسبت به دیگران متوصل می گردند که کاملاً غیر ارادی می باشد. و ان ناشی از احساس عدم اعتماد به خود می باشد.
افرادی که در فضای با خشونت خانواده گی و یا خشونت جنسی مواجه و بزرگ شده باشند، خطر قرار گرفتن شان در عرصه های جرمی به خصوص در مردان خیلی زیاد است و می توانند انها به مجرمین متکرر و خطرناک تبدیل گردند یا به شخصیت های عقده یی ( با عقده از خود بر تر بینی) تبدیل می گردند. طبعاً قرار گرفتن این چنین افراد در سیاست و دولت مداری و هم در امور نظامی خیلی ها خطر ناک می باشند.
بررسی خشونت از دیدگاه کلتور و تعامل
اکثراً فکر می شود که خشونت در خانواده ناشی از عقب مانده گی سطح کلتور و فرهنگ عقب مانده در جوامع عقب مانده می باشد. این علت می تواند یکی از فکتور ها باشد ولی فکتور تعین کننده نیست زیرا خشونت در جوامع پیشرفته و مدرن هم کمتر نیست ولی انچه قابل قبول است می تواند خشونت بحیث جزٌ از کرکتر و عادت گرفته شده فرد از خانواده بی ثبات باشد که می تواند زمانی این عادت و روش از حدود یک خانواده وسیعتر گردد وحتی در یک زمان طولانی به یک سیستم در یک گروپ اجتماعی تبدیل گردد.
زنان و کودکان بیشترین قربانیان خشونت ها اند. اینکه خشونت در خانواده های فقیر تر بیشتر به وقوع می پیوندد علت هم در ان است که رشد استعداد ها و تحصیلات بالا تر و بکار گیری سطح استعدا در راه یابی به زنده گی بهتر و ابرومندانه تر محدود و به اختلال مواجه می گردد . تجربه نشان داده است که به همان گونه که خشونت در یک خانواده متمول در حد وخیم و خطر ناک ان واقع گردد و در عین حال در یک خانواده فقیر ترین طفل همه زمینه های مصوون رشد شخصیت ، محبت پدری و مادری و توجه و گرمی خانواده گی را داشته باشد.
یکی از خصوصیات ناشی از عقب مانده گی در کشور ما افغانستا ن و افغانان مهاجر در کشور های مختلفه جهان از جمله در کشور های مدرن که این کلتور را با خود انتقال داده اند ، کمتر دانستن موقعیت زن و دختران جوان در خانواده است . متاسفانه در بعض حالات و مناطق به زن و اطفال " حیوان" خطاب می گردد. زنان در اکثر مسایل اجتماعی ، روابط فامیلی ، داشتن نقش مساوی در تعلیم و تربیه طفل و حق تعین اینده طفل به محدودیت های مواجه می گردند که بیان واضح اند بر خشونت روانی زن در نظام خانواده گیی که در کشور ما هم در سطح بالا قرار دارد.

خشونت و بررسی حقوق ان
خشونت بحیث یک کلمه عام عمل جرمی و مجزاتی است که بخش های ان در قوانین مانند قوانین جزا تعداد زیاد کشور ها پیش بینی گردیده اند ، مخصوصاً خشونت جسمانی. ولی متاسفانه بخش های دیگر خشونت هنوز کمتر سبغه حقوق مجازاتی را دارا است.
خشونت جنسی در واقع نظر به تقسیم بندی جرایم و مجازات و نظر به شدت ان در حکم قباحت و یا جنایت است که در قانون جزای افغانستان (1355) مواد زیاد به ان اختصاص داده شده است . در قوانین جزای اکثر کشور ها نظر به شدت جرم و ضرر ناشی از ان از جزای حبس سه ماه الی حبس طویل و اشد مجازات یعنی اعدام پیش بینی گردیده است. ولی خشونت روانی و اقتصادی هنوز کمتر در دعاوی حقوقی مورد بحث قرار می گیرد. در حالیکه اضرار انها بزرگترین مشکلات و معضلات را در روند زنده گی اجتماعی و شخصی متضررین خشونت روانی و اقتصادی به وجود می اورد. خشونت روانی و اقتصادی در واقع محدود ساختن و سلب بعض ازادی های فردی را به وجود می اورد که با اصول و ارزش های حقوق مدنی و بشری مطابقت می نماید.
در کشور های مدرن در سالهای اخیر توجه بیشتر به حمایت از حقوق زن و اطفال و در پیشگیری از خشونت و زمینه مساعد رشد و انکشاف جسمی و روانی طفل در خانواده مساعد گردیده است که موسسات عدلی و اجتماعی در این عرصه ها فعال اند.
در کشور ما افغانستان در پهلوی اینکه توجه به قانونی ساختن معضله خشونت و خشونت در خانواده از دیگاه حقوق زن و اطفال و هم جنبه مجازاتی ان توجه کافی صورت نگرفته است، تسلط رسوم و عنعنات و شیوه بررسی عنعنوی به این قضایا معضله بزرگ است که مداخله دولت و دستگاه های عدلی و قضایی را محدود و حتی ناممکن می سازد. بدین معنا که مجرم حتی در سطح عمل جنایت در برابر اطفال و زنان مصوون می ماند و رسوم و عنعنه حیثیت چتر حمایتی در ادامه خشونت را بخود می گیرد. مثلاً یک جرگه قومی یا میانجیگری ریشسفیدان در چنین اعمال عامل مصوون ساختن مجرم است. درد اور تر ان است که در جرایم خشونت نه تنها یک فرد قربانی می گردد بلکه در بعض محلات یک گوسفند یا " یک دختر جوان " به " بد" داده می شود.
سوو استفاده جنسی اطفال و نوجوانان در افغانستان یک معضله شرم اور است که مجرمین با تمام ازادی ها اطفال را مورد سوواستفاده جنسی قرار می دهند و در محافل می رقصانند. بعض کلپ های انتر نتی چنین تصویر ها را نشان می دهند که چگونه حتی یک قوماندان " پولیس " یک قوماندان مسلح یک پسر نوجوان را که ممکن اختطاف هم گردیده باشد ، با افتخار در پهلوی خود می نشاند.
گرچه این معضله ناممکن است تا در یک زمان کوتاه از بین برده شود ولی مهم این است که چگونه دستگاه دولت با درایت راه های تدریجی مبارزه علیه خشونت را با افزود و یا تعدیل مواد قانون جزا مساعد سازد. تسلط رسوم و عنعنات در بعض مناطق کشور به عوض تسلط حاکمیت دولتی و قوانین نافذه بزرگترین معضله در ادامه خشونت و ارتکاب جرایم شدید است که همه روزه حقوق صد ها زن و کودک در انجا نقض می گردد.

نتیجه و طرح های پیشنهادی

خشونت به هر دلیل و شیوه یی که باشد و صورت گیرد ، نقض کرامت انسانی و از دیدگاه قوانین و حقوق محدود ساختن و سلب حقوق و ازادی های مشروع اطفال ، زنان و سایر افراد است که نه تنها از لحاط جسمانی بلکه از لحاظ روانی متضرر می شوند . اضرار ان جبران ناپزیر و نمی توان انرا با پول و یا معامله جبران نمود. انچه در بالا انواع خشونت تقسیم بندی گردید ، نباید خشونت را تنها با لت و کوب محدود نمود بلکه باید به ابعاد وسیعتر ان توجه نمود و خود و عمل خود را در محیط و خانواده به بررسی گرفت.
خانواده همان طوریکه اولین لانه شکل گیری خشونت و اضرار ناشی از ان استٌ می تواند بهترین و مضوون ترین لانه از محبت ، اعتماد ، توجه و درک اینکه هر انسان حق استفاده از ازادیها و روابط مشروع اجتماعی را دارد، باشد. تعقل و پیشگیری از حاد شدن معضلات خانواده گی با تفاهم ، درک و احترام متقابل می تواند بهترین الترناتیف بر زور و خشونت باشد.
یکی از راه های جلوگیری و یا ختم خشونت فقط تفاهم و بحث های خانواده گی است که نظر هر عضو خانواده با ارزش تلقی گردد و خواست های مشروع هر کدام در نظر گرفته شود. در صورت عدم ویا نا ممکن بودن تفاهم مراجعه به افراد صاحب تجربه و رشته کاری بهتر است و نباید از ان شرم نمود.
تجربه ها کاری نشان داده است که معضلات خانواده گیی که خشونت را در خانواده در قبال دارد همیشه از عمل و عکس العمل ها متقابلی که تحریک امیز بوده و یکی دیگری را عامل می داند ، شدت و وخامت پیدا می نماید. و عمل ها و عکس العمل ها در موقع ان راه حل و تفاهم پیدا نمی نماید و زور بروز یکی بالی دیگر قرار گرفته و انفجار ان عمل خشونت است.
مطالب بالا این مساله را واضح می سازد که خشونت و لو کوچک باشد ، کدام عواقب ناگوار را نه تنها برای بی ثبات ساختن نظام خانواده گی دارد و عواقب وخیم ان در دراز مدت کدام اضرار جسمانی و روانی را بالای اعضای خانواده بخصوص زنان ، نوجوانان و کودکان دارد.
در عرصه حقوقی تعدیلات و اضافات در قوانین کشور ما افغانستان یک ضرورت حایز اهمیت است و ان در مبارزه قانونی و اجتماعی علیه خشونت و از جمله خشونت خانواده گی. قانون و سیستم عدلی و قضایی سالم باید وسیله شجاعانه و غیر معامله گرانه را در جاگزینی انان به عوض رسوم و عنعناتی که با جوامع کنونی اعم از اسلامی و غیر اسلامی دیگر مطابقت ندارند ، باشند.
در خشونت های خانواده گی اعم از روانی ، خشونت های خفیف جسمانی باید مجازات تنبهی از جمله در پهلوی مجازات حبس جریمه های نقدی بزرگ در نظر گرفته شود. یکی از برخورد های موثر در ختم خشونت در خانواده ها در کشور های مدرن جریمه های نقدی ، حبس های تعلیقی ( معمولاً دو ساله) وسیله موثر اند که در پهلوی حبس های کوتاه مدت شخض مجبور به ختم استفاده از خشونت می گردد. تعقیب کورس های جبری کنتول بالای خود و عدم متوصل گردیدن به خشونت یک وسیله خوبی است که نتایج خوب و موثر را می تواند در قبال داشته باشد.

پایان


در این مقاله از مواد و ماخذ ذیل استفاده گردیده است:

  1. مواد معلوماتی نهاد های کمک رسانی اجتماعی در هالند بخش خشونت

  2. Meldpunt huiselijk geweld

  3. پروتوکول حمایت حقوق اطفال در برابر سو استفاده از اطفال و خشونت کشور هالند.

  4. تجارب کاری نویسنده در اداره حمایت حقوق اطفال در کشور هالند.

  5. اثرات عرف و تعامل در قانونگذاری افغانستان از نویسنده سال 2003 جریده مشعل