غرزی لایق

در حاشیه‌ی بزرگداشت از صد ساله‌گی استقلال افغانستان

استقلال افغانستان: آری! چرا؟

پس‌گیری استقلال کشور، به زودی صد ساله می‌شود. جستار استقلال افغانستان و برپایی جشن بزرگداشت از این مهم نیز طی دو دهه‌ی پسین در ردیف ده‌ها مقوله‌ی دیگرِ دانش جامعه‌شناسی، آماج یورش دیدمان‌گونه‌های لاهوتی قرارگرفته و با ریزشِ ادبیاتِ ولنگار و چرکین، به هدف زایش دودلی در مخیله‌ها و لکه‌دارسازی تأریخ افغان‌ها، راهی موج‌های رسانه‌های همه‌گانی می‌گردیده است. بی‌گمان، بحث استقلال هم‌چون زنجیره‌ی از گویه‌های علم‌های بشری تابو و توتم نه‌بوده، پرداختن به کالبدشگافی فن‌شناسانه‌ و حسابی این مقوله فهم ما از چهاردیواریی را به رسایی می‌رساند که مفهوم استقلال را در همان چنبره می‌گنجانند.

چرا وجدان همبودِ مکتب‌خوانده‌ها و نورسته‌های ما پیوسته با تولید و عرضه‌ی پندارهای ناروا و زشت پیرامون هویت میهنی و فهرست نشانه‌ها و برازنده‌گی‌های وطنی ما به دست شب‌خون سپرده می‌شود؟ چرا شیوع چنین بدگمانی‌ها از ذهن خطاکار چند بی‌وطن، هر دم رسانه‌ها را زوربار می‌سازد؟ چرا این اندیشه‌ی کاذب را در مخیله‌ها می‌پرورانند که گویا ارزش‌های روحانی و سرفرازی‌های تأریخی ما جعل و خودساخته اند؟ کی‌ها در برابر استقلال افغانستان و بزرگداشت از فداکاری‌های پدران ما شمشیر دودمه از نیام برون آورده و داشته‌های تأریخی-فرهنگی ما را از ما می‌دزدند؟

در گنجينه‌ى مفاهيمى كه زادگاه ما و سرگذشت پر‌خم و پيچ آن را پرمعنى می‌سازد، مقوله‌ى "استقلال" از جای‌گاه ويژه و برازنده برخوردار است. در گويه‌ى "استقلال" بلورينه‌گى هويت‌‌ِ افغانستان، مَنِيَتِ افغانى و يگانه‌گى و هم‌زيستى تيره‌ها و تبار‌هاى باشنده‌ى اين سرزمينِ بهشتى بازتابِ گسترده يافته، شكوه و جلال برگزارى جشن‌ها و پای‌کوبی‌ها به هر افغان و هر خانواده بسنده‌گی، سربلندى و خوشنودى ارزانی می‌کند. جشن يادبود از روز واپس‌گيرى استقلال كشور، عالی‌ترين نمودگاهِ همبسته‌گى قوم‌ها و قبيله‌ها و تجلى‌گاه راستينِ پيوند و نژاده‌گى ما با میهن افغانیست. پنداره‌ى "استقلال" در زرادخانه‌ی گويه‌هاى وطنى و فهرستِ واژه‌ها و مفاهيمِ ميهن‌پرستانه، افغان‌ها را نيروى بودن، ايستادن و به‌پيش‌راندن بخشيده و در قطارِ قبيله‌ى انسان به غرور و سرفرازى می‌‌رساند. ما حق داريم به استقلال خويش بباليم و در برابر خون‌هاى ريخته و سر‌هاى بربادرفته‌ى نياكان خويش به خاطر برگشتاندن استقلال كشور به زانو بنشينيم و اين دهشِ پيشينيان را گرامى داريم و پاسدارى كنيم.

بابِ «استقلال» در ردیفِ معنویت و چه‌بود همبود چندقومی افغانی‌ ما همان بندیست که هر باشنده‌ی این سرزمین اهورایی را، جدا از تبار و زبان و محل و دین، در آوندِ یگانه‌ی شهروند افغانستان تنگ گره می‌زند و شورِ ازآنشِ این زمین در باور وطن‌داران را چند چندان می‌سازد. هرگاه، به قول داکتر عبدالکریم لاهیجی، بپذیریم که «…ملت مجموعه‌ی افرادی است که در یک سرزمین و به تعبیر حقوق بین‌الملل در یک کشور زنده‌گی می‌کنند و بر اساس گذشته‌ی تأریخی و خاطره‌ی جمعی مشترک، سرنوشت امروز شان را رقم می‌زنند و میل و اراده به زنده‌گی با یک‌دیگر دارند»، پس مقوله‌ی «استقلال» در کنار ده‌ها گویه و ارزش میهنی دیگر بیان‌گر روراستِ «گذشته‌ی تأریخی و خاطره‌ی جمعی مشترکِ» باشنده‌گان افغانستان به شمار می‌آید که «سرنوشت امروز» شان را «رقم» زده و «میل و اراده به زنده‌گی با یک‌دیگر» را در آگاهانه‌گی هر وطن‌دار به مهمیزِ شدت و حدت می‌بندد. هیچ پنداشته‌ایم که نژاده‌گی افغانی‌ ما، جدا از شناسه‌های قوم و زبان و محل و دین و طبقه و جنس و شهری و روستایی هر باشنده‌ی این مرزوبوم بسته به سری از داشته‌های روحانی و نشآنه‌های فضیلتی-تأریخیِ می‌باشد که عشیره‌ی آدم را به بسنده‌گی و منیت و تفاخر می‌رساند؟ استقلال کشور یکی از همین داشته‌ها و نشانه‌هاست که مردم زادگاه ما را در یک کل واحد با هم ریشته است.

بازجستِ استقلال کشور از این سبب نیز ارجمند است که استرداد آن در پیآمد هم‌بسته‌گی تمام باشنده‌گان زادگاه ما بدون جداسازی به پشتون و تاجیک و هزاره و ازبیک و دیگران میسر گردیده و سهم و قربانی برابر همه قوم‌ها و تیره‌ها را در مبارزه علیه اشغال‌گران برتانوی خبررسانی می‌کند. مردم افغانستان چه در جبهه و چه در پشت جبهه چون تن واحد از خاک، شرف و غرور دیار باستانی ما دفاع نمودند. استقلال کشور نمادِ برجسته‌ی یگانه‌گی قوم‌ها، عشیره‌ها و ایل‌های ساکن این سرزمین و تبارز عالی هم‌زیستی برادرانه و حس والای وطن‌داری می‌باشد. از همین‌جا، بیانِ دودلی و خوارشمردن جنگ استقلال و واپس‌گیری استقلال افغانستان به معنی یورش بالای وحدت مردم و هم‌زیستی قوم‌ها و قبیله‌های باشنده‌ی این کشور است.

چنان‌که زمانِ پرآشوبِ گذشته نشان داد، کسانی استقلال افغانستان و داشته‌های ارزنده‌ی تأریخی-فرهنگی دیار ما را در تیرکش کینه و تنفر خویش قرار می‌دهند که از موهوبه‌ی ستره‌ی پیوند خونی-فرزندی با سرزمین آبایی ما محروم بوده و در تنور سوزان رشک و حقارتِ دیرینه می‌سوزند و می‌تپند تا سرفرازی‌های مردم و قربانی‌های افغان‌ها را برای تسکین سوزش‌های کهتری خویش بی‌رنگ و بی‌اعتبار سازند. کاستی‌های آگهی‌رسانی‌های همه‌گانی، نارسایی‌ها و خودسری‌ها در رشتار‌های پرورشی و آموزشی کشور و ناتوانی برنامه‌های دانشی و‌پژوهشی دولت زمینه می‌سازند که چهره‌های بدنام، عوام‌فریب، حسود و کینه‌جو بر دماغ بخشی از نورسته‌های کشور اثرگذاشته و به یاری زاییدن و همه‌گانی‌سازی ترفندها و حیله‌ها کار جداکردن سره از ناسره را ناممکن سازند.

بی‌گمان، موجِ بدنام‌سازی استقلال کشور و تمسخر بالای یادبود از روز پیروزی نیاکان ما بالای اردوی تازنده و اشغالگر انگلیس بخشی از برنامه‌های افغان‌ستیز شبکه‌های خراب‌کار انگلیسی و رشتارهای خبرچینی این کشور نیز است که تشنه‌گی انتقام از افغان‌ها، هنوز پس از صد سال شکست ننگین نیاکان شان در دماغ‌ نوباوه‌های شان ته‌نشین نه‌گردیده است. صد سال پس از غلبه بر استعمار انگلیس نشان داد که افغانستان تا امروز از تیرکش انتقام این عجوزه‌ی کین‌کش رهایی نه‌یافته و پیوسته در جال دسیسه‌ها و فریب‌های این اهریمن کهن‌سال گیرمانده است. هر صدای ضد استقلال افغانستان از هر حنجره‌یی که بیرون جهد، بیگانه، مخبرانه و انگلیسی‌مآبانه بوده، ناسورِ چرکینِ شکستِ عبرتناک برتانیا در سرزمین ما را ترجمانی می‌کند.

استقلال افغانستان، همانی که در سال ۱۹۱۹م. در پیآمد زانوزدن سپاه تجاوزگران انگلیسی در پیش‌گاه قدم‌های نیاکان آزاده‌ی ما به دست‌آمده است، پدیده‌ی جاودانی و غیر قابل انکار است. پیروزی افغان‌ها در جنگ سوم افغان-انگلیس و استرداد استقلال کشور ثبت برگه‌های بایگانی گه‌شماری بشریت است و در این فصل و باب کوهی از گواهی‌ها، پژوهش‌ها و نگاشته‌های دانش‌مندان و کاوش‌گران بیرونی و درونی قابل دست‌رسی می‌باشد. اگاتون، فیلسوف پیشین یونان باستان گفته بود که: «حتی خدا گذشته را تغییر داده نه‌می‌تواند». سرگرم‌شدن در راه مسخ تأریخ و پرداختن به حذف راستینه‌گی‌های سرگذشت پرعبرت این خطه‌ی نام‌آور که مأموریتِ پیاده‌کردن آن بر دوشِ چهره‌های مظنون و گماشته‌های رشتارهای خبرچینی بیگانه گذاشته شده است، به مثابه‌ی سخیف‌ترین و پلیدترین شکلِ جعل در تأریخ افغانستان شمرده شده و سزاوار نکوهش و نفرین است. کم‌بهادادن و یا بی‌بهاشمردن قربانی‌های پدران و پیشینیان ما در راه نگه‌داری و سلامتی جغرافیای امروز افغانستان نمایان‌گر بی‌چون‌وچرای ستیزه با هستار این خطه‌ی حادثه‌ها و عبرت‌هاست. و پاشاندن تخم بدگمانی در دماغ نوررسته‌های ما، ترویج کژاندیشی و وارونه‌پردازی در باب تأریخ‌ و فرهنگ و روحانیت خاست‌گاه افغان‌ها کار دزدان و غارت‌گران معنویت جامعه‌ی ماست.