غرزی لایق
پایانِ جرگهی مشورتی صلح و چند یابش از من
جرگهی بزرگ مشورتی صلح، چنانکه گمان میرفت، با نشر پیام نهایی، کار خویش را امروز به پایان رساند، پرداختن به کامیابی و ناکامی این جرگه اما، مشغلهای است که تحریمکنندهگان این همایش و هواداران صلح پاکستانی با طالبان به حلاجی آن سرگرم خواهند شد. آنچه جرگه برهنهتر ساخت، بلوغ سیاسی، ریزبینی، کیاست و ارادهی وطنداران ما بود که از حنجره و دماغ ۳۲۰۰ نمایندهی لایههای گونهگون جامعهی افغانی به سودِ هستارِ زادگاه ما نمایش یافت. جرگه در آوند پیچیدهگی فراخوان و برپایی خویش، بر تابوی زنگریزی و جوانزدایی جرگهها غلبه نمود و به ندای نوگرایانهی سیاستمردان تازهدم، نسل نورسته و زنان افغان گوش داد.
ساختارهی که جرگه برای دستیابی به صلح ارزنده و دیرپا در برابر دولتمردان تراش نمود، پرواضح که ترجمهی بیغلطی نیت و چشمداشتِ میلیونها افغان درددیده و بربادگشته است. در آوانیکه پروسهی برگشت صلح را در ردای وِردهای غریبهی درونی و بیرونی بازخوانی میکنند و بر پیچیدهگی این مهم نسخههای بیمایه و افغانستیز را یکی پی دیگر بارمیزنند، گوشدادن به ندای باشندههای سرزمین زخمخوردهی ما در سرخط برنامهها و نسخهها جا میگیرد. جرگه در پیوند تنگ با سود ذاتی افغانستان و پیشگیری از فاجعهی فروپاشی مهندسیشدهی ریختارِ حاکمیت، چوکات گفتوگوها میان دولت و طالبان را هنرمندانه و هوشمندانه خطاندازی نمود. جرگه نیتنها دوام مذاکره با طالب را حتمی دانست، بل نسخههای برداشتن گامهای آغازین را برای دولت نیز نشانی کرد.
داهیانهگی این جرگه، بیگمان، در این آغازهی پرمایه و پربرکت نیز بازتابِ برجسته یافت که نخستین بار پس از فاجعهی سقوطِ وحشتناکِ حاکمیت در ثور ۱۳۷۱، به طاغوت «جهادی» با بُرش، نه گفت و سرنوشت افغانهای در بندافتاده را از چنگالِ خونریزِ آدمکشان و دزدان «جهادیت» رهایی بخشید. با این گام سنجیده، البته، افغانستان، هستار و بالندهگی آن از دام دسیسههای زنجیرهیی پیامبران جهل و تحجر و عقبگرایی نجات یافت. جرگه آیینهی تمامنمای گذار کشور به مرحلهی نوین سازندهگی، مدنیباوری و ارزشهای آدمانهزیستن بود. پایان پیروزمند جرگه مشت کوبنده بر دماغ گریزپاهای «جهادی»، لافزنان تنظیمی، پهلوانپنبههای قومی و چهرههایی که ناگزیریهای هستی ما را در آوند خیالپردازی زندهسازی نهاد سلطنت با دریدهگی به کار میبستند، بوده و سبب رویسیاهی و سرافگندهگی جاودانهی شان گردید.
برآیند جرگه، همچنان، بار دیگر محاسبهی نادرست شماری از پسماندههای حزب فروریختهی دموکراتیک خلق/وطن را که به بستن کمرهای شکستهی جنگسالاران و قصابانِ تنظیمی نیت کرده و تحریم جرگه را پیشه نموده بودند، رسوای عام و خاص نمود. در این میانه، منشِ ناصوابِ پشتپازدن به آرای همهگانی و کمبهادادن به خرد جمعی افغانها که کماکان فاجعهی سقوط حاکمیت در ثور سال ۱۳۷۱ را ممکن ساخت، جای خود را به مراجعه به ندای میلیونها هموطن عذاب دیدهی ما و تندادن به ارادهی آنها خالی نمود. «رفقا»، در تلاشِ کسبِ برتری خیالی، در اسارت قطبنمای غلط، باز هم به پارگینِ وطنستیری غلطیدند.
جرگه، با لحن صریح، صلح پاکستانی با طالبان و هرگونه گفتگوی صلح در غیاب دولت افغانستان را مردود و مطرود شمرد. دستیابی به این برآیندِ بایسته صلابت و عظمت دولتمداری در افغانستان را در پیوندهای جهانی و منطقوی برجستهگی بخشید. هرگاه سنگینی جرگه و خطکشی شمردهی چشمداشتهای افغانها از مذاکرات صلح با طالبان مرجعیت دولت را استحکام بخشید، از جانب دیگر روی بقا و پایداری حاکمیت، قانون اساسی و دستآوردهای مردمسالاری و مدنیباوری صحه گذاشت. جرگه تبلرزهها و شرارتهای احتمالی چهرهها و ساختارهای مردمستیز و عقبگرا را با مهارت و هوشمندی مهار نمود.
روا نیست که جرگه و فیصلههای آن را از دریچهی تنگ حضور این چهره و یا آن فرد به تیر دودلی بست. کینه و سنگدلی در برابر رییس جمهور به هیچوجهه ملاکِ ارزیابی جرگه و رهنمودهای داهیانهی آن بوده نهمیتواند. در ندای برحق جرگه هستار افغانستان و سربلندی باشندهگان آن ضمانت گردید. جرگه زادگاه تیرخوردهی ما را از آفتِ یک فروپاشی دیگر و پاکستانیسازی پروسهی صلح رهایی بخشید. جرگه نشان داد که مردم افغانستان شایستهگی و ارزش زیستن، بهپاخاستن و به پیش رفتن را دارد.
جرگهی مشورتی صلح شملهی افتاده و غرور بربادرفتهی افغانها را برافراشته ساخت.
هالند
۳ می سال ۲۰۱۹